باسلام
لطفا علت سه بودن اصول دین را بیان نمایید؟(چرا دو یا چهار نمیباشد)

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت حصر اصول دين در سه يا پنج نتيجه نوعي تحقيق ميداني است. زيرا يقينا ما آيه يا روايتي نداريم كه در آن اصول دين يا فروع دين ذكر شده باشد؛ حتي تعبير اصول و فروع دين تعبيري است كه علماي دين آن را بنا نهاده اند و به اين شكل تعبيري در قرآن و سنت نيامده است؛ در واقع علماي دين از مجموعه آيات و روايات به اين نتيجه رسيده اند كه سه اصل توحيد و نبوت و معاد كه زير بناي همه اديان آسماني هستند، اصول و پايه هاي دين اسلام شمرده مي شوند. به همين خاطر آن ها را به طور خاص و جداگانه مطرح نموده، تقليد در باور به آن ها را جايز ندانسته و اين موارد را به عنوان شاخصه تعيين كننده مباني فكري دين اسلام مطرح كرده اند.
اگر در اين تحقيق و بررسي اصل ديگري هم با همين خصوصيات يافت مي شد يقينا به اين مجموعه افزوده مي شد و دليل بيشتر نشدن اصول دين هم نيافتن اصلي ديگر با همين خصوصيات است.
البته با توجه به فرقه ها و گرايش گوناگوني كه در دين اسلام به وجود آمد، لازم بود كه نگاه عميق و دقيق اسلام كه در قالب سنت رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام براي ما تبيين شده، به عنوان اصول شاخص و متمايز اسلام معرفي شود، در نتيجه دو اصل امامت و عدل هم به اين اصول ضميمه شد تا حدود تفكر دقيق اسلامي و مذهب شيعي را به خوبي روشن سازد. بر اين اساس اصول دين در تفكر مذهب شيعه به پنج چيز است: توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت؛ كه در نگاهي دقيق تر سه اصل اول به عنوان اصول دين ( مشترك بين همه فرقه هاي اسلامي ) و دو اصل ديگر اصول مذهب ناميده مي شوند.(1)
دو اصل امامت و عدل در عين اهميت و جايگاه شان، بيانگر گرايش خاص شيعي در بين فرقه هاي اسلامي و نشان دهنده وجه تمايز شيعه با ديگر فرقه ها است. به همين خاطر در تفكر شيعي در ضمن اصول دين و مذهب مطرح شده اند، نه اينكه اين دو اصل اموري همانند توحيد و نبوت و معاد باشند. به عبارت ديگر اصل امامت و عدل هم به عنوان معرف مكتب و مذهب تشيع، از اصول دين شمرده شده. امامت در مقابل اهل تسنن است كه به امامت به معناي خاص آن معتقد نيستند. اصل عدل در برابر گروه اشاعره، از اهل سنت است كه به عدل اعتقاد ندارند. (2)
پي نوشت‏ها:
1. سيد حيدر آملي، اسرار الشريعه، نشر علمي فرهنگي تهران، 1370ش، ص 30.
2. مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي(كلام، عرفان)، انتشارات صدرا، تهران، 1390ش، ص 60.
موفق باشید.