با سلام
اگر در جنگ با دشمن دین به جایی برسیم که مطمعن باشیم بازنده ایم آیا باز هم جهاد واجب است یا خودکشی محسوب می شود در چنین شرایطی چگونه باید فرق بین جهاد و خودکشی را متوجه شویم ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ملاك بُرد و باخت در آموزه هاي ديني با آن چه در انديشه هاي ظاهرگرايانه مردم وجود دارد، يكسان نيست، بلكه تفاوت اساسي و بنيادي ميان اين دو ديدگاه وجود دارد. از نظر ديني انجام دادن« وظيفه و تكليف» الهي يا ترك آن ملاك پيروزي و شكست يا بُرد و باخت است. پس نخست بايد دين را شناخت، و به وظايف و تكاليف ديني و الهي پِي برد. و در مواجه با دشمنان دين و مصاف با آنان بايد ملاحظه كرد كه «وظيفه و تكليف» چيست؟ گاهي وظيفه «تقيه» يا مصالحه و ترك مخاصمه و جنگ و درگيري است، در اين صورت اگر به اصل «وظيفه» توجه نشود، جنگ كردن ترك وظيفه است، و كشته شدن، مصداق خود كشي يا به تعبير قرآن كريم « القاء در تهلكه» است. چنان كه مي فرمايد: «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة» (1) يعني خود را با دست خود به هلاكت نيندازيد. گاهي وظيفه الهي جنگيدن است، حتي اگر بداند كه قطعا كشته خواهد شد. زيرا گاهي جنگ براي حفظ اساس و اصول دين، مذهب، قرآن و يا احكام ضروري دين است. اگر جنگ ادامه پيدا نكند اين امور مهم به خطر مي افتند، و اگر ادامه پيدا كند اگر چه كشته مي شود، ليكن كشته شدن افراد يا گروهي سبب بيداري مردم غفلت زده و نا آگاه مي گردد، و در دراز مدت آن هدف اصلي كه عبارت بود از «حفظ اساس و اصول دين، مذهب، قرآن و يا احكام ضروري آن» تأمين مي شود. پس در اين صورت وظيفه و تكليف الهي جنگيدن است، اگر چه يقين داشته باشد كه كشته مي شود. چنان كه ابا عبدالله الحسين(ع) با آن كه مي دانست خود و اصحابش كشته مي شوند، و در صورت حضور اهل بيت و زن و بچه هايش در عرصه كربلا آنان نيز به اسارت خواهند رفت، ولي چون ديد كه اساس دين در خطر است. و حفظ دين تنها با كشته شدن خود و اصحابش و اسارت اهل بيتش محفوظ خواهد ماند، دست به اقدامي زد كه مرضي و محبوب خدا بود. از اين رو گفته مي شود اگر عاشورا نبود، اثري از دين و مذهب نبود. بنا بر اين در چنين شرايطي يا شخص خود بايد دين شناس و متخصص در مسايل ديني باشد و يا از امام و رهبر دين شناس خود اطاعت كند. اگر در زمان پيامبر يا ائمه معصومين عليهم السلام باشد، تكليف اطاعت محض از آنان است. و در زمان غيبت امام زمان(عج) اگر حكومت اسلامي و حاكم ديني و اسلامي وجود نداشته باشد مثل زمان پهلوي و زمان شاهان پيش از او، وظيفه اطاعت از مراجع تقليد است. ولي در زماني كه مسلمانان موفق به تأسيس و تشكيل حكومت اسلامي شدند، و فردي به عنوان رهبر آنان، متصدي امر ولايت فقيه شد - چنان كه از بيست دوم بهمن سال 1357 تاكنون در ايران اسلامي فقيه جامع الشرايطي مثل امام خميني رحمه الله عليه و آيت الله خامنه اي حفظه الله زحمت به دوش كشيدن اين بار عظيم را تقبل كردند- بر همه مسلمانان و شيعيان پيرو ائمه معصومين (ع) واجب است از او اطاعت كنند، خواه خود مجتهد و متخصص در دين باشند، يا نباشند. بنابراين در اين زمان اگر رهبري فرمان جنگ دهد، بر همه كساني كه توان جنگيدن دارند به صورت واجب كفايي يا عيني– بر حسب شرايط – واجب است در جنگ شركت كنند، اگر چه مطمئن باشند كه در جنگ كشته مي شوند. مانند شهدايي كه با علم به كشته شدن، روي مين ها مي رفتند تا راه را براي رزمندگان ديگر باز كنند. با توضيحات ارائه شده، اميدواريم كه تفاوت مرز ميان خود كشي با جهادي كه طرف مي داند كشته مي شود، روشن شده باشد.
پي نوشت ها:
1. بقره (2)، آيه 195.
موفق باشید.