این دایره مجموع کشورهاییست که در آنها 124هزار پیامبر از سوی خدا ارسال شده است. مساحت آنها با ارفاق 1/15 درصد مساحت خشکیهای دنیاست.
سوال:
1- آیا خدا بقیه کشورها را فراموش کرده؟
2- چگونه است که تمامی پیامبران نزدیک به یکدیگرند؟
3- چرا دقیقا همین کشورها درحال حاضر عقب ماندهترین و بیچاره ترین کشورها هستند؟
4- چرا باوجود اینکه پیشینه تمدن "سای" ها در آمریکای جنوبی به بیش از 5000 سال میرسد؛ در آنجا پیامبری نازل نشده است؟
5- آیا نزول پیامبران تنها در این نقاط؛ نشان از این نیست که "پیامبران یا خداوند" از نقشه جهان آگاهی نداشتند؟
6- چرا در هیچ کتاب تاریخی (بجز 5 کتاب مقدس) نشانهای از معجزات خیره کننده پیامبران (مثل شکافتن رود نیل، شق القمر، توفان نوح، اصحاب کهف، سخن گفتن عیسا در مهد) سخنی به میان نیامده است؟
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دائره فرضي شما مربوط به پيامبران شناخته شده و مشهور است كه تعداد آن ها بسيار كم است، در حالي كه تعداد انبياء به مراتب بيش از اين نام هاي معروف و مبعوث در امت هاي شناخته شده است.
اصولا يكي از مشكلات رخدادهاي تاريخي عدم شفافيت آن است؛ مكان ظهور پيامبران از مسايل تاريخي است كه ابهام بسيار دارد و قضاوت درباره آن مشكل است. ما با توجه به رهنمودهاي وحياني معتقديم كه ظهور پيامبران اختصاص به منطقه خاصى نداشته است. طبق آموزه هاي اسلامي همه امت ها از خود پيامبر داشته اند:
« إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ(1) هر امّتى در گذشته انذاركنندهاى داشته است!»
نيز:«وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت؛ (2) ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه:«خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد!».
البته تعابيري نظير اين و اين كه در هر قوم يا امتي پيامبري فرستاده شد، به معني آن نيست كه در هر مقطع زماني و در هر قبيله اي پيامبري فرستاده شده، بلكه اگر در 4 هزار سال پيش پيامبري چون زرتشت در ميان قوم پارس فرستاده شده، مي توان گفت كه اين قوم داراي پيامبر بوده است. به علاوه برخي از پيامبران در گذشته هاي دور در پاره اي مناطق محدود و كم جمعيت مبعوث شدند كه باقي ماندن اثر تبليغ و رسالت آنان معنا ندارد.
در هر حال اگر در قرآن مجيد و ديگر كتب آسماني، تنها نام عدّه معدودى از پيامبران بزرگ برده شده بدين معنا نيست كه تعداد ايشان منحصر به همين افراد است؛ بلكه در خود قرآن تصريح شده كه بسيارى از پيامبران بودهاند كه نامى از ايشان در قرآن به ميان نيامده:
« وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ (3)؛ پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكردهايم.»
اتفاقا برخي از روايات به نوعي مويد همين مطلب است چنان كه در برخي روايات از على(ع) نقل شده كه خداوند پيامبرى را مبعوث كرد كه سياه پوست بوده و داستان آن به ما نرسيده است. (4)
بنابراين نمىتوان گفت كه همه پيامبران در يك منطقه خاص ظهور نمودهاند، بلكه طبق احاديثى كه در مورد تعداد آنان رسيده؛ يعني124 هزار نفر، از اين تعداد چند پيامبر مشخص مربوط به آسيا و خاورميانه است، از بقيه خبري نيست و اصلا بعيد نيست كه در تمدن هاي آمريكاي جنوبي و يا تمدن 7000 ساله شرق دور، پيامبران متعددي مبعوث شده باشند كه پيشرفت هاي آن ها و شكل گيري تمدن هايشان تا حد زيادي مرهون هدايت هاي همين انبيائ بوده باشد.
در نتيجه هر چند يقينا پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت و كتاب آسماني، به دلايل خاصي كه فعلا در مقام بررسي آن نيستيم، از شرق ميانه برخاستند. اما اين احتمال بعيد نيست كه در بسياري از مناطق جهان همانند هند، چين، آمريكا و ... نيز در گذشته هاي دور كه امكان ارتباط وجود نداشته، بر حسب ضرورت پيامبراني مبعوث شدند.
