با عرض سلام و خسته نباشید من حدود یک سال با یک دختر رابطه داشتم عاشقش بودم قرار بود ازدواج کنیم اول عید ولی نمیدونم چی شد یک دفعه از هم جداشدیم الان حدود دو هفتس حس میکنک جداشدن راه درست بوده ولی دلم قبول دار نمیشه لطفا راه نمایی کنید چی کار کنم به ارامش برسم و عقلا باور کنم یا دله اصلا چه جور از دهنم دورش کنم وابستگی شدیدی داشتیم بهم الان چیکار کنم از نظر روحی بدجور خرابم ن سر کار میتونم واستم ن تو جمع
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همان طور كه مي دانيد چيزي كه در عرف مردم با واژه عشق شناخته شده است در عرف ما روانشناسان چيزي جز يك فكر يا رفتار وسواسي نيست. البته منظور ما عشقي است كه به كاهش عملكرد طبيعي در فرد عاشق بينجامد كما اين كه در شما انجاميده است. عشق مرضي ريشه در سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، افسردگي و وسواس دارد. مثلا كسي كه مضطرب است و آرامش ندارد سعي مي كند از طريق وابستگي عاطفي يا همان عشق مرضي به يك آرامشگر بيروني كه در بيشتر موارد جنس مخالف است پناه برد. پس هرگاه سطح اضطرابش بالا آمد ناخودآگاه به ديدار وي متمايل مي گردد و سعي مي كند با بودن در كنار جنس مخالف بر اضطرابش فائق آيد. همچنين به دليل ماهيت وسواسي عشق، فرد عاشق وسواس گونه به خاطرات و تصاوير معشوق مي انديشد و اگر خودش هم نخواهد، اين تصاوير به ذهن او حمله مي آورند. پس همان طور كه وسواسي ها قلباً و عقلاً نمي خواهند لباسشان را ده بار تطهير نماييد. ولي با اين وصف خود را مجبور به آن مي بينند فرد معشوق هم چاره اي جز باز تكرار افكار و تصاوير معشوق ندارد. قطعاً فكر وسواسي را نمي توان به راحتي از ذهن دور كرد، چرا كه هرگونه سعي و تلاش در زمينه دور كردن اين افكار به هجوم شديد تر و فراوان تر اين افكار به ذهن مي انجامد. پس حذف كامل اين خاطرات صد درصد ناممكن است و اساساً ضرورتي به انجام آن نيست. بايد ذهن ما به مثابه توري مشبك شاهد رفت و آمد اين افكار بدون كوچكترين مقاومت ذهني باشد. پس اين افكار و خاطرات بايد بدون هيچ مقاومتي همچون يك نسيم از توري ذهن شما عبور نماييد و هيچ گاه جلوي آن را سد ننمايد. خوشبختانه شما به هر دليلي از اين مخمصه عاطفي رهيده ايد و فعلاً درگيري عيني و مستقيم با اين دختر نداريد. همان طور كه از مطالب بالا بر مي آيد اگر عشق در بستر اين دو سه اختلال رشد و نمو مي نمايد براي درمان آن چاره اي جز درمان ريشه اي اين اختلالات نيست. مثلا اگر شما از طريق مراجعه به يك روان شناس باليني يا روانپزشك به درمان تخصصي اضطراب و وسواس فكري احتمالي خود بپردازيد، قطعاً شما از اين بدحالي و ذهن خرابي رهايي خواهيد يافت و چون به صورت ريشه اي به حل مشكل اضطراب خود پرداخته ايد ديگر نيازي نداريد به مسكن هاي همچون رابطه با جنس مخالف يا وابستگي عاطفي به غير هم جنس نداريد رابطه با جنس مخالف به هيچ وجه اثر درماني بر اختلالات رواني ندارد. چرا كه حداقل تجربه شما نشان مي دهد كه يك سال رابطه با يك دختر نه تنها حال شما را بهتر نكرده بلكه باعث تشديد اضطراب و وسواس فكري شما شده است. 4 و 5 جلسه روان درماني در كنار چند ماه دارو درماني سبك آبي بر آتش مشكلات روحي رواني شما خواهد بود.
موفق باشید.






