فرق شهود معصوم با غیر معصوم چیست.؟(ایا در مکاتب دیگر عرفانی که بسیار به شهودهای قابل توجهی میرسن،می شود وارد شدو استفاده کرد(در صورتی که هیچ مطلب غیر شرعی و مخالف با احکام ما نباشد و تازه به بعد کیفیتی اعمال ما مثل نماز بیشتر کمک کند).من افرادی را دیدم که رفتن به این مکاتب و از نظر معنوی و بعدی کیفی اعمال و احکامشان هم خیلی پیشرفت کردن.
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نقطه مقابل شهود( يا مشاهده كردن)، غيب است. نخست لازم است منظور از شهود و غيب مشخص شود.
گاهي از دنيا به عالم غيب و از آخرت، به عالم شهود تعبير مي كنند. با اين بيان كه ما در دنيا، واقعيت هايي را نمي بينم ولي در آخرت مي بينيم و مشاهده مي كنيم. صداهايي را در اين دنيا نمي شنويم، ولي در آخرت مي شنويم، بوها و عطرهايي را در اين دنيا استشمام نمي كنيم، ولي در آخرت استشمام مي كنيم. به عنوان مثال در دنيا ملائكه در حالت عادي براي ما قابل رؤيت نيستند، ما ملائكه را در دنيا مشاهده نمي كنيم، ولي از لحظه اي كه جناب عزرائيل كه از ملائكة الله است، براي قبض روح تشريف مي آورند، ملائكه را مي بينيم. بر اساس آيه شريفه « يسبح لله ما في السموات وما في الارض»(1) همه موجودات، حتي جمادات و نبادات و حيوانات در حال ذكر و تسبيح خدا هستند، ولي ما در دنيا تسبيح موجودات را نمي شنويم، اما هنگامي كه از عالم دنيا وارد عالم آخرت مي شويم، اين پرده ها و حجاب ها كنار مي رود، آن چه را كه در دنيا براي ما محجوب بود در آخرت براي ما مشهود مي شود. انسان ملائكه را مي بيند، بهشت و جهنم را كه در دنيا نمي ديد در آنجا مي بيند، صداي تسبيح موجودات را مي شنود و... با اين تبيين، دنيا، عالم غيب است و آخرت عالم شهود.
گاهي عكس آن است. يعني عالم دنيا را عالم شهود و آخرت را عالم غيب مي نامند. با اين توجيه كه ما الآن در دنيا يك چيزهايي را مي بينيم. آثار مُلكي و مادي عالم را مشاهده مي كنيم، همديگر را مشاهده مي كنيم، پس دنيا عالم شهود است، ولي تا زماني كه در دنيا هستيم، قيامت را نمي بينيم، بهشت و جهنم را نمي بينيم، ملائكه را نمي بينيم، پس تا زماني كه در دنيا هستيم، قيامت و بهشت و جهنم، ملائكه و آثار اعمال ما، براي ما غيب است.(2) وقتي گفته مي شود فلاني داراي مقام شهود است، يعني از طريق رياضت و تهذيب و تجرد نفس ، به جايي رسيده است كه برخي از امور غيبي را كه افراد عادي از مشاهده آن عاجزند، او مي تواند مشاهده كند. برخي از صداها را كه افراد عادي نمي شنوند، او مي شنود. آثار اعمال نيك و بد انسان را مي تواند مشاهده كند. گاهي گفته مي شود فلاني از باطن انسان با خبر است. بنا بر اين «كشف و شهود» به معناي برداشته شدن پرده از چهره واقعيتي است كه كه مشاهده آن براي افراد عادي ميسر و ميسور نيست. سالك شاهد به مقتضاي ميزان رياضت و تهذيب نفسي كه داشته مي تواند برخي از امور غيبي – به معناي اول يا دوم – را مشاهده كند، ليكن معصومين – به ويژه چهارده معصوم- عليهم السلام، مشاهده هرچيز غيبي و محجوب را اراده كنند، خداوند براي شان مشهود و مكشوف مي سازد. اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً (3) اگر پرده غيب از پيش چشم من برداشته شود، بر يقينم افزوده نخواهد شد. يعني عالم غيب و شهود براي آن حضرت مطرح نيست. هر چي هست، عالم شهود است. از اين رو با كنار رفتن حجاب ها چيزي بر يقينش افزوده نمي شود.
در اينجا لازم است چند نكته را ياد آوري كنيم.
