سلام
به تازگی طرز فکری رواج پیدا کرده که بر اساس آن دین را نقض میکنند و ملاک سنجش و سبک زندگی خود را عقل خودشان میگذارند ... این طرز فکر گویای این است که دین امری الهی نیست و ساخته ی فکر انسان است ... فلسفه و منطق شما برای رد این طرز فکر چیست ؟؟؟ با تشکر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود كه توهم مطرح شده در پرسش جديد نيست، بلكه از دير باز از سو برخي دين ستيزان نظير كمونيست ها مطرح شده است. ولي بر خلاف پندار آنها دين ساخته ذهن بشر نيست بلكه از سوي خالق عالم و آدم فرستاده شده در تحليل مسله بايد گفت به گفته مولوي:
آفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد از وي رو متاب
از وي ار سايه نشاني مي دهد شمس هر دم نوري جاني مي دهد(1)
خود دين وكتاب آسماني آن كه در عصر خاتم انبيا قران كريم است دلالت مي كند كه از جانب خداست و غير خدا را توان بر انشاي چنين كتابي نيست. با صراحت تمام هم اعلام كرده كه از جانب خداست و پيامبر و غير پيامبر را در ايجاد آن دخالتي نيست. نيز خود را آيت خدايي بودن شمرده و اعلام كرده، اگر در خدايي بودن من شك داريد و مرا ساخته بشر از جمله رسول مي دانيد، و مدعي هستيد كه بشر را توان انشاي چنين كتابي هست، پس يك سوره مثل سوره هاي من بياوريد و به جامعه عرضه كنيد و در معرض قضاوت سخن شناسان قرار دهيد.
با وجود آن كه دشمنان از صدر اسلام در صدد آن بودند كه آسماني بودن قرآن را انكار كنند و آن را ساخته ذهن پيامبر يا ديگران معرفي كنند ولي نتوانستند به مبارزه طلبي قرآن پاسخ دهند و تا ابد هم نخواهندتوانست. الان سرسخت ترين دشمن اسلام، يهوديان صهيونيست هستند كه از تمام امكاناتشان براي نابودي اسلام استفاده مي كنند، ليكن تاكنون نتوانسته‌اند حتي يك سوره كوچك مثل قرآن را بنويسند.
قرآن مجيد از جهات گوناگون معجزه است و خدايي بودن خود را فرياد مي زند. دو نمونه را ذكر مي‌كنيم:
يكي جنبه فصاحت و بلاغت است. قرآن از فصاحت و بلاغتي برخوردار است كه از عهده بشر خارج است. از اين رو عرب جاهلي كه در فصاحت و بلاغت و شعر و ادب تخصص بلكه نبوغ داشت، وقتي در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت آن دقت كرد، به معجزه بودن آن پي برد و اظهار عجز و ناتواني نمود. روي اعجاز فصاحتي قرآن، عده‌اي از آنان وحي بودن قرآن را پذيرفته و نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند. بقيه نيز گر چه ايمان نياوردند، ولي هماوردي نكردند و عجز خود را از آوردن حتي سوره اي كوچك فرياد زدند و اين خود بزرگ ترين دليل بر آسماني بودن قرآن است و ثابت مي‌كند كه آوردن كتابي مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون است. بنا بر اين خود قرآن بهترين گواه بر آسماني بودن خويش است.
ديگر اين كه همه قبول دارند رسول خدا (ص) امي يعني درس نخوانده بود، ولي با وجود اين، كتابي آورد كه پر است از معارف عقلي و دقايق علمي و فلسفي، به طوري كه اين كتاب افكار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب كرده و متفكران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحير ساخته است.
امي و درس ناخوانده بودن پيامبر و بيگانه بودن ايشان و محيط زندگي­شان از دانش روز و ناتواني او از مراحل ابتدايي خواندن و نوشتن، بهترين دليل بر اين است كه قرآن محصول فكر و فهم ايشان يا تعليم گرفته از ديگران نبوده است. پيامبر پيش هيچ كسي زانوي شاگردي به زمين نزده است و از هيچ كس تعليم نگرفته و قبل از بعثت هيچ سخن و كلامي شبيه قرآن از او شنيده نشده و اين معارف و آيات به ناگاه بر زبان او جاري شد.
قرآن خود بر اين موضوع تكيه كرده و آن را يكي از نشانه هاي آسماني بودن خود شمرده است:
تو پيش از نزول قرآن هيچ نوشته­اي را نمي­خواندي و با دست راست خود (كه وسيله نوشتن است) نمي نوشتي. اگر قبلا مي خواندي و مي­نوشتي، ياوه گويان شك و تهمت به وجود مي­آوردند». (2)
ما قرآن را كه روح و حيات است، از امر خود بر تو وحي كرديم. تو قبلا نمي دانستي نوشته و ايمان چيست». (3)
اين آيات صراحت دارد كه پيامبر قبل از نزول قرآن با خواندن و نوشتن و معارف بلند قرآن بيگانه بوده و اينها نه تراوش ذهن او بلكه نازل شده از جانب خداوند حكيم است كه تاريخ زندگي پيامبر نيز اين امر را تاييد مي كند.
