سلام
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب.حدود یکساله که عقاید وتفکرات من 360 درجه تغییر کرده.ولایت مدار شدم، معیارهام، برنامه ریزی هام برای آینده ،دیدم نسبت به همه چیز عوض شده، پوششم،نحوه ی بر خوردم با بقیه ،همه عوض شده.زندگیم نسبت به قبل بر عکس شده .به قول معروف حزب اللهی شدم که به خاطر این نعمت خدا رو شاکرم.واقعا لطف بزرگی شامل حالم شده که به هیچ قیمتی حاضر نیستم از دستش بدم.
ولی مشکل این جاست که خانوادم توی بعضی از چیزها وشایدم توی خیلی از چیزها مثل من نیستد.نه توی عقاید، نه توی افکار،نه توی رفتار،نه توی گفتار؛ وهمین چیزها باعث شده نتونم مثل قبل باهاشون رفتار کنم.روابطمون کمرنگ تر از قبل شده. نمیتونم باهاشون خیلی دوستانه رفتار کنم مخصوصا با پدر ومادرم.حتی احساس می کنم علاقم نسبت بهشون خیلی کم شده..ترجیح میدم کنار افرادی که مثل خودم هستند باشم.
و واقعا هم نمیتونم با هاشون راحت باشم.من عاشق امام خامنه ای(مدظله العالی) ام.نمیتونم کنار افرادی زندگی کنم که به اعتقاداتم توهین میکنن.نمیتونم بودن در کنار افرادی رو تحمل کنم که از BBC و صدای آمریکا خط میگیرن.
پدرم وقتی میادخونه شبکه های خبر دشمنانمون رو میبینه. گاهی اوقات هم خواهرها ومادرم شبکه های من وتو و بقیه ی شبکه های ماهواره رو میبینن. منم برای فرار از حرف ها وچیزهایی که از طریق این شبکه ها میشنوم ومیبینم به اتاقم پناه میبرم؛ اون وقته که پدرم از من شکایت میکنه که چرا همبشه توی اتاقتی.آخه من چه طوری میتونم توی فضایی قرار بگیرم که دائما دارم شکنجه ی روحی میشم؟؟؟؟؟؟(البته یکی دیگه از عواملی که منو به اتاقم میکشونه درس خوندنه)
خانواده ی من انسان ها ی بی ایمانی نیستن و الحمدلله آشنا وغریبه براشون احترام زیادی قائلند ولی احساس میکنم توی عقایدشون انحرافاتی دارن. نسبت به بعضی چیزا بی تفاوتن.مثلا از اینکه من ساق، دستم میکنم یا جلوی مهمان های نامحرم چادر(رنگی) سرم میکنم ناراحتن(معتقدن که لباس بلند کافیه). به خاطر همین منو به افراطی بودن متهم می کنن.من فکر میکنم خودشون از ترس افراطی بودن ،دارن تفریطی میشن.
من به طور علنی عقایدم در مورد سیاست رو براشون مطرح نکردم ولی خودشون متوجه تغییر رفتارم شدن. یه بار با مادرم سر قضیه ای بحث کردیم که سر همون بحث چند روز با هم صحبت نمیکردیم.
من در خانواه ای زندگی میکنم که در مواردی به طورصریح مخالف دستورات اسلام حرف میزنن و دلیل اسلامی میارن البته دلایلشون در نظر خودشون اسلامیه!!!! کلاه شرعی درست میکنن ومن از همین موضوع بیشتر اعصابم خرد میشه. فشار روحی که توی این یک سال تحمل کردم در مدت 18 سال عمرم تحمل نکردم.احساس میکنم با هاشون غریبم غریبه ی غریبه. وتا حدودی حق رو به خودم میدم.
من این عقاید روساده بدست نیاوردم. چند مدت با خودم درگیر بودم.خدا میدونه توی این مدت چه حالی داشتم ومعتقدم خودش راه رو بهم نشون داد. شروع این اتفاق هم یه دوست بود یه دوستی که به نطر من یه نعمت الهی بود. ولی خانوادم فکر میکنن که من مثل یه ادم بی عقل وشعور، بدون تفکر، تحت تاثیر حرف های دوستم قرار گرفتم و من این حرفشونو یه نوع بی احترامی به خودم میدونم.
