باسلام من به پاک بودن معصومین امامان و... شکی ندارم و آدمی هستم که قرآن زیاد می خوانم البته نه خواندن طوطی وار(از این نوع خواندن احساس نا رضایتی میکنم)! بلکه من در هر آیه تفکر میکنم وهمین به گفته اطرافیانم باعث گمراهی ام شده.
مثلا بنابر سوره بقره آیه‌ی 186 که خدا در آن در خطاب به رسول اکرم میفرماید: وهنگامی که بندگانم درباره من از تو پرسیدند:من نزدیکم و هرکه مرا بخواند من دعایش را اجابت میکنم و... اگر دقت کنید باکمی تفکر درمیابیم که خداوند فرموده هرکه مرا بخواند پس چرا ما برای دعاهایمان به معصومین و... توصل میکنیم؟! یعنی حرف ما به خدا نمی‌رسد؟!
شاید احمقانه به نظر برسد ولی به نظر من این خود به نوعی شرک محسوب می شود.
کتاب و مستندی وجود دارد درباره قدرت درونی هر انسانی که بااستفاده از آن می تواند به هرچه بخواهد برسد و هیچ محدودیتی هم ندارد من این روش را بار ها استفاده کردم و همیشه نتیجه مطلوب گرفتم و هیچ شکی به این قدرت ندارم. نام این کتاب و مستند راز است . این آیه از قرآن که ذکر شد به نوعی این قدرت انسان را تایید می‌کند ومن یقین دارم که منظور پروردگار ازاین آیه همین فدرت است یعنی نیروی جاذبه مغز انسان.که متاسفانه وحابیون خیلی از ما زود تر این نیرو را کشف کردند.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اينكه فرموديد هميشه در خواندن آيات قرآن آن را با تفكر همراه مي كنيد بسيار امر نيكويي است كه دستور خداوند در قرآن در آيات گوناگون همين است و بايد بدانيم راه فهم قرآن و دستورات الهي نيز از همين راه است، تفكر و تدبر صحيح هرگز عامل گمراهي نيست، بلكه عامل سير كمالي انسان است. اما تدبر و تفكر بايد براساس روش و اسلوب صحيح باشد تا نتيجه بخش باشد مثلا در فهم رياضي يا فيزيك و يا رشته هايي مثل فلسفه و روانشناسي و ... بايد از اسلوب آن علم نيز پيروي كنيم تا دچار خطا نشويم، قرآن پژوهي نيز چنين است، بهترين روش تفكر در قرآن اين است كه هر آيه آن را بر آيات ديگر قرآن كه اصطلاحا به آنها محكمات گويند عرضه كنيم و از طرفي آنها را بر مفسرين واقعي قرآن عرضه كه خداوند آيه ( واقعه: 79) فرمود مطهرين هستند كه قرآن را درك مي كنند و كاملترين آن مطهرين را در آيه تطهير(1) اهل بيت(ع) معرفي مي كند همچنانكه پيامبر(ص) در روايت ثقلين نيز به آن اشاره كرده است كه بدانيم روش فهم قرآن را بايد از آنها بياموزيم و از خطاي آن نيز جلوگيري شود و به تفسير به رأي منجر نشود. شما كه اين ويژگي خوب را داريد و به دنبال تفكر و فهم قرآن هستيد نيز از همين راه برويد كه راه صحيح معرفي شده قرآن و روايات است، از تفاسير مفسران كه ساليان درازي در اين مسير رفته اند و متخصص اين فن مي باشند بهره ببريد تفاسيري مثل تفسير تمونه آيت الله مكارم و يا تفسير شريف الميزان علامه طباطبائي(ره) (كه واقعا عقول را به حيرت و تحسين واداشته است و با نگاه اوليه به آن اين را احساس خواهيد كرد كه با چه اقيانوسي از معارف قراني مواجه مي شويد.)