اتفاقا برخي از شواهد و قرائن تاريخي و اجتماعي بيانگر آن است كه در ساير مناطق جهان نيز در گذشته هاي دور انبيايي مبعوث شده اند، مثلا برخي از اقوام سرخپوست و ساكنان منطقه آمريكاي جنوبي، سنت هاي ديني و اذكار و اورادي نظير عبادات ساير اديان دارند كه به احتمال قوي ناشي از تعاليم انبيايي است كه در گذشته در آن مناطق زيسته اند، ولي نامي از آن ها به دست ما نرسيده است.
يا در مورد پيشرفت هاي تمدني و فناوري هاي اين اقوام آثاري به جا مانده كه بسيار بعدي به نظر مي رسد در چند هزار سال پيش بدون ارتباط با عالم غيب بشر توانسته باشد به اين پيشرفت ها برسد؛ اين امر تا حدي بوده كه افرادي نظير "اريك فون دنيكن " در كتاب مشهور " ارابه خدايان"معتقد به انتقال اين فناوري ها و توانايي هاي علمي از طريق موجودات كرات ديگر به زمين رقم خورده است.
البته ناردستي اين ادعا به مرور زمان ثابت شده و پاسخ هاي دقيق و علمي به ادعاي اين فرد داده شده است، اما بروز و تحقق برخي پيشرفت هاي شگرف در علوم و فنوني همچون نجوم، معماري و ... در اقوامي كه بازماندگان آن ها هنوز به شكل بدوي زندگي مي كنند اين احتمال را تقويت مي كند كه برخي از اين توانايي ها نتيجه انتقال اين علوم از طريق پيامبران ناشناخته به اين اقوام بوده است.
به علاوه منابع و متون عتيق برخي از اين اقوام و ملل حاكي از آموزه هاي بسيار دقيق و منطيق بر آموزه هاي اديان ابراهيمي است و حقايق شگرف توحيدي و فلسفي در آن به چشم مي خورد و بالاتر از اين پيشگوي ها و بشارت هايي در مورد پيامبران و اديان آينده در اين متون ديده مي شود كه به احتمال قوي مي تواند از منشا وحياني اخذ شدده باشد.
در اين زمينه بد نيست به مستند زيبايي" the prophet " كاري از انجمن گفتگوي اسلام و مسيحيت در مورد بشارت به پيامبر اسلام در اديان گذشته مانند هندوئيزم و ... مراجعه نماييد.
بر اين اساس مي توان گفت احتمال بسيار جدي وجود دارد كه بسياري از آيين هاي فعلي آسياي دور مانند بودا و ... و تمدن هاي آمريكاي جنوبي مانند تمدن مايا و اينكا و ساي و ... به نوعي متاثر از تعاليم انبياي آن ها بوده كه براي ما ناشناخته است؛ اما در هر حال گذشت زمان باعث تغيير و تحريف بسيار دراين آيين ها شده و حقيقت اين تعاليم امروزه چندان با جزئيات اصلي خود منطبق نيست.
البته اين حقيقتي غيرقابل انكار است كه پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت و كتاب آسماني، از شرق ميانه برخاستند. نوح(ع) از عراق برخاست و مركز دعوت ابراهيم(ع) عراق و شام بود. به مصر و حجاز نيز سفر كرد. موسي(ع) از مصر برخاست. چون كه در زمان ظهور پيامبران، منطقه مسكونى عمده انسانها مناطق آسيايى بود و خاور ميانه در مهد تمدن قرار داشت.
مورخان بزرگ جهان تصريح مي كنند كه مشرق زمين (مخصوصاً شرق ميانه) گهواره تمدن انساني است.
تمدن مصر باستان كه قديمي ترين تمدّن شناخته شده جهان است، تمدّن بابل در عراق، تمدن يمن در جنوب حجاز، همچنين تمدّن ايران و شامات، همه نمونة تمدن هاي معروف بشري هستند ... قدمت تمدن انساني دراين مناطق به هفت هزار سال يا بيش تر باز مي گردد. از سوي ديگر، رابطة نزديكي ميان تمدن انساني و ظهور پيامبران بزرگ است، زيرا انسان هاي متمدن نياز بيش تري به آيين هاي الهي دارند، تا هم قوانين حقوقي و اجتماعي را تضمين كرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد، و هم فطرت الهي آن ها را شكوفا سازد. به همين دليل نياز بشر امروز مخصوصاً كشورهايي كه از تمدن و صنعت سهم بيش تري دارند، به مذهب، از هر زمين بيش تر است.