دليل محكم ديگر بر وحي بودن و آسماني بودن قرآن اين است كه پيامبر مومن و خدا ترس و راستگو بود. در اين ايمان و خداترسي و راستگويي هيچ شكي نيست. چنين كسي هيچ گاه به خود اجازه نمي دهد تراوش فكر و ذهن خود را به خدا و آسمان نسبت دهد؛ زيرا يقين دارد كه نسبت دادن مطلبي به خدا، افترا به خدا و بزرگ ترين گناه است و با قهر خدا مواجه خواهد شد و هيچ قدرتي نيست تا او را از قهر خدا برهاند. آري اگر افرادي غير از پيامبر بودند، ممكن بود به خود جرات بدهند كه مطالب ساخته ذهن و روح خود را به خدا نسبت دهند تا بهتر مقبول خلق گردد؛ ولي از مومن بي نظيري چون پيامبر با آن مرحله خداترسي چنين كاري محال است.
خود قرآن افترا و نسبت دادن چيزي را به خدا بزرگ ترين گناهان مي شمارد:
«و من اظلم ممن افتري علي الله كذبا؟ (4) و چه كسي ستمكارتر از كسي است كه به دروغ چيزي به خدا ببندد؟!».
از زبان پيامبر اعلام مي كند كه از خدا چنان ترسي دارد كه هيچ گاه ناحقي بر خدا نمي بندد، زيرا مي داند كسي نمي­تواند نگهدار او از قهر خدا باشد:
بگو اگر آن را به خدا بسته باشم، نمي توانيد در قبال خدا مالك و نگهدار من باشيد.(5) نكته ديگر اين كه با توجه بدلايل عقلي عصمت پيامبر هر گز نمي توان احتمال داد كه او فكر وانديشه و كلام خودرا به عنوان كتاب اسماني و وحي ودين آسماني به مردم عرضه كند چه اين كه آن همه روايات به عنوان كلام پيامبر موجود است هيج كدام آن ها شبيه به كلام وحي و قران كريم نيست؛ پس با توجه به دلايلي كه گذشت نمي توان گمان كرد قرآن از جانب غير خدا باشد. در اين رابطه سخن نغزي از مولوي بسيار زيبا و شنيدني است كه مي گويد
گر چه قرآن از لب پيغمبر است هر كه گويد حق نگفت او كافر است
مطلق آن آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود (6)
-اگر قرآن تراوش ذهن و روح پيامبر بود، براي نزول آيات انتظار نمي كشيد و موضع گيري هايي نمي كرد كه و بعد آياتي را از خود بگويد و آن موضع گيري ها را اصلاح كند. هيچ عاقلي نسبت به خود و سخنان خود چنين نمي كند در حالي كه قرآن چند بار پيامبر را تذكر داده و بر اعمالي كه از او يا از پيروانش صادر شده گوشزد نموده است .
بارها بود كه مسئله اي پيش مي آمد يا سوالي مطرح مي گرديد و پيامبر جواب و حكم آن را نمي دانست و منتظر نزول وحي مي نشست تا جواب و حكم آن را بگيرد. در مكه كه پيامبر زير ذره بين قريش بود، تعدادي از يهود آمدند و سوال هايي از رسول خدا مطرح كردند و پيامبر به پشت گرمي وحي وعده جواب در فردا را به آنان داد و خدا براي تاديب پيامبرش و تعليم پيروان ايشان چندين روز نزول وحي را به تاخير انداخت به نحوي كه مشركان شايعه كردند كه خداي محمد با او قهر كرده و او را واگذارده است (7) طبيعي است كه اگر قرآن جوشش روح و روان پيامبر بود، حضرت جواب آنان را به تاخير نمي انداخت تا دشمنان شادكام گردند و دوستان اندوهگين شوند و ... .
منافقان براي يافتن بهانه براي شركت نكردن در جنگ و جهاد از پيامبر براي شركت در ميدان جنگ اجازه مي طلبيدند -در حالي كه براي انجام وظيفه احتياج به اجازه گرفتن نيست - يا به بهانه هاي مختلف از حضرت اجازه تخلف و شركت نكردن مي خواستند و پيامبر نيز به دليل محذوريت هاي اخلاقي گاهي افرادي را اجازه تخلف مي داد و آيه نازل شد و پيامبر را تخطئه و توبيخ كرد كه چرا اجازه تخلف داده است.(8)
يا در مكه سران مشركان خدمت رسول خدا رسيده و در اين وقت مومن نابينايي هم براي استفاده به محضر رسول خدا مي شتابد و با توجه به نابينا بودنش متوجه نيست كه رسول خدا ميهمان دارد و ... .