اما آنچه درباره توسل و خواستن از خدابيان كرديد به توضيحات زير توجه فرمائيد:
توسل وسيله قرار دادن اموري بين خود و خداوند است، در توسل هرگز سخن از اين نيست كه گفته شود. چون خدا به ما نزديك نيست ما وسائلي را واسطه قرار مي دهيم!! بله هركه خدا را بخواند و اگر ان چيز به مصلحت او باشد خدا خواسته اش را اجابت مي كند. از طرفي هرگز سخن از اين نيست كه از خدا نخواهيد و فقط از اين واسطه ها بخواهيد! بلكه آنچه در توسل گفته مي شود اين است كه خداوند چيزهايي را نيز واسطه بين خود و خلق قرار داده است تا فيض الهي را به اشخاص برسانند او خود اين راه را راه ميانبر و راه دستيابي سريعتر به جزاي الهي قرار داده است او خواست تا به توجه به خداوند به همراه توجه به اسباب و وسائط فيض هم باشد. توجه به آنها توجه به خداوند نيز هست و حتي مي شود اين توجه را بيشتر دانست چرا كه امور زير در توسل هست: الف) گوش كردن دستور الهي در آوردن وسائل توسل است، ب) توجه به ذات خداوند كه بايد او بخواهد تا توسل پذيرفته شود، ج) بيان ارزش اموري خاص و توجه بيشتر به آنها و بهرمند شدن از هدايت آنها در رسيدن به سعادت و قرب الهي خداوند به مقتضاي لطف و رحمت بي انتهاي خويش، اسباب هدايت و رسيدن به سرمنزل نهايي را فراهم كرده است. او فياض است و به مقتضاي ذات خود به تمام موجودات عالم فراخور حال آنها فيض خود را مي رساند، اين موجودات هستند كه به دليل نرسيدن به شرايط لازم، جهت دريافت فيض و برآورده شدن خواسته شان نياز به وسائطي دارند،
خداوند براي اعطاي فيض خويش، راه ها و اسبابي را مشخص كرده است، مانند نماز، روزه، نيكي به يتيم، خدمت به مردم. از جمله اسباب و عوامل، نزول فيض و رحمت الهي، وجود انسان هاي به حق رسيده كه در اوج آن امامان و پيامبران هستند. همان گونه كه در نزول بركات مادي نيز از ابزار و اسباب مادي بهره گرفته مي شود شفا را در دارو قرار داده و به پزشك‌، آگاهي براي درمان انسان ها داده است.
در آيات و روايات توسل به بعض امور و عده اي خاص مجاز دانسته شده است آنها عبارتند از: ذات خداوند و صفات او، قرآن، اعمال صالحه، صلحا، انبياء(ع)، ائمه (ع)، شهدا (2)
3. حكمت اعطاي اين نقش به بزرگان دين و اولياي الهي امور مختلفي است بعض از آن حكمتها عبارتند از: الف) توسل به آنها توسل به اسماء و صفات خداوند است: همه موجودات عالم هستي، آيات و نشانه‌هاي خداوند هستند. هر موجودي به اندازه وسعت وجودي خود نشانگر اسما و صفات خداوند است. عالي‌ترين و تابناك‌ترين جلوه و ظهور حضرت حق تعالى در آينه وجود پيامبر و ائمه تحقق يافته است. آن ها مظهر كامل اسما و صفات خداوندند. توسل به آنان توجه به مظاهر اسماي خداوند است، براي دريافت فيض الهي. اين كار از نظر عقلي و شرعي نه تنها محذوري ندارد،‌ بلكه يك كار پسنديده است و در آموزه‌هاي ديني در اين باره دلايل بسيار وجود دارد.(3)
ب ) همان گونه كه خود خداوند براي عبادت خود بندگان را به سوي نمادها و مظاهري چون كعبه و ... فراخوانده است؛ آيا مي توان گفت وقتي خدا هست ديگر چرا توجه به كعبه و طواف بر گرد او؟ خواستن هاي ما از اين واسطه ها عين درخواست از خود خداوند است و عبادت و توجه به او محسوب مي شود، او با اينكه به انسان نزديك است و از رگ گردن هم به انسان نزديك تر است باز براي تقرب به خود و رسيدن به نتايج مطلوب وسائلي را به عنوان واسطه معرفي مي كند او كه ميتواند مستقيم و بدون نياز به وسائط ديگر بخشندگي داشته باشد؟! پس چرا آنها را واسطه معرفي كرد؟چنان كه در قرآن تاكيد مي نمايد: " يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ" (4) اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد » آيا منطقي است بگوييم وقتي خود خدا هست، كمك گرفتن از نماز چه معنايي دارد؟
در مورد وجود پيامبر(ص) در قرآن آمده است: « وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما (5) اگـر آنـان هنگام ستم بر خويشتن , نزد تو مى آمدند و از خدا درخواست آمرزش مى كردند و پيامبر نيز براى آنان طلب آمرزش مى نمود, خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند».