بنابر اينكه هبوط حضرت آدم(ع) و ثقل جمعيت بشري در منطقة خاوري بوده و انسان ها از اين منطقه به ديگر مناطق كوچ كرده اند. مي توان گفت: بين ثقل جمعيت و تمدن و بعثت پيامبران ارتباط منطقي برقرار است.
در كنار همه اين ها بايد دانست كه پيامبران بزرگ هر چند در يك منطقه خاص ظهور يافتند. اما اين به معناي انحصار رسالت آن ها در آن منطقه نيست. اگر رسالت يك پيامبر جهاني هم باشد لازم است كه در منطقه اي خاص ظهور يابد كه امكان گسترش شريعت وي به ديگر نقاط عالم نيز از آن جا فراهم باشد. بعثت در مكان و مهد تمدن ها موجب مي شود كه پيام انبيا از طريق مردم آن سرزمين به مناطق ديگر نيز برود، چون با وجود تمدن در يك سرزمين، ارتباط مردم آن سرزمين با مناطق ديگر ساده تر و بيش تر خواهد بود.
نتيجه اين اصل كلي آن است كه امروزه اكثريت مردم مسيحي در منطقه اي غير از منطقه بعثت عيسي مسيح زندگي مي كنند و همين طور ده ها برابر جمعيت مردم مسلمان عربستان، مسلماناني هستند كه در شرق دور، در چين و اندونزي و مالزي يا در ايران و تركيه و كشورهاي خاورميان زندگي مي كنند و تنها با رسيدن تعاليم اسلام به منطقه خود اين دين را پذيرفته و بدان پايبند شده اند .
با توجه به توضيحات ذكر شده چه به ادعاي شما منطقه مورد نظر عقب مانده ترين و بيچاره ترين كشورها باشند و يا نباشند، تفاوتي ايجاد نخواهد شد زيرا مهم آن است كه ببينيم مناطق مومن به اديان الهي در چه وضعيتي به سر مي برند، با نگاهي كوتاه مي توان دريافت كه بسياري از مناطق پيرو اديان آسماني امروزه در زمره پيشرفته ترين و مرفه ترين كشورهاي جهان هستند.
عمده كشورهاي موفق و توسعه يافته آمريكاي شمالي و جنوبي و اروپا، پيراون دين مسيحيت به شمار مي آيند، به علاوه بخش قابل توجهي از كشورهاي توسعه يسافته يا در حال توسعه و موفق آسيايي در جنوب شرق و خاورميانه در زمره كشورهاي اسلامي هستند.
به علاوه در كشورهاي بي دين و به دور از اديان آسماني همانند اديان شرق دور يا آفريقايي و برخي كشورهاي امريكاي جنوبي كه به سنت هاي ديرين خود پايبندند هم بيچارگي و فقر و نابساماني بسيار ديده مي شود، در نتيجه وجود دين و عقيده ديني در كشوري خاص به منزله زمينه و بستر عقب ماندگي و توسعه نيافتگي نيست.
البته در خصوص منطقه استراتژيك خاورميانه قول داريم كه بحران و تنش در آن بسيار وجود دارد و دست هاي گوناگون استعماري و حكومت هاي مستبد و زياده خواه همواره به اهميت و جايگاه اين منطقه خاص توجه داشته و تلاش كردند تسلط خود بر اين منطقه را افزايش دهند و يا با ايجاد بحران و نابساماني از توسعه يك دين و آيين خاص در ان بكاهند كه اين امر عامل مهم بي ثباتي و مشكلات در اين منطقه بوده است.
در مورد سوال پاياني هم به چند نكته اشاره مي شود:
1- به طور كلي تامل منصفانه پيرامون تاريخ مدون بشر نشان مي دهد كه اصولا تصور ما از متون تاريخي تصوري نادرست است؛ زيرا بيش از چند هزاره از زمان تدوين و نگارش تاريخ بشري نمي گذرد و آنچه پيش از آن ثبت مي شد بسيار كلي و در تحت نظارت حكومت ها و پادشاهان بوده و غالب سنگ نوشته ها و آثار تاريخي هزاره هاي پيشين پيرامون دستورات و فرامين سلاطين و پادشاهان و امور مربوط به ايشان بوده است.
