پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
جهت رفع شدن ابهامات به وجود آمده، به چند نكته توجه نماييد:

الف) در مورد روايات اهل بيت (ع)  كه اكنون به عنوان گنجينه اي از معارف دين و به عنوان منبعي جهت كشف احكام و معارف الهي و تفسير آيات قرآن در اختيار ما قرار دارد و شما نيز برخي از آن ها را مطالعه نموده ايد، به اين نكته توجه كنيد كه بر خلاف تصور  عموم مردم كه با مراجعه به كتاب هاي روايي خيلي ساده به مطالعه اين روايات مي پردازند و از آن بهره مي گيرند، اما ورود به چنين درياي پر گهري در عين آسان بودن، پيچيدگي ها و ملاحظات و ظرافت هاي خاصي دارد كه گاهي عدم دقت به آن ها فهم مطلب را با مشكل مواجه مي كند و يا در نگاه اوليه متعارض با آيات قرآن و يا ساير روايات ديده مي شود و حتي در برخي مواقع، باعث فهم غلط مي شود. از اين رو، جهت استفاده هر چه بهتر و مفيدتر شما از اين گنجينه ارزشمند، به برخي از اين ملاحظات اشاره مي شود؛ اما اجمالاً اشاره مي نماييم كه به جهت وجود همين پيچيدگي ها در طول تاريخ عالمان ديني جهت به دست آوردن وظايف و تكاليف الهي از روايات، قبل از ورود به اين كار، علمي را مي آموزند كه طي آن روش برداشت و فهم روايات بيان مي شود و بدون آن، امكان چنين بهره اي وجود ندارد؛ اما ملاحظات يادشده به شرح ذيل است:

1. مخاطب شناسي: اگر چه غالب آيات قرآن به جهت داشتن ويژگي منحصر به فرد، نظير معجزه الهي و ابدي  بودن، مخاطب  عمومي دارند؛ اما روايات، متناسب با نياز  مخاطب در هر زمان  و حتي درك و فهم  پرسشگري كه از امام معصوم سؤال نموده است، پاسخ هايي متفاوت دارد. اگر چه همه پاسخ ها متناسب با نياز مخاطب خود درست و به جا هستند، ولي براي ديگران زماني معنا و جايگاه و سطح جواب مشخص مي شود كه مخاطب امام را شناسند؛ دقيقاً نظير نسخه اي كه پزشك براي بيمار خود تجويز مي نمايد؛ اما در بسياري از موارد اگر بدون توجه به مخاطب، روايت را نگاه كنيد، دچار ابهام مي شويد؛ مثلاً در برخي موارد كه  امام با علما سخن مي گويد و آن ها را مورد خطاب قرار مي دهد و جهت درمان بيماري برخي از آن ها و يا پيشگيري از گرفتار شدن آن ها، از عذاب عالمان بي عمل مي گويد و از بدي گرفتار شدن در دنيا و طمع مادي داشتن علما از دين و يا امرار معاش از راه خرج كردن دين و از زشتي كار عالمان درباري و ... مي گويد و بسيار از پرتگاه هاي و لغزشگاها سخن مي گويد؛ اما زماني كه با عموم مردم سخن مي گويد، متناسب با نياز مخاطب از وجوب احترام و اكرام نسبت به عالمان ديني و حتي فضيلت نظر كردن به چهره آن ها و لزوم مراجعه به عالمان ديني و فضيلت داشتن قلم آن ها و ... سخن مي گويد. اگر چه هر دو گروه روايات درست و صحيح و عين حقيقت مي باشند، اما بي توجهي به يك گروه و يا برخورد سليقه اي با آن، افراد را از هدف امام دور مي كند. در اين صورت، اگر فرد عالمي بدون در نظر گرفتن روايات گروه اول، صرفاً به روايات گروه دوم مراجعه نمايد، دائماً توقع احترام و عزت ويژه از طرف مردم دارد و از كم  توجهي آن ها به شدت ناخرسند مي گردد و از آن طرف، اگر فرد بي سوادي صرفاً روايات ذم عالمان فاسد و درباري و دنياپرست و... را بخواند، ديگر به هيچ عالمي مراجعه نكرده و همه را فاسد تلقي مي كند. بنابراين، يكي از نكات مهم در فهم دقيق يك روايت و هدف و منظور امام در يك روايت، شناخت مخاطبي است كه از معصوم سؤال نموده است و يا مخاطب حضرت مي باشد.