اين آيه به صراحت نشان مي دهد كه در توسل تمام توجه به خداوند هست و علاوه بر اين توجه و استغفار از خدا، اگر توجه به واسطه اي كه خداوند معرفي مي كند نيز بشود، در آن هنگام خداوند از تقصيرات مي گذرد و فيض خود را به آنها مي دهد
ج ) ارج نهادن به مقام واسطه ها: معرفي كساني كه مقام توسل را دارند ارج نهادن به مقام آن واسطه ها و بيان مقام والاي آنهاست كه خود نوعي قدرداني و تكريم آنهاست. خداوند مقام توسل را به عنوان حقي به اهل بيت(ع) از بابت تكريم آنها داده است (6)
ح) تشويق به رفتن در مسير واسطه ها: قرار دادن آنان به عنوان واسطه خود باعث توجه بيشتر مردم به آنان و دنباله ِروي از آنان و رفتن به مسير آنان مي شود. اين توجه، محبت به آنها را بيشتر مي كند، قرآن كريم مي فرمايد: محبت آنها مزد رسالت پيامبر(ص) مي باشد البته سودش به خودتان بر مي گردد چرا كه آنها راه به سمت خدايند (با توجه به كنار هم قرار دادن سه آيه شوري، آيه23، سبأ، آيه47، فرقان، آيه57) انسانها از هدايت الهي بهره مند شوند و آنها را الگوي خود در اين مسير قرار دهند.
خداوند با اين كار ارزش والاي بعضي از مقامها را براي ما بيان مي كند و اين خود نوعي تشويق ديگران بوده تا سعي كنند به آن مقامها برسند و از چنين تكريم الهي بهر مند شوند.
خداوند مي خواهد نشان دهد راه رسيدن به خدا همينها هستند و شايسته است براي بهره مندي از اين راهها به آنها توجه هميشگي داشت.
خ) آزمايش مردم: نوعي آزمايش مردم نيز در آن هست كه آيا به اين دستور الهي گوش مي دهند و علاوه بر توجه مستقيم به خداوند آيا سخن او را گوش داده و به وسائطي كه خدا معرفي كرده اهميت مي دهند؟ يا خود را بي نياز از آنها مي بينند چنانكه عده اي اين حكم را در مثل نماز و دعا نيز جاري كردند و گفتند خداوند هميشه هست و آگاه به نياز ماست و لذا چه نيازي به دعا و نماز داريم؟!! اين نيست جز فريب شيطان و فرار از مسئوليتي كه خداوند بر دوش ما نهاده است (درباره شيطان نيز اين آزمايش را انجام داد كه آيا به سخن الهي گوش مي دهد يا اينكه به دليل غرور از آن دوري ميكند؟ خدا خواست آن چنان كه او مي خواهد او را بپرستند نه آن چنان كه ما مي خواهيم).
بر اين اساس درخواست از اولياء الهي به عنوان واسطه هاي فيض الهي منشاي كاملا قرآني و روايي دارد و مي تواند عاملي براي ارج نهادن به آنها و خودسازي ما و الگوپذيري از آنها و گوش كردن به دستور الهي باشد، توجه به آيات و روايات در تاييد و درستي اين رفتار و مطلوب بودن آن از جانب خداوند كافي است و چون مطلوب اوست ما بايد آن را انجام دهيم.