به هر حال اونا حق رو با خودشون میدونن ومن هم حق رو با خودم. بعضی وقتا بهم میگن اذیتشون میکنم یا یه جورایی ازمن راضی نیستن. ولی مگه نه اینکه هر جا پدر ومادر دستوری خلاف دستور خدا میدن باید نافرمانی بشه.؟؟؟؟؟؟؟ به همین خاطر زیاد به این حرفشون توجهی نمیکنم.البته بعضی وقتا رفتار من اشتباهه که انشاالله خدا بگذره.
حالا لطفا بگین باید چیکار کنم؟حق با کیه؟ از نطر شرعی چه وظیفه ای دارم؟کجا ی کارمن اشتباهه؟
بعضی وقتا احساس خستگی میکنم.از اینکه نمیتونم توی راهپیمایی شرکت کنم یا جاهایی که متناسب با عقایدم هست برم یا نمیتونم برای عقایدم کار کنم واقعا از این وضع احساس خستگی میکنم واز خدا میخوام منو از این وضع ازاد کنه.(لطفا از نظرشرعی راهنماییم کنید که برای انجام فعالیت های این چنینی( یا شرکت در انتخابات) اجازه ی پدر ومادر لازم است؟)
یه بار پدرم با بغض ازم گلایه کردم. ولی من به حقانیت افکارم ایمان دارم و نمیخوام عقایدی که عنایت خدا در مورد خودم میدونم رو رها کنم.
فرق من با اونا اینه که اونا نارضایتی هاشونو میگن ولی من باید برای خودم نگهشون دارم وهیچ کسی رو به غیر از خدا ندارم که باهاش درد دل کنم.شما هم اولین نفری هستین که این چیزها رو براش گفتم.
اینا بخشی از درد های دل من بود. امیدوارم اگر در بیان کردنشون اغراقی کردم خدا با رحمت ولطف بی پایانش بر من ببخشه. منتظر جوابتونم.
اجرتون با خدا.یا حق.التماس دعا
"اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم"

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اين اصل را هميشه به بسپاريد« هر چه ايمان قوي تر گردد، محبت به خانواده - به ويژه پدر و مادر – بيشترمي شود». كليد بهشت و جهنمت در دست پدر و مادر توست.چنان كه رسول خدا (ص) فرمود: هما جنتك و نارك (1). بنا بر اين جلب رضايت و فراهم ساختن اسباب خوشحالي آنان، موجب رضايت و خشنودي خدا است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: يا علي رضا الله كله في رضا الوالدين و سخط الله في سخطهما (2) همه رضايت و خشنودي خدا در رضايت پدر و مادر است چنان كه خشم خدا نيز در خشم آن دو نهفته است.
اگر كسي مي خواهد از انصار الله و حزب الله شمرده شود و به خدا نزديك گردد، بداند كه نيكى و احسان به پدر و مادر برترين وسيله قرب به خداوند و شريف ترين سعادت هاست، و از اين رو آيات و اخبار بسيار در ترغيب به آن وارد شده است. خداى سبحان مى‏فرمايد:
«وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً ؛ (3) براى ايشان از روى مهربانى جنبه فروتنى و افتادگى پيش آر و ( در حق آنان دعا كن و ) بگو: پروردگارا! پدر و مادر مرا رحمت كن، همان گونه كه آنان مرا در كودكى( با مهر و محبت) پرورش دادند و بزرگم كردند». و در آيه ديگر بعد از فرمان به عبادت خويش، احسان و نيكي به پدر و مادر را مطرح ساخته و فرموده:
«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً؛ (4) خدا را بپرستيد و چيزى را شريك او مسازيد و به پدر و مادر احسان و نيكى كنيد». موضوع نيكي به پدر و مادر آن قدر مهم است كه رسول خدا(ص) فرمود: «برّ الوالدين أفضل من الصّلاة و الصّوم و الحجّ و العمرة و الجهاد في سبيل اللّه؛ (5) نيكى به پدر و مادر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا نيز برتر است».
هم چنين فرمود: « مَنْ أَصْبَحَ مَرْضِيّاً لِأَبَوَيْهِ أَصْبَحَ لَهُ بَابَانِ مَفْتُوحَانِ إِلَى الْجَنَّةِ »(6) هر كه روز آغازد و پدر و مادرش از او راضى باشند، دو در از بهشت بر او گشوده باشد».
