در سوره نسا امده که اگر همسرتان از شما پیروی نکرد اورا تنبیه به زدن کنید توضیح دهید که چرا؟در نهج البلاغه هم حضرت علی فرمودن که زن به جهت دوران حیض و دوری از خدا در این مدت از نطر دینی ناقص است و البته هم از نطر عقل و با اودر کارها مشورت کنید ولی به رآی انها اهمیتی ندهید چرا؟

پرسش: تفسير سوره نسا
1. در سوره نسا امده كه اگر همسرتان از شما پيروي نكرد اورا تنبيه به زدن كنيد توضيح دهيد كه چرا؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
1. تنها موردي كه قرآن اجازه تنبيه بدني زن را به مرد داده،در مسأله نشوز است. نشوز آن است كه زن در مقابل تكليف اختصاصى‏اش نسبت به شوهر بدون هيچ عذر موجهى سرپيچى نمايد.
اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچه‏دارى و... سرباز زند، شارع مقدس هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده؛ مرد نمى‏تواند در اين موارد واكنش خشن نشان دهد و همسرش را مورد اذيت و آزار قرار دهد بلكه تنها حق دارد با رجوع به محكمه و دادن همه حقوق زن او را طلاق دهد..
آيه 34 سوره نساء هيچ حقى براى مرد قرار نداده، جز در موردي كه زن با پيمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده است يعني مسأله تامين نياز جنسي همسر. اگر زنى از انجام اين وظيفه شرعي خودداري ورزد و حتي به شوهر اعلام كند: " من نه تنها تو را به بستر خويش راه نمي دهم و تسليم تو نمي شوم بلكه ديگري را به بستر خويش راه مي دهم"؛ و در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر سرپيچي از حقوق زوج پايدارى ورزد، چه بايد كرد؟
در اين جا خداوند راه دومى را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد. حال اگر مشكل حل شد ،ديگر كسى حق پيمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنين وضعيتى نيز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد، چه بايد كرد؟
در اين جا چند راه قابل تصور است:
أ) در مقابل نشوز زن به كلي ساكت بود؛ يعني مرد حقوق خود را ناديده انگارد، هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد.
چنين چيزى براساس هيچ منطقى قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد، يعنى در هيچ يك از نظام‌هاى حقوقى جهان نمى‏توان صاحب حقى را مجبور كرد در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند، يعنى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مى‏توان چنين توصيه‏اى نمود، ولى نبايد بين مسئله حقوقى و اخلاقى خلط كرد.
از طرف ديگر نشوز زن اقسامى دارد كه برخى از آن ها مسلّماً به زيان خود او هم تمام مى‏شود. بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده، كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..
ب) مرد از هر طريق ممكن حقوق خود را به دست آورد. چنين چيزى را هرگز شارع اجازه نمى‏دهد و براى گرفتن حق، روش‌هاى معيّنى وضع نموده، زيرا در غير اين صورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.
ج) مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايى يا افراد ذى‏ نفوذ ديگر حقوق خود را بگيرد.
د) مرد اندكى قاطعانه‏تر از برخورد منفى عاطفى برخورد نمايد. از اين رو قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممكن در داخل خانه،«ضرب» را مطرح نموده است.
البته حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى يا تبليغات مسموم مطرح مى‏شود، سازگارى ندارد.
دربارة حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتى از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است كه «والضرب بالسواك و شبهه ضرباً رقيقاً؛ زدن بايد با وسايلى مانند چوب مسواك و امثال آن باشد» آن‌هم با مدارا و ملايمت.
ظاهر روايت فوق به خوبى نشان مى‏دهد كه «ضرب» بايد در پايين‏ترين حد ممكن باشد. هرگز نبايد اندك آسيبى بر بدن وارد كند. وسيله‏اى كه در اين روايت اشاره شده ،چوبى بسيار نازك مانند چوب سيگار، سبك و كم ضربه است.
دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد. نبايد به آن مداومت بخشيد، زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مى‏رود:
يكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود، در اين صورت قرآن مى‏فرمايد:
«فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلا؛ اگر به اطاعت درآمدند، بر آن ها ستم روا مداريد.» يعنى، اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پيمان بسته است ،تسليم شد ،ديگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.
واكنش ديگر آن است كه همچنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ثباتى نمايد، در اين‌باره در آيه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اَللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً؛
اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد، پس از ناحيه مرد ،داوري و داوري از بستگان زن برگزينيد. اگر از پى آن خواستار صلاح باشند ،خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد. خداوند دانا و آگاه است.»
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مى‏شود:
1 - حكم زدن زن اختصاص به مورد سرپيچى زن از تكليف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى كه با پيمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
2 - در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛
3 - سومين مرحله، حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.
4- حد آن نازل‌ترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كم ترين آسيبى بر بدن زن شود؛
5- موقتى است و چه داراى نتيجه مثبت و چه منفى باشد، بايد زود از آن دست كشيد.
البته اجازه زدن خفيف در خصوص نشوز و عدم تمكين زن از شوهر در امر جنسي، آن هم بعد از مفيد واقع نشدن موعظه و قهر از بستر، قول مشهور است كه "ضرب" را به معناي زدن گرفته ، ولي در مقابل قول مشهور، قول ديگري ضرب را به "قطع" يعني قطع ارتباط و نفقه و قهر از خانه تفسير كرده كه شديدتر از قهر از بستر است. اگر اين مرحله هم مفيد نيفتاد ،بايد به دادگاه مراجعه كرده و اقامه دعوا كند.
قانون مدني جمهوري اسلامي نيز ظاهرا بر مبناي اين تفسير است، زيرا نفقه زن ناشزه را بر مرد واجب ندانسته، ولي در جايي به مرد اجازه زدن نداده است.
بنا بر اين اجازه زدن بر فرض قبول مربوط به خصوص نشوز و عدم تمكين است. بايد بسيار خفيف باشد. بعد از نصيحت و قهر از بستر باشد. اين اجازه براي اين است كه مسائل زناشويي تا حد ممكن در خانه حل شود و به بيرون كشيده نشود. اين اجازه براي تعدي مرد به زن نيست.
روايات زيادى در نهى از آزار همسر وارد شده است. اين روايات همه در زمانى بيان شده كه خشونت عليه زنان از توهين و فحاشى تا ضرب و جرح و حتى قتل را شامل مى‏شد، اسلام آن ها را تحريم كرد و مستوجب مجازات فقهى و قضايى در دنيا و عذاب آخرت دانست.