در توسل آن چه شرك است اين است كه انسان به اين واسطه هاي فيض به طور استقلالي نگاه بكند، ولي اگر از آنها به اين صورت بخواهد كه خداوند به آنها اجازه داده است و تا خدا هم نخواهد نمي شود اين عين توحيد است كه قرآن و روايات به آن اشاره و تأكيد دارند.
قانون جذبي كه مطرح كرديد بايد بدانيم كه اين يك فرضيه است.(چيزي كه در طبيعت قانون باشد هرگز خلاف آن صورت نمي گيرد بر خلاف فرضيه كه هنوز اثبات آن قطعي نيست اگر چه شواهدي دارد) كه البته شواهدي نيز بر صحت آن وجود دارد البته نه به آن كليتي كه در مستند راز (كه ساخت استراليا است) وجود دارد، و نيز به اين نكته هم بايد توجه داشته باشيم كه اين سخن هرگز نمي گويد فقط با تفكر خالي و بدون اسباب مادي و معنوي مي شود كاري صورت داد (وگرنه اين هم مي شود شبيه توسل و يا دعاي منفي كه انسان گوشه اي بنشيند و فقط فكر و خيالبافي كند و از وسائط و يا خداوند بخواهد ! كه اين امر باطلي است و عقل و شرع آن را رد مي كند و شبيه تفكرات سوفسطائيان مي شود.)
كلياتي از قانون جذب درست است و ليكن اشكالاتي نيز دارد، خوب است به آدرس www.pasokhgoo.ir/node/20716‎ رجوع كنيد كه مطالب خوبي در آن بيان شده است و مي تواند مسأله قانون جذب را برايتان روشن تر كند.
اي كاش كمي توضيح مي داديد كه چگونه تفكرات وهابيون با قانون جذب يكي است تا بهتر بشود به بحث درباره اين تفكر وهابيون بپردازيم، حد اكثر سخني كه وهابيون مي گويند اين است كه شما خود بايد از خدا بخواهيد و چيزي را واسطه نكنيد، با شناختي كه از وهابيت و تفكرات آنها وجود دارد - وهابيتي كه تمام مسلمين غير خودشان را كافر مي دانند و هيچ نوع بحث و تفكر عقلاني را نمي پذيرند- هرگز به مثل قانون جذب نمي توانند معتقد شوند ، آنها هرگز مقصودشان از مخالفت با توسل سخني به مثل قانون جذب نيست ، سطحي بودن تفكرات وهابيون و عقل ستيزي آنها امري است كه شيعه وسني به آن معتقدند، امري كه باعث شد عده اي از نويسندگان قوي وهابيون نيز از اين تفكر دست بكشند و بعد از مدتي به تشيع وارد شوند افرادي مثل دكترعصام العماد. ( براي آشنايي با تفكرات آنها مي توانيد سوالات خود را به مركز ما ارسال كنيد و يا اينكه به كتاب كتاب آيين وهابيت، آيت الله سبحاني، موسسه دار القرآن الكريم و كتاب سلفي گري آقاي علي اصغر رضواني و يا نوشته هاي عصام العماد كه در اينترنت نيز موجود است رجوع كنيد.)
پي نوشت ها:
1. احزاب، آيه33.
2. آية اللّه جعفر سبحاني، ‏الوهابيه و المباني الفكريه، ص 275-310.
3. نمونه هاي متعدد اين امر را مي توانيد در كتاب«آيين وهابيت» تأليف آيه الله جعفر سبحاني، نشر موسسه امام صادق(ع) قم مطالعه فرماييد.
4. بقره، آيه 153.
5. نساء، آيه 64.
6. آية اللّه جعفر سبحاني‏، بحوث قرآنية، ص 103.
موفق باشید.