بنا بر اين از دوجهت برشما لازم است كه خيلي بيشتر از گذشته نسبت به پدر و مادرت محبت كنيد. يكي از اين جهت كه الحمد لله خود را پايبند به دين و احكام الهي مي دانيد و در صدد جلب رضايت خدا هستي، دوم به دليل اين كه يكي از وظايف ديني، امر به معروف و نهي از منكر است ، همه ما مي دانيم كه بهترين شيوه امر به معروف، كار عملي است. بنا بر اين در عين آن كه به عقايد و پايبندي خود به دستورات ديني و وفاداري در بيعت خود با رهبري و مقام ولايت فقيه ، سفت و محكم مي چسبي، بايد بيش از گذشته نسبت به خانواده- به مخصوص پدر و مادر- مهر و محبت و احترام بگذاريد، تا آنان نتيجه و لذت انجام دستورات دين را عملا بچشند. اين كار هم شخص شما را نزد آنان محبوب مي كند و هم راه و عقيده اي را كه در پيش گرفته اي. پس سعي كنيد با انجام بعضي امور مثل بوسيدن دست پدر و مادر، بلند شدن جلوي پايشان، با محبت نگاه كردن و ... رضايت و خشنودي شان را جلب كنيد.
به چند نكته ديگر نيز توجه كنيد.
1- خوش اخلاقي سرمايه بزرگي است كه صاحب خود را به بهشت مي برد. در برخورد با اعضاي خانواده سعي كنيد چهره اي متبسم و خندان، خوشحال و بشاش داشته باشيد، حتي اگر تصنعي هم باشد.
2- از كارها و رفتاري كه موجب آزارشان مي شود دوري اجتناب كنيد؛ در جايي كه اطاعت نكردن موجب آزارشان شود، اطاعت شان لازم و واجب مي گردد، مگر اين كه اطاعت شان باعث ترك واجب يا فعل حرام با شد مثلا بگويند نماز نخوان، در اين صورت اطاعت شان حرام است.
3- هر چه هدف و مقصد انسان مهم تر و ارزشمند تر باشد، مشكلات و سختي هاي رسيدن به آن نيز به همان اندازه بيشتر و زيادتر است. وقتي مي خواهيم به مقام « بندگي خدا» برسيم و در نزد انبيا و فاطمه زهرا و ائمه طاهرين عليهم السلام، آبرو و جايگاه خاصي كسب كنيم ، لازمه اش اين است كه براي رسيدن به اين مقصد و هدف عالي بايد سختي هايي را تحمل كنيم، خودمان را براي حرف و متلك شنيدن آماده كنيم. اگر قرآن كريم جناب « آسيه » همسر فرعون را الگوي « ايمان و عفت و پايداري و استقامت در دينداري» معرفي نموده، و روايات او را يكي از چهار زن برتر بهشت و در كنار حضرت فاطمه سلام الله عليها قرار داده، بايد بدانيم كه آن خانم اين سرمايه عظيم را به راحتي به دست نياورده است. مهم اين است كه عشق و علاقه رسيدن به آن جايگاه عظيم، تحمل همه مشكلات و سختي ها آسان مي كند.
4- زنان و مردان مؤمن و ديندار حقيقي را زماني مي توان شناخت كه اكثر افراد خانواده، محل كار، محل زندگي و جامعه به سمتي غير از سمت و سوي دين و احكام ديني حركت مي كنند ولي او در پايبندي به دين، استقامت و پايداريش بيشتر مي شود.
5- اگر به هر دليل برخورد غير صحيحي ازپدر و مادر ديديد، نه برخورد كلامي داشته باشيد و نه غير كلامي، بلكه لازم است سكوت كنيد، يا از روبرو شدن با ايشان در آن لحظه خوددداري كرده و آن جا را ترك كنيد، به شرط آن كه خود مقصر نباشيد، وگرنه مي بايست عذر خواهي كنيد. مي پذيريم كه كاري سخت است ولي نتيجه آن بسيار شيرين و گوارا است.
پي نوشت ها:
1. بهاءالدين خرمشاهي – مسعود انصاري، پيام پيامبر (ص)، ناشر منفرد، ص 390.
2. جامع الاخبار، تاج الدين شعيري ( قرن ششم )، ناشر انتشارات رضي – قم، ص 83.
3. الاسرا (17) آيه 24.
4. النساء (4) آيه 36.
5. سيد جلال الدين مجتبوى‏، علم اخلاق اسلامى ( ترجمه جامع السعادات)، انتشارات حكمت‏، تهران‏، چاپ چهارم‏،1377 ش، ‏ج2، ص353.
6. مستدرك الوسايل، محدث نوري، مؤسسه آل البيت، قم 1408ش، ج 15، ص 175.
موفق باشید.