با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
شفاعت در لغت به معني ضميمه كردن چيزي به چيز ديگر و جفت نمودن آن است و در اصطلاح مذهبي به معني كمك كردن اولياي خدا براي نجات افرادي است كه در طول زندگي مرتكب لغزشهايي شده اند.(1)
اعتقاد به شفاعت اولياي الهي در روز رستاخيز امري درون ديني و نقلي و از اصول مسلم اسلام به شمار مي رود و هر كسي كه مختصر آشنايي با قرآن و احاديث اسلامي داشته باشد مي داند كه نويد شفاعت نسبت به افرادي كه شايستگي شفاعت دارند مطلبي قطعي است كه در آن هيچ شك و ترديدي وجود ندارد و همه فرق اسلامي به شفاعت پيامبران و بالاخص پيامبر اسلام (ص) اعتقاد راسخ دارند.
البته از نظر عقل نيز مي توان امكان شفاعت و مطلوب بودن اين امر را نيز مورد تامل و بررسي قرار داد. اما نبايد از ياد برد كه اين به معناي ارائه دليل عقلي بر لزوم و قطعيت شفاعت نيست؛ در نتيجه ادله اصلي شفاعت ادله نقلي هستند كه به پاره اي از اين ادله اشاره م شود:
خداوند در قرآن به وجود شفيعاني كه به اذن خداوند در قيامت شفاعت مي كنند تصريح كرده است و مي فرمايد: يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلا (2) در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است.
در آيه اي ديگر مي فرمايد: مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه(3) كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟
شفاعت در روايات نيز از اهميت خاصي برخوردار است. چنانچه در روايتي پيامبر اسلام فرموده: همانا شفاعت من براي مرتكبان گناهان كبيره از افراد امتم مي باشد.(4)
در روايت ديگري علي (ع) فرموده: سه طايفه نزد خداوند شفاعت مي كنند و شفاعت آنها پذيرفته مي شود انبياء، سپس علماء و سپس شهدا.(5)
از نظر اسلام و عقل شفاعت مطلق يعني اين كه شخص گناهكار و لو هر گناهي كه از او سر زده باشد در روز قيامت از شفاعت برخوردار مي شود مردود و نا مقبول است ولي شفاعت محدود يعني شفاعتي كه در ناحيه شخص مورد شفاعت (مشفوع له) مشروط به شرايطي است مورد قبول است و بعضي از شرايط آن عبارتند از:
1-مورد رضايت و خشنودي خداوند بودن: در دسته اي از آيات شفاعت شافعان مشروط به رضايت و خشنودي خداوند از مشفوع له است چنانچه مي فرمايد: وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون؛ (6) و آنها جز براى كسى كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىكنند و از ترس او بيمناكند.
2-عدم شرك به خداوند: در روايتي پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: به من پنج چيز داده شده و همچنين به من (حق) شفاعت داده شده، پس آن را براي امتم ذخيره كردم و آن براي كسي است كه شرك به خداوند نورزد.(7)
3-اخلاص در شهادت دادن به توحيد و يگانگي خداوند: پيامبر (ص) مي فرمايد: شفاعت من شامل كسي مي شود كه با اخلاص شهادت دهد كه خدايي جز الله نيست و قلب او زبانش را تصديق كند و زبان او قلبش را تصديق كند.(8)
4- سبك شمردن نماز و خوردن مشروبات: پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد: همانا شفاعت من به كسي كه نماز را سبك بشمارد و يا مشروب بخورد نمي رسد.(9)
5-عدم تكذيب شفاعت پيامبر:امام رضا (ع) از علي (ع) نقل مي كند كه فرمود: كسي كه شفاعت رسول خدا را باور نداشته باشد به شفاعت او نايل نمي شود.(10)
از آيات و روايات بدست مي آيد كه هدف از تشريع شفاعت باز داشتن گنهكاران از ياس از رحمت الهي و بر انگيختن آنها براي التجا و تضرع به درگاه الهي به اميد شمول رحمت خداوند است.
