دلیل نیاز قرآن به تأویل

قرآن کریم، الهی و بدون خطا است؛ و تأویل برخی آیات معمولاً ناشی از قابلیت نداشتن زبان عربی برای افاده معانی بلند است و ارتباطی با اشتباه‌ بودن مطالب قرآن ندارد.

پرسش:

چرا مسلمانان در مقام توضیح و تفسیر مطالب این کتاب (قرآن)، مجبور هستند الفاظ آن را به تأویل ببرند و بر معناهای خلاف ظاهر حمل کنند؟ آیا این تأویل‌ها به دلیل اشتباهات موجود در قرآن نیست؟

پاسخ:

تأویل در اصطلاح یعنی از معنای ظاهری کلام دست برداریم و آن را بر معنایی خلاف ظاهر حمل کنیم. در این نوشتار چرایی روآوردن مسلمانان به تأویل برخی از آیات قرآن را با هم مرور می‌کنیم.

چرایی نیاز قرآن به تأویل

گاهی خواننده قرآن به آیاتی برخورد می‌کند که از آن‌ها معنایی مخالف با عقل یا علم می‌فهمد. عکس‌العمل او از چند حال خارج نیست:

1. تخطئه قرآن

2. تخطئه خداوند

3. تخطئه عقل و علم

4. تخطئه فهم خودش

5. دست برداشتن از معنای ظاهری کلام. (تأویل)

در ادامه این موارد را بررسی می‌کنیم:

1. اگر خواننده قرآن، اعتقادی به الهی‌بودن یا تحریف‌ناپذیری آن نداشته باشد، قرآن را تخطئه می‌کند؛ اما اگر قرآن را الهی و مصون از تحریف بداند، نمی‌تواند قرآن را تخطئه کند.

2. هیچ‌کس خداوند را تخطئه نمی‌کند؛ چراکه یا اعتقادی به وجود خدا ندارد تا بخواهد او را تخطئه کند یا اگر به وجود خداوند معتقد است، صدور خطا از او را محال می‌داند. بله، اگر خواننده، اعتقادی به آسمانی‌بودن قرآن نداشته باشد و مثلاً به اشتباه، قرآن را محصول نبوغ پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله یا اقتباس ایشان از منابع مختلف بداند، حضرت یا آن منابع را تخطئه می‌کند. برخی نیز هرچند قائل به الهی‌بودن قرآن یا کتاب مقدس خود هستند و معتقدند خداوند خطا نمی‌کند، اما وجود مطالب نادرست در غیر امور هدایتی را با الهی‌بودن آن ناسازگار نمی‌بینند. آنان معتقدند که مثلاً خداوند از نگاه مخاطبانش این مطلب نادرست را بیان کرده یا عامدانه از باورهای نادرست مخاطبانش در جهت نیل به اهداف درست، استفاده کرده است. مسلمانان معمولاً چنین چیزی را نمی‌پذیرند و معتقدند در قرآن هیچ خطایی، حتی در غیر امور هدایتی، وجود ندارد.

3. برخی عقل و علم را تخطئه می‌کنند و می‌گویند: در موارد مختلف و متعددی، ما به مطلبی از جهت عقلی یا علمی یقین کردیم، اما بعداً اشتباه بودن آن ثابت شد؛ به‌همین‌دلیل، نمی‌توان به عقل یا علم اعتماد کرد و به سبب آن‌ها دست از ظاهر آیات قرآن برداشت.

 اما نوع مسلمانان قائل به تفصیل هستند و معتقدند اگر عقل درباره معنای ظاهری آیه، حکم قطعی نداشته باشد یا مخالفت علم بر اساس برخی از فرضیه‌های ثابت‌نشده‌ باشد، ما حق نداریم دست از ظاهر آیات برداریم؛ اما اگر آن معنای ظاهری با حکم قطعی عقل و یافته‌های مسلّم علم منافات داشته باشد، عقل و علم را نمی‌توان تخطئه کرد.

4. گاهی نیز برخی فهم خودشان را تخطئه می‌کنند. اگر کلام معنای روشنی نداشته باشد و مثلاً مبهم، مجمل یا متشابه باشد، این راهکار درست است؛ اما اگر کلام ابهام و اجمالی نداشته باشد، در چنین صورتی تخطئة خود، در حقیقت نوعی خودفریبی است.