1- شهود يا مشاهده غيب نسبي، يا امور مخفي و پشت پرده، به دليل تجرد نفس و استقلال نسبي روح از جسم صورت مي گيرد، تجرد نفس، مراتب دارد. اگر براي نفس هزار رتبه و درجه در نظر گرفته شود، برخي ممكن است يك درجه و بعضي دو يا ده ويا بيشتر از آن را از زندان وابستگي به طبيعت و جسم، خلاص و آزاد كرده باشند. موجودي كه همه ظرفيت وجودي اش مجرد شده باشد و به كمال تجرد رسيده، و به اصطلاح مجرد مطلق شده باشد، وجود ندارد. مجرد مطلق فقط خداست. در ميان همه موجودات، چهارده معصوم عليهم السلام برترين و كامل ترين كمال نسبي و تجرد را كسب كرده اند، كشف و شهودي كه آنان دارند ، هيچ جن و انسي، حتي انبياي اولوالعزم هم ندارد. از اين رو هيچ كسي را نمي توان با چهارده معصوم مقايسه كرد. چنان كه اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَد(4) هيچ كسي را با ما اهل البيت نمي توان مقايسه كرد. چهارده معصوم عليهم السلام صاحب علوم و اسرار و شهود و مشاهداتي هستند كه حتي فرشتگان مقرّب خدا نيز از درك و فهم آن محرومند. چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ اللَّهِ مَا كَلَّفَ اللَّهُ ذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَ لَا اسْتَعْبَدَ بِذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا (5) امام صادق (ع): اي ابامحمد! همانا به خدا سوگند، كه سرى از اسرار خدا ، و علمى از علوم الهي نزد ماست، كه هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل و مؤمنى كه دلش را به ايمان آزموده ،آن را نمي تواند بفهمد و تحمل كند. به خدا سوگند كه خداوند آن را به احدى جز ما تكليف نفرموده و عبادت بر اساس آن علوم را از هيچ كس جز ما نخواسته است. (6)
2- هر نوع كشف و شهودي، صادق و واقعي نيست، بلكه خيلي اوقات با توهم و خيال درهم شده و اشتباه مي شود. مثلا در تصوف، نوعاً فرو رفتن به ابتداي آرامش و ديدن رؤياهاي صادقه يا كشف و شهود مطرح مي شود. آنان ادعا مي كنند كه سالك يا صوفي، با انجام حركات خاص و گفتن اذكار ويژه، از عالم ظاهر خارج شده، و به عالم باطن يا شهود مي رسد. در حالي كه اين نوع خَلسه ، كاملاً فيزيكي است. يعني صوفي با متمركز كردن جسم و ذهن خويش به يك نقطه ، و يا قراردادن آن در يك مدت نسبتا طولاني در معرض انواع ناآرامي ها، كم كم جسم و ذهن را از تعادل خارج كرده ، وقواي آن را رو به خاموشي مي برد، و براي لحظاتي شعور خارج و حواس متعلق به جسم، تحت تأثير شعور باطن قرار مي گيرد. در اين لحظات، انسان به خلسه رسيده، و شعور باطن- كه هم مخزن توهمات و تخيلات و روياهاي گذشته است و هم منبع اشراقات و الهامات رحماني است، فعال مي شود.(7) بدين صورت است كه صوفيان در اين حالت چيزهايي مي بينند، يا مي شنوند كه همه ي آن ها را نمي توان به حساب اشراق يا شهود گذاشت. عين همين مطلب در عرفان تبتي و پيروان طريقت يوگا نيز وجود دارد، منتهي تخليه ي شعور باطن در آن خيلي منظم تر و حساب شده تر است. با اين حال آنان همه ي آن چه را مي بينند، كشف و شهود نمي دانند. بنا بر اين هر نوع ادعايي در اين زمينه، نبايد جدّي تلقي كرد.(8)
3- مشاهدات عرفاني نيازمند ميزان است، تا صحيح از ناصحيح شناخته شود. حال بايد ديد ميزان سنجش شهود عارفان چيست؟
ميزان گاهي معصوم(ع) است و مشهودات بايد در حضور او مطرح گردد، تا صحت آن مشخص شود، چنان كه حارثه بن مالك كه مشاهدات خود را بر پيامبر(ص) عرضه داشت و مورد تأييد حضرت قرار گرفت.(9) اما اگر دسترسي به معصوم (ع) ميسور نباشد، سالك بايد مشاهدات خود را بر كشف تام محمدي(ص) يعني بر قرآن و شهود معصومين(ع) يعني سنت قطعي عرضه كند، تا اگر مخالفتي با آن نداشته باشد، بدان اعتماد كند.