پرسش: 2. در نهج البلاغه هم حضرت علي فرمودن كه زن به جهت دوران حيض و دوري از خدا در اين مدت از نطر ديني ناقص است .

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در بيان امام علي آمده كه ايمان زنان ناقص است، ولي توجيه نشان مي دهد اين نقصان، خلقتي است كه به فرد مربوط نمي شود و منظور ايمان اكتسابي نيست تا مذمت يا ظلم باشد. لذا دليل بر پايين بودن شأن زن نمي باشد.
اين خداوند خلقت است كه او را اين گونه آفريده و حظ و بهره اورا از نماز كم كرده و او تقصيري در اين مورد ندارد و با نماز نخواندن در ايام عادت، نه تنها گناه نمي كند، بلكه مطيع است و راه جبران هم دارد.
بنا بر اين خبر از واقعيتي است كه وجود دارد نه خبر از نقص زنان.
پرسش: البته هم از نطر عقل و با اودر كارها مشورت كنيد، ولي به رآي آنها اهميتي ندهيد چرا؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد جنس زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است كه بعضي بر نكوهش جنس زن دلالت دارد. با توجه به اين آيات و روايات، افرادي ديد اسلام را نسبت به زنان منفي شمرده اند.
براي اين كه در اين وادي دچار داوري نادرست نشويم، بايد ابتدا نظر اسلام را در مورد زن بدانيم. بعد با توجه به آن نظر كلي كه اصل و اساس كار مي شود، آيات و روايات را بررسي كنيم.
از نظر اسلام و قرآن، زن و مرد ذات يكسان دارند. اين گونه نيست كه مرد از لحاظ ذاتي برتر از زن باشد.(1) مخاطب قرآن انسان، ناس و فرندان آدم اعم از زن و مرد است. (2) اين گونه نيست كه مخاطب فقط مردان باشند.
ملاك برتري نزد خدا نه جنس يا نژاد يا سرزمين و... ، بلكه فقط و فقط تقوا است.(3)
جهات فراوان ديگري كه بر يكساني زن و مرد از لحاظ انسانيت و حقوق و تكاليف دلالت دارد.
البته چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوت ها و ويژگي هايي در استعداد و توانايي ها دارند، از حيث حقوق و تكاليف، تفاوت هايي هم دارند كه در آن ها تناسب و عدالت كاملا لحاظ شده است.
متاسفانه در طول تاريخ زن مظلوم بوده و تحقير شده، امكان رشد و تعالي را از او گرفته اند. متاسفانه زنان هم در برهه هاي فراواني از تاريخ، اين ظلم گسترده را پذيرا شده اند.
از طرف ديگر زن به طور طبيعي به زر و زيور و آرايش و خودنمايي گرايش دارد.(4) اين گرايش در كل، مثبت است. مي تواند در خدمت تعالي زن و جامعه باشد، ولي متاسفانه مردان ظالم آنان را فقط در اين حيطه نگه داشته، بسياري اوقات به صورت افراطي در خدمت گرايش به زر و زيور قرار گرفته اند.
با توجه به اين مقدمه؛ بسياري از روايات بيان حقيقت وجودي زن است. در مقام ارزش گذاري مثبت يا منفي نيست. اگر حقيقت وجودي در راستاي صحيح قرار گيرد، زن را اوج مي دهد. شايسته ستايش مي گرداند. اگر در راستاي غلط قرار گيرد، زن را تنزل مي دهد و پست مي گرداند.
بسياري از روايات گر چه در نگاه اول تحقير كننده زن هستند، ولي توجيه صحيح و معقول دارند.
بسياري از اين روايات جعلي هستند و...
با توجه به مطالب بالا معلوم مي شود اين روايات با توجه به وضعيت عمومي زنان صادر شده كه غالبا تربيت نشده اند و با همان اخلاق غلط بار آمده و همتشان زينت و رسيدن به آمال دنيايي است و احساسات كنترل نشده بر آنان حاكم است. اگر چنين زناني طرف مشورت قرار گيرند، طبيعي است كه فرد را به سقوط رهنمون مي شوند و حكم عقل به عمل بر خلاف رهنمود آنان است. اما اگر زناني باشند كه تربيت اسلامي- عقلاني يافته و احساسات و عواطف خود را مهار كرده و زمامش را به دست عقل سپرده باشند، مشورت با چنين زناني نه تنها ممنوع نبوده، بلكه بسيار پسنديده است و عمل كردن به خلاف رهنمود آنان محكوم عاقلان مي باشد و از همين جهت است كه مي بينيم پيامبر و امامان با زنان رشد يافته و تربيت شده خاندان خويش مشورت مي كردند و به رهنمود آنها عمل مي نمودند.
در قرآن در برخي امور توصيه به مشاورت با زنان شده است. (5)
پي نوشت ها:
1. اعراف(7)آيه189.
2. انشقاق(84)آيه6؛ اعراف، آيه27و.
3. حجرات(49)آيه13.
4. زخرف(43)آيه18.
5. بقره آيه 233.

موفق باشید.