با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مفسران و مورخان در اينكه ذو القرنين چه كسى بوده، بر كدام يك از مردان معروف تاريخ منطبق مىشود؟ اختلاف دارند ونظريات مختلفى در اين زمينه ابراز شده كه مهم ترين آن ها به شرح زير است:
يكم: بعضى معتقدند او كسى جز" اسكندر مقدونى" نيست. كه بعد از مرگ پدرش بر كشورهاى روم و مغرب و مصر تسلط يافت، شهر اسكندريه را بنا نمود، سپس شام و بيت المقدس را در زير سيطره خود گرفت، از آن جا به ارمنستان رفت، عراق و ايران را فتح كرد، سپس قصد" هند" و" چين" نمود و از آن جا به خراسان بازگشت. شهرهاى فراوانى بنا نهاد، به عراق آمد و بعد از آن در شهر" زور" بيمار شد و از دنيا رفت، به گفته بعضى بيش از 36 سال عمر نكرد، جسد او را به اسكندريه بردند و در آن جا دفن نمودند.(1)
دوم: ذو القرنين يكى از پادشاهان" يمن" بوده (پادشاهان يمن به نام" تبع" خوانده مىشدند كه جمع آن" تبابعه" است.)(2) طبق اين نظريه، سدى را كه ذو القرنين ساخته، همان سد معروف" مارب" در يمن است.
سوم: بعضي از مورخان بر اين باورند كه ذوالقرنين يكي از پادشاهان چين به نام "شين هوانك تي" بود كه ديوار چين را بنا نهاده، تا جلو هجوم مغول را بگيرد. طول اين ديوار سه هزار كيلومتر و عرض آن نه متر و ارتفاعش پانزده متر است كه همه با سنگ چيده شده، و در سال 264 قبل از ميلاد شروع و پس از ده و يا بيست سال خاتمه يافته است. (3)
چهارم :نظريه ديگر همان است كه دانشمند معروف اسلامى" ابو الكلام آزاد" وزير فرهنگ كشورهند، در كتاب محققانهاى كه در اين زمينه نگاشته، مطرح كرده و نظر داده كه ذو القرنين همان" كورش كبير" پادشاه هخامنشى است. (4)
نظريات ديگري هم ممكن است باشد يا بعد پيدا شود.
نظريه اول و دوم و سوم قابل قبول نيستند. زيرا با مشخصاتي كه قرآن از ذوالقرنين و كارهاي او داده مطابقت ندارند.
اسكندر مقدونى فردي كافر و ظالم و خونريز بوده است، به علاوه سد معروفى نساخته كه با سد توصيف شده در قرآن مطابقت داشته باشد.
اما" سد مارب" كه توسط پادشاه حميري يمن ساخته شده، با هيچ يك از صفاتى كه قرآن براى سد ذو القرنين ذكر كرده است، تطبيق نمىكند، زيرا سد ذو القرنين طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود، براى جلوگيرى از هجوم اقوام وحشى بوده، در حالى كه سد مارب از مصالح معمولى، و به منظور جمعآورى آب و جلوگيرى از طغيان سيلاب ها ساخته شده بود، كه شرح آن را قرآن در سوره" سبا" بيان كرده است.
پادشاه چين هم اگر موحد و مومن و خدمتگزار خلق بوده، سدي كه ساخته، يعني ديوار چين با سد ذو القرنين مطابقت ندارد، زيرا سد ذوالقرنين بين دو رشته كوه و در يك تنگه بوده كه هر كدام خود به منزله سدي بوده اند. با ساخته شدن آن سد، راه ارتباطي دو طرف و راه هجوم اقوام وحشي بسته شده، در حالي كه ديوار چين بين دو رشته كوه و در يك تنگه نيست و در آن آهن هم به كار نرفته است.
از قرآن مجيد به خوبى استفاده مىشود كه ذو القرنين داراى صفات ممتازى بود:
- خداوند اسباب پيروزي ها را در اختيار او قرار داد.
