باسمه تعالی
باسلام
مگر نه آنست که هر موجودی آفریننده ای دارد و خدا هم که موجود است پس خدا هم باید آفریننده ای داشته باشد، آیا این چنین است؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دليل موجود بودن خداوند ادله روشن و قطعي عقلي است كه در جاي خود به تفصيل بيان شده است، اما نبايد اين امر را با خالق نداشتن خداوند درآميخت، در واقع وجود داشتن يك چيز لزوما به معناي نيازمندي آن به علت و خالق نيست.
بله، هر چيز براي به وجود آمدنش علت مي خواهد. اما هر موجودي اين گونه نيست كه به وجود آمده باشد و خدا موجودي است كه به وجود نيامده، بلكه همواره وجود داشته است؛ اين يك اصل كاملا بديهي و ضروري است كه مي گويد:« هر پديده اي نياز به پديد آورنده دارد».
اين اصل مي گويد هر چيز كه پديده است، يعني هر چيزي كه نبود و بود شد يا هر چيز كه ايجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفي هر چيز كه « ممكن الوجود» است نياز به علت دارد. دليل آن هم كاملا واضح است، زيرا هر يك از ما به راحتي با مراجعه به عقل مان در مي يابيم كه هر پديده اي پديد آورنده اي مي خواهد، زيرا نمي تواند خودش، خودش را به وجود آورد، چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا اين كار را بكند. بدون هيچ علتي هم معقول نيست كه از نيستي به هستي تبديل شود. پس حتما علتي غير از خودش براي به وجود آمدن داشته است.
با اين بيان روشن است كه اين اصل شامل خداوند نمي شود؛ ذات خدا چيزي نيست كه قبلاً نبوده و بعد به وجود آمده باشد تا به دنبال علت او باشيم.
البته ممكن است گفته شود چطور ممكن است يك موجود وجودش ذاتي باشد و اين وجود را از چيز ديگر نگرفته باشد ، يعني علت نداشته باشد؟ در پاسخ مي توان گفت: اين امر هر چند براي ما كه همواره با موجودات ممكن و پديده سروكار داريم، نامانوس است؛ اما از نظر عقل وجود چنين موجودي محال نيست، بلكه با دقت و تامل مي توان دريافت كه لازم و ضروري است.
اين امر در امور متداول و عادي زندگي ما هم نمونه هايي دارد، مثلا مي توان گفت: روشنايي هر چيزي كه روشن شده، به وسيله نور است، ولي نمي توان گفت: پس روشني خود نور از چيست؟ چون نور خودش ذاتاً روشن است آيا نياز به نور ديگري دارد كه آن را روشن كند؟ بلكه معني ندارد دنبال علت ديگر براي آن بر آييم.(1)
براين اساس هرچند حقيقت وجودي خداوند براي ما روشن نباشد و نتوانيم در مورد چيستي او به واقعيت و حقيقت پي بريم، اما در عين حال اين امر به معناي عدم ادراك هستي و اصل وجود او نيست، همان گونه كه ما نسبت به وجود حقيقتي به نام جريان الكتريسيته، يا امواج راديويي و... يقين داريم، اما اكثريت ما تصوير روشني از ماهيت اين امور نداريم.
پي نوشت:
1. ر ك آموزش كلام اسلامي، محمد سعيدي مهر، نشر طه، تهران 1383 ش، ج 1، ص 57.
موفق باشید.