فردي از اطرافيان ناراحت مي شود و روي در هم مي كشد كه چرا اين نابينا آمده و مزاحم اين جلسه مهم شده و ...كه آيات نازل مي شود و پيامبر را بر گناه ناكرده توبيخ مي كند كه چرا روي ترش كردي و به سران شرك بها دادي و براي مومن نابينايي اهميت كافي قائل نشدي و ... . (9)
اگر اين قرآن جوشش روح و روان خود اين پيامبر بود معنا نداشت كه پيامبر خود را در مكه به جهت بها دادن به مشركان كه در نگاه عادي به سود مسلمانان است و ...، اين گونه توبيخ كند.
با توجه به دلايلي كه گذشت نمي توان گمان كرد دين عموما واسلام وقران خصوصا جوشش روح پيامبر يا تعليم ديگران به او بوده و قطعا اين آيات و سوره ها از عالم غيب بر قلب ايشان نقش بسته و ايشان مامور به ابلاغ آن ها بوده است. همه اين گونه امور مي رساند كه قرآن از جانب خدا است و نه كلام پيامبر. چه اين كه اين توهم كه قرآن از لحاظ معنا كلام خدا و از نظر لفظ كلام پيامبر است نيز مردود است؛ زيرا به اتفاق همه مذاهب و علمي اسلام قرآن از هر نظر كلام الله است چه اين در قرآن كريم در چندين آيه به صراحت آمده كه كه قرآن از سوي خداوند با زبان عربي نازل گرديده مثلا فرمود: به راستي كه اين قران از جانب پروردگار جهانيان نازل شده به زبان عربي روشن».(10)
و آيات از اين قبيل (11) تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد! (12)
نكته ديگر اين كه عقل براى هدايت و تأمين سعادت انسان كافى نيست، بلكه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعيات، نياز به دين دارد (13) زيرا عقل در شناخت برخى از مسايل عاجز است. در تشخيص حق و باطل دچار مشكل مى‏شود. دين است كه در برخى موارد زمينه‏هاى حكم عقل را فراهم مى‏نمايد .(14) آن را در تفسير زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد كمك مى‏كند.(15)
بر اساس نياز عقل به دين است كه يكى از فلسفه‏هاى بعثت پيامبران «رشد عقلانى» بيان شده است. امام على (ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجينه‏هاى عقل را آشكار سازند...».(16)
استاد آيت اللَّه جوادى آملى مى‏نويسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضى از صفات جزئيه خداوند، مانند سمع و بصر و كلام الهى و هم چنين حقيقت معاد و چگونگى آن و احكام الهى را كاملاً درك نمى‏كند و بايد آن‏ها را از نقل (حديث) استفاده كند...».(17)
انديشمندان باور دارند كه انسان‏ها مدنى بوده و نياز به زندگى دسته جمعى دارند تا نيازهاى خويش را با تعامل تأمين كنند. اولين مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زيرا بدون قانون نمى‏توان امنيت و عدالت را برقرار كرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دين باور دارند كه عقل و علم به تنهايى قادر نيستند كه همه مصالح و مفاسد انسان‏ها را درك كرده و بر اساس آن قانون وضع كند: «ما نبايد فراموش كنيم كه معلومات و ادراكات عقلى ما در برابر آنچه كه نمى‏دانيم، قطره‏اى در مقابل يك اقيانوس عظيم است، و اين حقيقتى است كه همه دانشمندان اعم از مادى و غير مادى به آن معترفند...».(18)
پي نوشت ها:
1. مولوي . مثنوي معنوي نشر علمي فرهنگي، تهران 1375 ش، دفتر اول، ص10.
2. عنكبوت (29)، آيه 48.
3. شوري (42)، آيه 52.
4. انعام (7)، آيه 21.
5. احقاف (46)، آيه 8.
6. مولوي، مثنوي معنوي نشر علمي فرهنگي، تهران 1375ش، دفتر اول، ص88 و دفتر چهار، بيت 2122.
7. ناصر مكارم و ديگران، تفسير نمونه، نشر دار الكتب السلاميه تهران، 1378 ش، ج12، ص385.
8. توبه (9) آيه 43.
9. سوره عبس (80).
10. شعرا (16) آيه 192 و 195.
11. قيامت (75) آيه 18 و مزمل (73) آيه 5 توبه (9) آيه 6.
12 . امين صادقي جلوه هاي قرآني در نگاه امام خميني، نشر موسسه آثار امام 1388 ش، ص35.
13. بقره (2) آيه 151.
14. ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 7، ص 18.
15. همان، ص 33.
16. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافى، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1388 ق.ج 1، ص 16.
17. جوادى آملى، انتظار بشر از دين، نشر مركز اسرا، قم، 1387 ش، ص37.
18. پيام قرآن، ج 7، ص 51.
پرسشگر گرامی:
ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز؛ با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
سامانه هاي فضای مجازی ( اينترنتي):
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
پاسخگوئی زنده اینترنتی از طریق سایت : http://www.09640.ir
سامانه پیامک(فقط احکام شرعی): به شماره 30009640 یا از طریق سایت http://www.30009640.ir
سامانه تلفني : 096400