خداوند گفته عهد ببنید تا عهد ببندم که وارد بهشت می شوید. می خواستم بدانم دلیل این چیس؟این طور که من برداشت کردم خدا هر که چه گناهان دیگر داشته باشد چه نه برای نماز اول وقت به بهشت می فرستت چونکه خداوند در ان حدیثی که اغز پیامبر نقل شد می توانست شرط گذارد مثلا به شرط تقوا و این کار را نکرده با اینکه به برداشت برخی بعد زمان پیامبر یا در همان زمان اگاهی داشته پس این یعنی چه؟لطفا نظر چند فقیهه بلند مرتبه و برجسته و شایسته را بنو.یسید.
ممنون
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي درك درست دين و دستورات دين بايد از قضاوت عجولانه و با ديدن يك و چند آيه و حديث اجتناب كرد. بلكه بايد بعد از دقت و تفحص كافي و ديدن قيود و شرايط و ...، حكم كرد.
رواياتي كه شما نوشته ايد فراوان هستند كه خداوند به نمازگزاران و كساني كه نماز اول وقت مي خوانند وعده بهشت و آمرزش گناهان داده است و شما از آنها برداشت كرده ايد كه فقط نماز خواندن و رعايت وقت نماز كافي است و فرد در اين صورت به بهشت مي رود و رعايت حقوق مردم و تقوا و ... لازم نيست در حالي كه در روايات به اين قيد ها و شرايط به صراحت تاكيد شده است. براي نمونه چند روايت را نقل مي كنيم:
رسول خدا(ص) فرمود:
لو صليتم حتى تكونوا كالأوتار و صمتم حتى تكونوا كالحنايا ، لم يقبل الله منكم إلا بورع (1).
اگر آن قدر نماز بخوانيد و روزه بگيريد تا به شدت نحيف و لاغر گرديد ولي ورع و خداترسي نداشته باشيد، خدا اين نماز و روزه ها را قبول نمي كند.
خداوند به داود وحي كرد: كم ركعة طويلة فيها بكاء بخشية قد صلاها صاحبها لا تساوي عندي فتيلا حين نظرت في قلبه ووجدته إن سلم من الصلاة وبرزت له امرأة وعرضت عليه نفسها أجابها، وإن عامله مؤمن خانه (2)
چه بسيار ركعت هاي طولاني نماز كه نماز گزار با خضوع و خشوع و اشك ريزان مي خواند. ولي نزد خدا پشيزي ارزش ندارد زيرا وقتي به قلبش نگاه مي كند مي بيند اگر زمينه زنا (يا كناهان ديگر) برايش پيش آيد، به سوي آن مي رود و اگر با مؤمني معامله كند، در معامله خيانت مي كند.
پيامبر فرمود: خداوند به من وحي كرد كه اي برادر فرستاده شدگان، اي برادر ترسانندگان، به قومت هشدار ده كه به خانه هاي من (مساجد) در حالي كه حقي براي ديگري بر گردنشان هست، وارد نشوند(اول حقوق مردم را بدهند بعد براي نماز به مسجد بيايند) زيا من تا آن حق را نداده اند ، آنان را در حالي كه نماز مي خوانند و به پيشگاه من ايستاده اند، لعنت مي كنم.
در اين زمينه مطلب فراوان است و اگر گوش شنوايي باشد، همين اندازه كافي است.
نكته مهم در روايات ثواب و بشارت اين است كه خداوند، پيامبر و امامان مي خواهند با اين بشارت ها بندگان را اميدوار كرده به سوي حق سوق دهند بدان اميد كه شايد با اقامه نماز و ايستادن به پيشگاه خدا متنبه شده و توبه كرده و حقوق ضايع شده خدا و خلق خدا را ادا كرده و به سعادت هميشگي نايل گردند.
اين روايات بشارت است تا ايجاد انگيزه كرده و فرد را در معرض هدايت، توبه و جبران قرار دهد. در هيچ آيه و روايتي به نماز بدون شرايط و حدود، وعده پاداش قطعي داده نشده تا ايراد شما وارد باشد بلكه يا در همان روايت يا در روايت ديگر قيد و شرط ها بيان شده است و لازم هم نيست در هر روايتي قيد و شرط ها بلافاصله تكرار و تاكيد شود.
مساله بعد اين كه نماز خوب خواندن خودش عين تقواست .مگر تقوا غير از خداشناسي، پيامبر و امام شناسي، تولي ، تبري، رعايت حق الناس و...است .همه اينها در نماز وجود دارد.
به عنوان مثال چند درس از بسم الله ارحمن الرحيم در آغاز سوره حمد:
1. «بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغهى الهى و بيانگر جهتگيرى توحيدى ماست.
2. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز توحيد است و ذكر نام ديگران به جاى آن رمز كفر، و قرين كردن نام خدا با نام ديگران، نشانهى شرك. نه در كنار نام خدا، نام ديگرى را ببريم و نه به جاى نام او.
3 .«بِسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است. زيرا هر چه رنگ خدايى نداشته باشد، فانى است.
.4 «بِسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا و توكّل به اوست. به كسى كه رحمن و رحيم است عشق مىورزيم و كارمان را با توكّل به او آغاز مىكنيم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5. «بِسْمِ اللَّهِ» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6 .«بِسْمِ اللَّهِ» گام اوّل در مسير بندگى و عبوديّت است.
7. «بِسْمِ اللَّهِ» مايهى فرار شيطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شيطان در او مؤثّر نمىافتد.
8 .«بِسْمِ اللَّهِ» عامل قداست يافتن كارها و بيمه كردن آنهاست.
9 «بِسْمِ اللَّهِ» ذكر خداست، يعنى كه خدايا من تو را فراموش نكردهام.
10. «بِسْمِ اللَّهِ» بيانگر انگيزه ماست، يعنى خدايا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها.(4)
پي نوشت ها:
1. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، قم، دار الحديث، 1416ق، ج2، ص1636.
2. همان.
3. همان.
4. تفسير نور، قرائتي، ج 1، ص22.
موفق باشید.