اگر گفته میشود خدا جویی و خدا پرستی ذاتا در هر انسانی هست و انسانها فطرتا خدا جو هستند چرا عده ای از انسانها معبود هایی بغیر از خداوند را میپرستند و عده ای منکر و جود خداوند هستند ؟ و عدهای مادی گرا هستند و تفکر مادی دارند ؟ و اینگونه افراد بر عقاید خود پافشاری میکنند و باور دارند عقاید باطل خودشان درست است لطفا مستدل و منطقی تو ضیح بدهید

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
فطري بودن اعتقاد به خداوند به معناي آن است كه خداوند در وجود انسان ويژگي خاصي قرار داده كه انسان بر اساس آن قادر به شناخت وي مي باشند. البته ظهور فطرت و كاركردهاي خارجي آن متفاوت بوده و ممكن است برخي را از طرقي ديگري به خداوند برساند. اما مهم اين نوع خصوصيت و ويژگي است كه خداوند در وجود انسان مقرر كرده و ما از آن با عنوان فطرت ياد مي كينم اما پذيرفتن اين مطلب به معناي آن نيست كه اين امر،در همه حالات ظهور و بروز داشته باشد؛ مانند علاقه به زيبايي كه گاهي با اشتغال به امور ديگر مورد غفلت قرار مي‌گيرد. اعتقاد و گرايش به خدا و دين، فطري وذاتي انسان است؛ امّا عدول از فطرت و متجلي نشدن آثار آن به خاطر عوامل گوناگوني است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم
الف : گرايش‌هاي حيواني و مادي
گرايش انسان به راحت طلبي، هوسراني، بي‌بندوباري، فرار از مسؤوليت، تماميّت و رياست‌طلبي و دنيا گرايي اگر به وسيله قوه عقل كنترل نشوند، انسان را به حيواني خطرناك تبديل مي‌كنند كه فطرت و عقل، كارايي خود را از دست مي‌دهد و به تعبير قرآن، انديشه او از كار مي‌افتد آنچنانكه در سوره قيامه به اين امر اشاره كرده و مي فرمايد:" بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَه"(1) (انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مى‏خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند
ب : خطا در تطبيق
خيلي از انسان‌ها به اقتضاي فطرت خداگرايي به سوي معبود سوق داده مي‌شوند؛ اما موجودات ديگري را جايگزين خدا مي‌كنند و به راحتي متوجه اشتباه خود نمي‌شوند مثلاً گروهي بت، و گروهي موجودات ديگر را همان خداي واقعي مي دانند.
پ : شبهات علمي
برخي از منكران خدا و كساني كه در آثار خود، دين و آموزه‌هاي آن را نقد و انكار كرده‌‌اند، به اين جهت بوده كه از نظر فكري و علمي اقناع نشده‌اند و براي آن‌ها شبهاتي پديد آمده است كه پاسخ آن‌ها را پيدا نيافته‌اند؛ بدين سبب، همان شبهات منشأ اين شده كه دين و خداگرايي را غير‌علمي و غير‌عقلاني دانسته، منكر آن باشند، نظير شبهاتي كه حس گرايان به آن دچار شده‌اند و مي‌گويند: هر چه را با حواس ادارك نكنيم، وجود ندارد يا اگر هر چيزي علتي و خالقي دارد، علت و خالق خدا كيست.
ت : سابقه و گذشته دين
بعد از نهضت رنسانس و مدرنيسم، دنياي غرب، پيشرفت و تمدن و شكوفايي و حيات دوباره خود را معلول رها شدن از محدوديت‌ها و اسارت‌ و پايبندي به دين دانسته و ظلمت و عقب افتادگي دوران قرون وسطا را به سلطه يافتن و مواضع كليسا و مسيحيت نسبت دادند و اين‌گونه به همه انسان‌ها القاء شد كه راهي براي شخصيت يافتن انسان، پويايي و تمدن، خردورزي و پيشرفت علمي، برچيده شدن خشونت و جايگزيني مدارا و زندگي مسالمت آميز وجود ندارد، مگر اين‌كه خود را از پايبندي به دين آزاد سازيد.
ث:عوامل اجتماعي
يكي ديگر از علل خمود فطرت و شكوفا نشدن ذاتيات انسان، عوامل محيطي و اجتماعي است. تاثير محيط و اوضاع اجتماعي چه در هدايت و رشد و شكوفايي فطريات و چه در سركوب آن غير قابل ترديد است و بسياري از مردم به سمت و سويي گرايش دارند و مي‌روند كه دستگاه‌هاي تبليغاتي و فرهنگ اجتماعي و عوامل محيطي براي آن‌ها تعيين و ترسيم كرده‌اند و دنباله رو خواص و نخبگان خود هستند و بديهي است كه اگر نخبگان و كارگردانان عوامل محيطي و اجتماعي منافع و موقعيت خويش را در دين ستيزي وفاصله مردم از مذهب و دين بدانند، با بهره گيري از همه امكانات كاري مي‌كنند كه آن‌ها از دين فاصله بگيرند.
البته عوامل ديگري نيز وجود دارد كه براي رعايت اختصاز از ذكر آنها خود داري مي كنيم.
پي نوشت:
1. قيامه(75) آيه 5.
موفق باشید.