5. نگاه غالب در میان مسلمانان این است که اگر معنای ظاهری آیه‌ای با عقل یا علم مخالف باشد، پس از اطمینان از صحت فهم خود، بدون این‌که قرآن، خداوند، عقل یا علم را تخطئه کنند، می‌گویند: خداوند آن معنای ظاهری اشتباه را اراده نکرده و معنایی غیر از معنای ظاهری مراد خداوند است. این ادعا نیز ناشی از تعصب، خودفریبی و... نیست؛ زیرا در موارد نه‌چندان کمی این اتفاق برای خودمان نیز رخ داده که سخنی را بر زبان جاری کردیم یا مطلبی را نوشتیم و پس از اعتراض دیگران، متوجه شدیم که مطلب ما ظهور در معنایی پیدا کرده که واقعاً ما آن معنا را اراده نکرده بودیم. چنین مشکلی معمولاً یا به گوینده (نویسنده) برمی‌گردد یا به قابلیت زبان. مثلاً ممکن است گوینده (نویسنده) در استفاده از الفاظ مناسب ضعیف باشد (فقر واژگانی) یا دقت لازم را نکرده و در نتیجه، کلام او ظهور در معنایی نادرست پیدا کرده که منظور او نبوده است. این علت در حق خداوند پذیرفتنی نیست. درباره قرآن باید گفت: گاهی معنایی که خداوند می‌خواسته به خوانندگان کتابش‌ منتقل کند، معنایی بلند و متعالی بوده است و در زبان عربی، الفاظ مناسبی برای افاده آن معنا وجود نداشته است. در چنین صورتی یا باید خداوند کلاً بیان آن معنا را رها می‌کرده یا از همان الفاظ موجود، اما نامناسب استفاده و به‌قرینه شناخت مخاطب از خودش، اعتماد می‌کرده است. خواننده قرآن در گام نخست با شناختی که از خدا دارد متوجه می‌شود که او معنای ظاهری را اراده نکرده و در گام دوم با تدبر و تفکر، متوجه معنایی که واقعاً مراد او بوده است، می‌شود.

نتیجهگیری:

دایره لغات هر زبانی براساس نیازهای روزمره اهل آن زبان شکل می‌گیرد؛ ازاین‌رو صحبت‌کردن درباره اموری که برای گویش‌وران آن زبان آشنا نیست، می‌تواند به سوءتعبیر منجر شود. به‌عنوان مثال، زبان عربی برای مردمی بود که دغدغه‌های اصلیشان امور مادی و قابل لمس بود؛ بنابراین تلاش قرآن برای بیان مفاهیم عمیق و معنوی با استفاده از واژگانی که ریشه در چنین زمینه‌ای دارند، طبیعتاً گاهی با چالش‌هایی روبه‌رو شده است. در چنین مواردی نه قرآن تکذیب می‌شود و نه علم و عقل یا حتی فهم ما؛ بلکه با توجه به شناختی که از خداوند داریم متوجه می‌شویم او معنای ظاهری را اراده نکرده است و با تدبر، به معنای مراد پی می‌بریم و کلام را بر آن تأویل می‌کنیم. خلاصه سخن این‌که تأویل در قرآن ناشی از قابلیت نداشتن زبان عربی برای افاده معانی بلند است و ارتباطی با اشتباه‌بودن مطالب قرآن ندارد.(1)

منبع نقد:

نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها:

1. البته در موارد نه چندان کمی آیات قرآن اصلاً ظهور در معنای نادرستی ندارند و در حقیقت آیات به اشتباه فهم شده‌اند و بدون دلیل به تأویل برده می‌شوند. مثلاً عرب فصیح با شنیدن آیه دهم سوره فتح ﴿یَدُ اَللّٰهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ﴾ اصلاً به مخیله‌اش هم خطور نمی‌کند که خداوند دست دارد؛ همان‌طورکه فارسی‌زبانان با شنیدن سؤال «دماغت چاقه؟» متوجه می‌شوند که منظور سؤال از بزرگی و کوچکی بینی نیست؛ اما آن جهان‌گرد خارجی گفته بود: «نمی‌دانم چرا مردم ایران در هنگام احوال‌پرسی از چاقی و لاغری بینی هم سؤال می‌کنند؟!»