در واقع توده افراد جوامع بشري از امكان و توان خواندن و نوشتن يا قدرت ثبت حوادث تاريخي به صورت مستقل برخوردار نبودند و بر فرض كه اين گونه حوادث در بين يك قبيله و يا ملت مستقل ثبت مي شد، امكان بقاء و انتقال آن به نسل هاي كنوني بسيار بعيد است و به ندرت اتفاق افتاده است.
2- از آنجا كه همه انبياء بزرگ در منطقه خاورميانه و پيرامون آن ظهور كردند و محور فعاليت و تبليغ ايشان در همين محدوده تمدني بين النهرين و اطراف آن بوده است، تاريخ تمدني بشر اين مناطق هم به شدت تحت تاثير انبياء و پيروان آن ها بوده و در نتيجه هرآنچه در اين مناطق به جاي مانده متوني است كه به نوعي مربوط به پيروان و معتقدان به انبياء است و نبايد توقع داشت كه مثلا در منطقه فلسطين دو تاريخ مشخص وجود داشته باشد، يكي آنچه تحت عنوان متون ديني و مورد قبول مومنان به اديان آسماني شناخته مي شود و ديگري تاريخ انسان هاي غير مون به اديان آسماني.
3- واقعيت آن است بسياري از معجزات انبياء امور مقطعي و محدود به زمان و مكان خاص بودند و كساني كه از نزديك اين قبيل معجزات را مشاهده كردند مخاطبان اصلي انبيائ بودند كه يا به آن ايمان اوردند و اين معجزات را پذيرفتند، در نتيجه نقل و گزارش ان ها در حوزه گزارشات درون ديني تعريف مي شود، و يا اين كه اين مخاطبان با انبياء به مخالفت برخاسته اين معجزات را نپذيرفتند كه در اين فرض يا گرفتار هلاكت و عذاب الهي شده و نابود شدند، همانند قوم فرعون كه در كنار بني اسرائيل شكافتن دريا را ديدند، اما آن را نپذيرفته و گرفتار غرق و هلاكت شدند و يا اين كه اگر به هلاكت نيفتادند، انگيزه اي براي نقل و توصيف و ترويج اين وقايع نداشتند، بلكه اصرار و تلاش بسياري بر كتمان و پنهان نگه داشتن اين وقايع به خرج مي دادند و بديهي است كه چنين اموري از جانب آنان به ثبت نرسد.
البته بديهي است كه ما به دنبال آثار و نشانه هاي وقوع يا عدم وقوع اين قبيل حوادث باشيم كه اتفاقا يافتن نشانه هاي صخت و سقم اين قبيل معجزات يكي از موضوعات مورد علاقه كاوش گران و باستان شناسان بوده و تلاش هاي مفيد و نتايج جالب توجهي نيز در اين باره به دست آمده است، بخصوص در مورد ماجراي كشتي نوح (5) و محل عبور بني اسرائيل از دريا (6)؛ همچنين تحقيقات و شواهد مختلف در مورد داستان اصحاب كهف نيز وجود دارد.(7)
4- در كنار همه اين موارد ادعا شده كه برخي از معجزات عمومي و عيان كه همانند سخن گفتن عيسي در مهد و تبديل شدن عصا به مار و بيرون آمدن شتر از دل كوه محودد هبه زماني خاص و بينندگاني محدود نبوده در برخي منابع تاريخي ديگر اديان نيز گزارش شده مانند ماجراي شق القمر كه گفته شده در منطقه ميليارد هندوستان مشاهده شده و پادشاه اين منطقه به دليل مشاهده همين مساله بعد از تحقيق و بررسي به اسلام گرويده است. تفصيل اين مساله و جزئيات مربوط به مساله شق القمر را مي توانيد در اين آدرس بيابيد. (8)
پينوشتها:
1. فاطر (35) آيه 24.
2. نحل (16) آيه 36.
3. نساء (4) آيه 124.
4. طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، ج 8، ص 830.
5. رك : http://godme.blogfa.com/post-149.aspx
6. رك : http://generaleshop.com/forum/printthread.php?tid=7315
7. رك : http://www.rasekhoon.net/article/print-108852.aspx
8. http://www.pasokhgoo.ir/node/65373
موفق باشید.