معيار ديگر براي سنجش كشف عارف، عقل است؛ بدين بيان كه عارف بايد رهآورد شهودي خود را به ضوابط و قواعد برهان عقلي و حكمت متعاليه عرضه داشته و توزين كند؛ اگر عقل و برهان آن را تأييد كرد، صحيح است و گر نه ارزش معرفتي چندان ندارد.(10)
4- علم و عرفان، كشف و شهود، اخلاق و حكمت و.. همگي جايگاه آلي و ابزاري دارند. هيچ كدام هدف نيستند بلكه به وسيله آن ها مي توان هدف و راه رسيدن به هدف را شناخت. هدف نهايي و مقصد عالي و غايي همه اين ها، «تقرب الي الله » و نزديك گشتن به خدا، و رسيدن به مقام عالي « عبوديت » و بندگي خدا است. يعني همان مقامي كه در تشهد نماز نخست، به آن شهادت مي دهيم ، سپس به مقام رسالت خاتم الانبيا، كه خاتم الفضايل و افضل العارفان است ، گواهي مي دهيم و مي گوييم: اشهد انّ محمدا « عبدُهُ» و رسولُهُ. نكته مهم اين است كه هر چيزي را بايد از راهش وارد شد ، تا به مقصد رسيد. از ديوار خانه ، وارد خانه شدن خطا و كار سارقان است ، بايد از راه درب خانه ، وارد خانه شد. قرآن كريم مي فرمايد : لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (11) كارِ نيك، آن نيست كه از پشتِ خانهها وارد شويد، بلكه نيكى اين است كه راه تقوا و پرهيزكاري در پيش گيريد ! و از درِ خانهها وارد شويد، و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: يَا عَلِيُّ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا فَمَنْ أَتَى مِنَ الْبَابِ وَصَلَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ بَابِيَ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ فَمَنْ أَتَانِي مِنْ سِوَاكَ لَمْ يَصِلْ إِلَيَّ وَ مَنْ أَتَى اللَّهَ مِنْ سِوَايَ لَمْ يَصِلْ إِلَى اللَّهِ (12) اي علي ! من شهر علمم و تو در آن هستي، هر كسي از راه در وارد شود ، به حقيقت برسد. اي علي ! تو همان بابي هستي كه خداوند در آيه 189 بقره فرمود كه از آن در وارد شويد، و من نيز باب الله هستم ، هر كسي راهي را بر گزيند غير از راه تو ، بداند كه هر گز به من نخواهد رسيد ، چنان كه هر كسي بخواهد از غير راه من به « قرب الهي» برسد، هرگز موفق نخواهد شد. پس براي رسيدن به مقام عالي « عرفان و شهود» حقيقي، تنها بايد از راه اطاعت رسول الله (ص) و مكتب امير عارفان ، يعني امير المؤمنين(ع) وارد شد. هر راهي غير از اين ، گمراهي است، اگر چه « حق نما» باشد. در زيارت جامعه كبيره نيز مي خوانيم : مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم. هر كسي مقصدش خداست و تصميم دارد به خدا و توحيد ناب برسد، از راهي كه شما نشان مي دهيد و هدايت مي كنيد، مي رود. آري ، هر كه خدا را خواست بوسيله شما آغاز كرد، و هر كه او را يكتا و بىهمتا شناخت، از ناحيه شما آن را پذيرفت، و هر كه آهنگ او كرد، بوسيله شما توجيه و راهنمايي شد.
ابن ابي الحديد سني معتزلي در مقدمه جلد اول شرح نهج البلاغه مي گويد: سرچشمه عرفان علمي و عملي – همانند ساير علوم اسلامي- علي بن ابيطالب (ع)است. بنا بر اين تنها از راه عرفان علوي - كه شارح و مفسرآن، ائمه اطهار(ع) هستند، مي توان به مقصد اصلي و نهايي عرفان رسيد، مكاتب ديگرعرفاني هر كدام بخشي از حقايق را دارند، و قسمت زيادي از آن گمراه كننده است، از آن بر حذر باشيد.
پي نوشت ها:
1. جمعه (62)، آيه 1.
2. جهت آگاهي بيشتر به كتاب « اخلاق و تربيت» در آيينه جمال و جلال، تأليف: حسين احساني فر، ناشر: زمينه سازان ظهور امام عصر (عج) – قم، چاپ اول.
3. بحار الانوار، علامه مجلسي، مؤسسه الوفاء بيروت – لبنان، سال انتشار 1404 ق، ج40، ص 153.
4. همان، ج 22، ص 406.
5. شيخ كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ش 1365، ج 1، ص 402.
6. ر. ك، « اخلاق و تربيت» در آيينه جمال و جلال، ص 137 تا 164 رجوع شود.
7. جهت آگاهي بيشتر به كتاب: پيدايش تصوف در ميان شيعيان، داود الهامي، و كتاب: تاريخ صوفي و صوفيگري ، تأليف عبدالله مبلغ آباداني رجوع شود.
8. محمدأمين صادق اَرزگاني، آموزههاي عرفاني از منظر امام علي(ع، نشر پژوهشگاه علوم و معارف اسلامي، قم، 1384ش، ص 84.
9. علي بن تركه، تمهيد القواعد، ص 270، به نقل از آموزههاي عرفاني از منظر امام علي(ع)، ص 86.
10. معرفتشناسي در قرآن، نشر مركز اسراء، قم 1378ش، ص 115.
11. بقره (2) ، آيه 189.
12. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه 29 جلدي، چاپ مؤسسه آل البيت، قم، سال انتشار 1409ق، ج 27، ص 76.
موفق باشید.