با سلام.
خواستم بپرسم از کجا باید فهمید که یه حکم یا مسئله ای رو باید با عقل اثبات کرد و بعد بهش عمل کرد یا فقط با توجه به نقل(آیات و روایات) به درستیش پی برد.
راستش من هروقت از یه روحانی میپرسم فلان چیز حکمش چیه،می فرمایند طبق فلان آیه و روایت و... حکمش اینه،بعد وقتی ازشون پرسیده میشه به چه دلیلی؟می فرمایند این از مواردیه که نیاز به دلیل عقلی نداره و از احکام عبادیه و درواقع رابطه بنده و معبوده!یعنی هرچی خداوند گفت،بدون دلیل باید پذیرفت.
خلاصه لطف کنید بفرمایید مرز عقل و نقل در مباحث چیه؟
التماس دعا
یاعلی...

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از ديدگاه اسلام عقل از جايگاه ويژه اي برخوردار است و در برخي روايات از آن به عنوان حجت باطني ياد شده است(1) كه مي تواند انسان را در شناخت اصل دين ،اثبات عقائد ديني، فهم بسياري از حقائق وارده در متون ديني و... ياري كند و در مجموع نقش عقل در فهم و اثبات اصول اعتقادي مانند اثبات خدا، نبوت نبي و....بسيار ويژه است در بسياري از آيات قرآن بر حجيت عقل و ضرورت به كار گيري آن ، سخن به ميان آمده است.(2)
اما نكته آن است كه به هر حال اين امر محدود بوده و عقل نمي تواند در همه امور ديني خصوصاً احكام و دستورات تعبدي، مستقلاً اظهار نظر كند. در واقع برخي از احكام و دستورات اسلامي تعبدي محض بوده كه به هيچ عنوان عقل در آن نقشي ندارد و از دائره عقول محدود و عادي بشر خارج است. مانند حكمت دو ركعت بودن نماز صبح، هفت دور بودن طواف، سي روز بودن روزه و... عقل در رابطه با آن ها سكوت كرده و اظهار نظر نمي نمايد يعني نمي تواند به فلسفه اصلي آنها پي ببرد.
البته براي تعداد ركعات نماز، هفت دور بودن طواف و... حكمتهايي بيان شده است كه همه آنها در حد گمان است و هيچ كس ادعا نمي كند به فلسفه اصلي حكم پي برده است.
در اين اينگونه موارد انسان با فرض پذيرش حقانيت ديني خاص، اطاعت از تمام دستورات وي را لازم دانسته و چنين دستوراتي را تعبداً مي پذيرد و در برابر پرسشي مانند فلسفه دو ركعت بودن نماز صبح و...از راه تعبد وارد مي شود يعني مي پذيرد كه فهم و درك اين امور از دائره عقل او خارج مي باشد و با اعتمادي كه به منابع وحياني داشته ، بدون درك حقيقت اصل آنها حكم به پذيرش مي كند چنان كه در بسياري از امور عادي نيز اين گونه عمل مي نمايد مثلاً با اعتمادي كه به پزشكان متخصص دارد، به نسخه هاي آن ها عمل مي كند بدون اين كه از خواص داروهاي نوشته شده مطلع باشد و صرفاً بر اساس تعبد و اعتماد به پزشك، نسخه وي را مي پذيرد.
اما در برخي ديگر از احكام و دستورات اسلامي عقل در آن نقش دارد و قادر به اظهار نظر مي باشد و حتي قاعده " كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْع" از قواعد فقهي و براي كشف برخي مسائل فقهي كه عقل در آن قدرت دخالت دارد، بسيار راه گشا است. لذا اگر در مسئله اي فقهي دليلي نقلي وجود نداشته، ولي دليل عقلي مسلم وجود داشته باشد، دليل عقلي مسلم براي استنباط حكم شرعي كفايت مي كند و طبيعي است كه در اينگونه موارد تعبد معنا نداشته و عقل مي تواند در كشف اصل حكم و فلسفه آن اظهار نظر نمايد.
نتيجه آنكه در برخي از امور عبادي و جزئيات ديني، محدوديت عقل مانع از آن است كه بتواند اظهار نظر قطعي كند لذا گرچه شايد بتوان براي اينگونه مسائل نيز دلائل عقلي بيان كرد. اما در عين حال همه آنها ظني و غير قطعي است و يگانه دليل براي پذيرش آنها تعبد محض است.
اما در اموري ديگر مانند دليل يگانگي خداوند، عصمت انبياء، فهم آيات و روايات و همچنين احكامي كه شارع مقدس عقول جمعي در آن موثر دانسته، مي تواند اظهار نظر كند در اينگونه موارد احكام و دستورات شرعي به عنوان مويدي براي دستورات عقلي تلقي مي شود.
پي نوشت ها:
1. ثقة الاسلام كليني، اصول كافي، چ دار الكتب الاسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 1، ص 15.
2. بقره(2)آيه 44، آل عمران (3)آيه 118، و...
موفق باشید.