2. معناشناسي الفاظ: برخي از كلمات كه در روايات بيان شده، اگر چه در زبان محاوره امروز ما معناي خاصي دارد، ولي نمي توان بدون توجه به قواعد دلالي الفاظ و قرائن موجود در كنار آن و بدون توجه به كاربرد و معناي آن لفظ در زمان امام معصوم، مراد و منظور و معناي كامل مطلب را درك نمود. بنابراين، هميشه در معنا نمودن يك روايت بايد به معناي آن لفظ و قرائن موجود در زماني كه امام آن را به كار برده است، توجه شود؛ مثلاً كلمه «غني» و يا «اغنياء» كه به معناي «ثروتمند» مي باشد و اكنون مي توان درمورد افراد سرمايه دار اعم از مؤمن و كافر به كار برد، ولي در برخي مواقع، در يك مكان خاص كه افراد ثروتمند همه غير مؤمن و بي توجه به احوال فقرا و اهل ظلم و فساد بوده اند، ممكن است امام خطاب به آن ها خبر از عذاب الهي در حق  اغنيا دهد؛ اما به قرينه ظلم و فساد فراگيري كه در آن زمان وجود دارد و يا قرائن ديگر مشخص مي گردد كه ثروتمندان براي ثروت شان عذاب نمي شوند؛ بلكه به جهت كسب آن ثروت از راه حرام و يا ظلم به ديگران و ... مورد عذاب هستند.

3. دلالت الفاظ: در روايات اهل بيت و در كلمات معصومان، همان طور كه در كلام رايج ساير افراد و حتي در قوانين بشري ديده مي شود، گاهي جهت روشن شدن اصل مطلب و حكم، ابتدا كلامي به صورت عام و يا مطلق و بدون قيد و شرط بيان مي شود و سپس در موضع خود و در قالب تبصره ها، قيود و يا شرايط آن و يا موارد استثناي آن حكم كلي بيان مي شود. بنابراين، مواردي نظير عموم و خصوص، مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ و... فراوان در روايات يافت مي شود كه براي رسيدن به معنا و منظور حقيقي يك روايت لازم است دقت شود كه آيا در جاي ديگر امام معصوم قيد و يا شرط و يا توضيح ديگري بيان نموده يا نه. اگر فردي به صرف ديدن يك روايت و بدون دقت در ساير روايات بخواهد از آن برداشت كند، در بسياري از موارد دچار خطا مي شود؛ مثلاً در جايي بيان مي شود همه انسان ها مورد احترام هستند؛ ولي در جايي ديگر بيان مي شود كه افراد ظالم و يا فاسد و يا متجاوز احترامي ندارند و اين نشان مي دهد كه در كلام اول افراد فاسد و ... منظور نبوده اند.

ب) در تبيين احكام تكليفي (واجب، مستحب، حرام، مكروه، و مباح) شايان توجه است كه با توجه به نقشي كه هر عمل در مسير هدايت انسان به سوي كمال و رسيدن به سعادت دارد، خداوند متعال از طريق آيات قرآن و سنت و كلام پيامبر و اهل بيت او، آن را بيان نموده است؛ مثلاً هر عملي را كه براي انسان انجامش ضروري باشد، واجب نموده است و ترك آن، باعث عذاب در قيامت مي شود؛ ولي اعمالي كه اگر چه مطلوب خداوند بوده و در رشد انسان تأثير مثبت داشته، ولي تأثير آن سرنوشت ساز و ضروري نبوده است، خداوند آن را مستحب اعلان مي نمايد؛ يعني ترك آن عذابي ندارد. بر عكس نيز در مورد حرام و مكروه بيان مي شود. پس ترك حرام، لازم است؛ اما عمل مكروه اگر چه مورد نفرت و مبغوض خداوند مي باشد؛ ولي نه در حدي كه براي انجام آن فرد را عذاب كند. اگر در برخي روايات مشاهده مي كنيد عملي مثل پرخوري كه حقيقتاً مكروه مي باشد، به عنوان منفور خداوند معرفي مي گردد، درست است و  منافاتي وجود ندارد؛ زيرا هر عمل منفوري ضررش در حدي نيست كه خداوند آن را حرام كند. به همين جهت،  تشخيص بين عمل حرام و مكروه و همچنين تشخيص بين واجب و مستحب از روي يك روايت، بسيار مشكل است و نياز به مهارت هاي خاصي دارد كه به آن اجتهاد گويند و بدون داشتن چنين مهارتي، امكان كشف احكام تكليفي وجود ندارد. اگر در روايتي منفور بودن عملي نزد خداوند بيان مي شود و حتي از انجامش نهي مي شود، هميشه  نبايد حمل بر حرمت نماييد.

