با سلام و عرض ادب و احترام
سوالی داشتم که مدتها ذهنم رامشغول کرده است
ایا تعقل و تفکری که در قران امده است مربوط به همه زمینه ها میباشد و هر کسی با هر شرایطی میتواند در همه زمینه ها تعقل کند مثلا در زمینه وحدانیت خداوند متعال و این چنین مسایلی تعقل سبب گمراهی نمیشود؟ در کل در چه مواردی تعقل و تفکر جایز نیست ومبنا و معیار چیست؟ ایا نباید برای تعقل و تفکر در چیزی سواد ان را داشت ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود كه از نظر اسلام هر تفكري كه در جهت رشد و كمال انسان مفيد باشد پسنديده است. مثلاً انسان بينديشد كه هدف از آفرينش وي چيست و اين كه خلقت او بيهوده نميباشد و ارزش او به چيست؟ اين تفكر كه انسان را به هدف خلقت، كه رشد آدمي و در بستر عبادت خدا است، متوجه ميسازد و عبادت ارزشمند انسان در طول عمر ميتواند معلول چنين تفكري باشد.
در قرآن به زيباترين شكل جريان فكري مطلوب اشاره شده است:«همانا در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز، نشانههايي براي خردمندان است، آنان كه خدا را (در همه احوال) ايستاده، نشسته، و بر پهلو آرميده ياد ميكنند. همچنين در آفرينش زمين و آسمان انديشه ميكنند( كه) خدايا ! تو اينها را بيهوده نيافريدي....»(1)
خدا به انسان نيروي فكر و تعقل داد كه ابتدا خود را بشناسد تا بعد از آن در احوال هستي تدبّر و تفكر كند، زيرا حاصل چنين تفكري، انسان ساز است و راه عبوديت و بندگي را به بهترين شكل مي نماياند. آن چه در آيات و روايات در باب برتري تفكر به چشم مي خورد، تفكري است كه از ظلمت به نور رهنمون كند! تفكري كه انسان را از حالت ايستايي بازستاند و به حركت و پويايي درآورد.
خداوند فرموده است:
" آيا پيش خود فكر نمي كنند كه خدا آسمان ها و زمين و هر چه در بين آن ها است، همه را جز به حق (و براي حكمت و مصلحت) و به وقت معيّن نيافريده است؟"(2)
تفكر در خلقت آسمان و زمين و نظم دقيق در آفرينش، انسان را به عظمت خداوند و جايگاه خود در مجموعه عالم هستي آشنا مي كند. معرفت و شناخت، به تمام كارها و اعمال انسان معني و جهت مي دهد. عباداتي كه بدون تفكر و معرفت باشد، ارزش چنداني ندارد و انسان را آن گونه كه شايسته است، به كمال نمي رساند. در روايات نيز از تفكر به عنوان بهترين عبادت و طريق علم و عمل و نيل به سعادت و درجات عالي ياد شده است. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «لا عِلْمَ كالتَّفَكُّر»[3] هيچ علمي مثل تفكر نيست. و نيز در مقام نصيحت به فرزندش امام حسن(ع) خاطر نشان مي سازد: «لا عِبادَهَ كالتَّفَكُّرِ في صَنْعَهِ الله» .(4) هيچ عبادتي همانند انديشيدن در آفرينش خدا نيست. و همچنين مي فرمايد: «التَّفَكُّرُ يَدْعُوا الي البِرِّ و العَمَلِ».(5) تفكر انسان را به سوي نيكي و عمل صالح دعوت مي كند.
پس تفكر نقش سرنوشت ساز براي انسان دارد. چه بسا يك ساعت فكر كردن كه سرنوشت انساني را تغيير داده و بسا عبادتهاي چندين ساله كه با غفلتي به بي حاصلي انجاميده است. از اين رو حضرت امام (ره) در اين باره مي گويد:
اگر انسان عاقل لحظه اي فكر كند، مي فهمد كه مقصود از اين بساط چيز ديگري است و منظور ازاين خلقت، عالم بالا و بزرگتري است و اين حيات حيواني مقصود بالذات نيست. و انسان عاقل بايد در فكر خودش باشد و به حال بيچارگي خودش رحم كند و با خود خطاب كند: اي نفس شقي! كه سالهاي دراز در پي شهوات، عمر خود را صرف كردي و چيزي جز حسرت، نصيبت نشد، خوب است قدري به حال خود رحم كني، از مالك الملوك حيا كن و قدري در راه مقصود اصلي، قدم زن كه آن موجب حيات هميشگي و سعادت دائمي است و سعادت هميشگي را مفروش به شهوات چند روزه فاني كه آن هم به دست نمي آيد، حتي با زحمتهاي طاقت فرسا.(6)
نكته ديگر در باره ساحات تفكر است، كه در چه ساحه اي مجاز و در چه ساحه اي ممنوع است، در اين باب، اين حديث نوراني بسيار آموزنده و گويا است كه فرمود:
« تفكّروا في الاء الله و لا تفكّروا في الله فإنّكم لن تقدروا قدرَهُ و إذا بلغَ الكلام إلي الله فَامسَكُوا »(7) درباره نعمتهاي خدا بينديشيد و در ذات خدا نينديشند، زيرا هرگز ذاتش را درك نميكنيد، و چون سخن به ذات خدا رسد، باز ايستيد. از اين حديث نوراني بدست مي آيد كه كه در همه ساحات هستي تفكر ممدوح است مگر در ذات الهي كه ساحت قدسي آن از هر گونه فكر و انديشه منزه است. لذا گفته شده
نيايد بدو نيز انديشه راه كه او بر تر از نام از جايگاه
خرد را و جان را همي سنجد او در انديشه اي سخته كي گنجد او
به هستي اش بايد كه خستو شوي ز گفتار بي كار يك سو شوي
از اين پرده برتر سخن گاه نيست به هستي اش انديشه را راه نيست (8)
بر همين اساس در روايات آمده كه در ذات الهي تفكر نكنيد، اما در روايات انسان را به تفكر و تامل در اوصاف خداوند سفارش مي نمايد.(9) چون درك اوصاف الهي با توجه به آثار و افعال خداوند ممكن است، البته آگاهي و تصوير هر كسي از صفات جمال و جلال پروردگار نيز بر اساس ميزان آگاهي و شناختي است كه وي از خدا دارد. مثلا شناخت و تصويري كه انبيا و ائمه عليهم السلام از علم، قدرت، رأفت و مهرباني، رزاقيت، حيّ و زنده بودن يا ابديت و ازليت خدا دارند، با آنچه كه اصحاب و شاگردان آنان داشتند، يكسان نبود، چنان كه شناخت و تصويري كه عالمان و عارفان از خدا دارند، با خدايي كه افراد كم سواد يا بي سواد دارند، يكي نيست.
پينوشتها:
1. آل عمران(3) آيه 191-190.
2. روم(30) آيه 8.
3. نهج البلاغه، نشر موسسه امير المومنين، قم 1375 ش، قصار 113.
4. مجلسي، بحارالانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت،1403ق، ج68، ص 324.
5. شيخ عباس، سفينه البحار؛ نشر موسسه انتشاراتي معصومه، قم، ج 3، ص 123 ذيل «فكر».
6. امام خميني، چهل حديث؛ نشر موسسه آثار امام خميني، 1387 ش، ص 6.
7. مجلسي، بحار الانوار، نشر دار الاحيا الثراث العربي، بيروت، 1403ق، ج 71، ص 231.
8. فردوسي، شاه نامه، نشر اساطير، تهران، ص3.
9. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، دار الكتب الاسلاميه، 1388ق. ج 1، ص 93.
موفق باشید.