در نتيجه شفاعت با مسئول بودن انسان در قبال اعمالش منافات ندارد چرا كه اولا شفاعت مقبول محدود به شرايطي است نه مطلق. ثانيا شفاعت از حيث شمول بر افراد مبهم است و تنها اميد آفرين است و هيچ كس يقين ندارد كه اين شفاعت حتما شامل او خواهد شد در نتيجه آن شفاعتي با مسئول بودن انسان در قبال اعمالش منافات دارد كه اولا مطلق و فراگير باشد و ثانيا شمول آن بر مكلف قطعي باشد در حالي كه اينگونه نيست.
به علاوه شفاعت باعث تغيير سرنوشت انسان ها توسط شافعان نمي شود. چرا كه اولا؛ بر فرض شمول شفاعت در حق كسي شفاعت جزئي از سرنوشت او محسوب مي شود نه جداي از سرنوشت او. ثانيا؛ كسي كه با شفاعت باعث تغيير سرنوشت مي شود خود شخص مكلف است نه شافعان، زيرا اين اعتقاد به شفاعت باعث مي شود كه شخص عاصي معتقد شود كه اگر پرده دري نكند و به حدي نرسد كه از شفاعت محروم شود اولياء الهي ممكن است در حق او شفاعت كنند در اين صورت چه بسا تلاش كند زندگي خود را با شرايط شفاعت تطبيق دهد و اين اعتقاد او را به ترگ گناه و به اطاعت اوامر الهي وادار مي كند و بدين گونه خودش باعث تغيير سرنوشت خودش مي شود.
نكته ديگر آنكه شفاعتي با اراده و اختيار و سعادت و كمال انسان منافات دارد كه به صورت مطلق و بي حساب و كتاب باشد. ولي شفاعتي كه محدود به شرايطي است و از روي حساب و كتاب دقيق مي باشد نه تنها با اراده و اختيار انسان و سعادت او منافات ندارد بلكه مؤيد اختيار و مكمل سعادت اوست.
بر اين اساس بديهي است كه شفاعت با عدل الهي منافاتب ندارد. چرا كه اولا؛ مقصود از عدل خدا اين است كه خداوند در بين مخلوقاتش به عدل رفتار مي كند و به هيچ مخلوقي ظلم نمي كند، تكويناً و تشريعاً و آن را در موضعي كه در خور آن است بنشاند و چيزي را كه مستحق آن است به او عطا كند. (11)
ثانيا؛ شفاعتي كه بدون قيد و شرط و بدون لحاظ اعمال دنيوي انسانها و به طور مطلق شامل تمام گنهكاران بشود با عدل الهي منافات دارد در حالي كه در اسلام چنين شفاعتي وجود ندارد و آيات و روايات دال بر اين هستند كه شمول شفاعت داراي شرايطي خاص است و شامل هر كسي نمي شود و شامل كساني مي شود كه در اين دنيا همه علايق و ارتباطات بندگي خود با خداوند و ارتباط روحي با شافعان را قطع نكرده باشند و بايد به نوعي مورد رضايت الهي باشند تا شفاعت شامل حال آنها باشد. و از جمله شروط بديهي شفاعت مقيد بودن به انجام فرائض ديني است.
پي نوشت ها:
1. آيت الله مكارم سيرازي و سبحاني، پاسخ به پرسش هاي مذهبي، انتشارات نسل جوان، قم، 1388، ص237.
2. طه(20) آيه 109.
3. بقره(2)آيه 255.
4. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413ق، ج3، ص574.
5. شيخ صدوق، الخصال، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1403ق، ج1، ص157.
6. انبياء(21) آيه 28.
7. احمد بن حنبل، مسند، عالم الكتب، بيروت، 1419ق، ج1، ص301.
8. همان، ج2، ص307.
9. شيخ كليني، الكافي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج6، ص401.
10. علامه مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج8، ص41.
11. سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، نشر طه، قم،1377ش، ج1، ص316.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۲/۲۳ ۰۵:۱۷
شناسه مطلب: 91917