ج) منظور از عذاب الهي، هميشه عقوبت اخروي عمل از جانب خداوند نيست؛ گاهي منظور از عذاب الهي در روايات، همان نتيجه مستقيم عمل در دنيا است كه گريبانگير فرد مي شود؛ زيرا همه اتفاقات در نظام عالم، به صورت غير مستقيم تحت اراده خداوند و منسوب به او مي شود؛ هر چند مسبب اصلي و عامل مستقيم خود فرد باشد. به همين دليل، امراض و گرفتاري هاي ديگري كه در اثر پرخوري و ساير اعمال مكروه نسيب فرد مي شود، در روايات به عنوان گرفتار عذاب شدن بيان مي شود؛ نه اين كه عمل حرام است و عذاب اخروي دارد. پس يكي از دلايلي كه برخي روايات به عنوان اخلاقي قلمداد مي شوند، همين دسته روايات هستند كه هدف روايت اصلاح رفتار فرد و توجه دادن فرد به آثار وضعي و دنيوي عمل خود در صورت اصرار بر انجام آن است و فرد معصوم نمي خواهد بيان كند كه عمل حرام است و عذاب اخروي دارد؛ وگرنه چنانچه عملي عذاب اخروي داشته باشد، قطعاً حرام بوده است.

د) در مورد روايتي كه از پيامبر اسلام بيان فرموديد نيز توجه كنيد كه نه پيامبر شوخي دارد و نه كلام حضرت دلالت بر حرمت پول دار شدن مي كند؛ بلكه بيان كنايي است كه افراد را توجه به يك حقيقت مي دهد كه انسان در مقابل اموالي كه كسب مي كند و راه هايي كه آن را خرج مي كند، به دقت حسابرسي خواهد شد. استفاده از مثال و يا كنايه، يكي از مؤثرترين روش هاي تربيتي است و غالباً از بيان صريح رساتر مي باشد. از اين رو، معروف است كه «الكنايه ابلغ من البيان؛ كنايه، گوياتر از بيان است». در مثال و در كنايه، نه گوينده قصد تطبيق همه جوانب را بر واقع دارد و نه شنونده چنين برداشتي از كلام او مي كند؛ مثلا از كلام پيامبر در مورد حسابرسي قيامت و تشبيه آن به رفتن روي سنگ داغ، كسي برداشت نكرد كه در قيامت افراد را روي سنگ داغ نگه مي دارند؛ بلكه همه فهميدند كه منظور پيامبر، بيان سختي حسابرسي از اموال و سرمايه ها مي باشد و بيان اين كه هر كس خداوند در دنيا امكانات بيش تري در اختيارش قرار مي دهد، تكليف بيش تري دارد و حسابرسي او مشكل تر خواهد بود و اين دقيقاً مطابق بيان قرآن كريم است؛ «لا يكلف الله الا وسعها؛ (1) خداوند هيچ كس را بيش تر از توانش تكليف نمي دهد»؛ يعني به هر كس به اندازه توانش تكليف مي دهد. اگر گفته مي شود برخي روايات جنبه اخلاقي دارد، منظور همين قبيل روايات مي باشد كه بيش تر ناظر به اصلاح رفتار فرد است؛ نه خبر دادن از آنچه واقع مي شود.

 

پي نوشت:

1. بقره (2)، آيه 286.