- او سه لشگركشى مهم داشت:
نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقهاى كه در آن جا يك تنگه كوهستانى وجود داشته، در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد كرد كه شرح صفات آن ها در تفسير آمده است.
- او مرد مؤمن و موحد و مهربانى بود، از طريق عدل و داد منحرف نمىشد، به همين جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او يار نيكوكاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، به مال و ثروت دنيا علاقهاى نداشت.او هم به خدا ايمان داشت و هم به روز رستاخيز. او سازنده يكى از مهم ترين و نيرومندترين سدها است، سدى كه در آن به جاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد. (اگر مصالح ديگر در ساختمان آن نيز به كار رفته باشد، تحت الشعاع اين فلزات بود) و هدف او از ساختن اين سد، كمك به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم ياجوج و ماجوج بوده است.
او كسى بوده كه قبل از نزول قرآن، نامش در ميان جمعى از مردم شهرت داشت. قريش يا يهود از پيغمبر درباره او سؤال كردند، چنان كه قرآن مىگويد:« يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ:" از تو در باره ذو القرنين سؤال مىكنند».
اما از قرآن چيزى كه صريحا دلالت كند او پيامبر بوده، استفاده نمىشود.
در بسيارى از روايات اسلامى كه از پيامبر و ائمه اهل بيت نقل شده مىخوانيم:" او پيامبر نبود، بلكه بنده صالحى بود". (5)
اساس ذوالقرنين شمردن كوروش بر دو اصل استوار است:
نخست اينكه: سؤال كنندگان در باره اين مطلب از پيامبر طبق رواياتى كه در شان نزول آيات نازل شده است، يهود يا قريش به تحريك يهود بوده اند، بنا بر اين بايد ريشه اين مطلب را در كتب يهود پيدا كرد.
از ميان كتب معروف يهود به كتاب دانيال فصل هشتم بازمىگرديم، در آن جا مىخوانيم:
در سال سلطنت" بل شصر" به من كه دانيالم رؤيايى مرئى شد، بعد از رؤيايى كه اولا به من مرئى شده بود، و در رؤيا ديدم، و هنگام ديدنم چنين شد كه من در قصر" شوشان" كه در كشور" عيلام" است بودم و در خواب ديدم كه در نزد نهر "اولاى" هستم و چشمان خود را برداشته نگريستم و اينكه قوچى در برابر نهر بايستاد و صاحب دو شاخ بود، و شاخ هايش بلند ... و آن قوچ را به سمت" مغربى" و" شمالى" و" جنوبى" شاخ زنان ديدم، و هيچ حيوانى در مقابلش مقاومت نتوانست كرد، و از اينكه احدى نبود كه از دستش رهايى بدهد. لهذا موافق رأى خود عمل مىنمود و بزرگ مىشد ...". (6)
پس از آن در همين كتاب از" دانيال" چنين نقل شده:" جبرئيل بر او آشكار گشت و خوابش را چنين تعبير نمود:قوچ صاحب دو شاخ كه ديدى ملوك مدائن و فارس است (يا ملوك ماد و فارس است.)
يهود از بشارت رؤياى دانيال چنين دريافتند كه دوران اسارت آن ها با قيام يكى از پادشاهان ماد و فارس، و پيروز شدنش بر شاهان بابل، پايان مىگيرد، و از چنگال بابليان آزاد خواهند شد.
چيزى نگذشت كه" كورش" در صحنه حكومت ايران ظاهر شد. كشور ماد و فارس را يكى ساخت، سلطنتى بزرگ از آن دو پديد آورد، همان گونه كه رؤياى دانيال گفته بود كه آن قوچ شاخ هايش را به غرب و شرق و جنوب مىزند، كورش نيز در هر سه جهت فتوحات بزرگى انجام داد.
يهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطين به آن ها داد.
جالب اينكه در تورات در كتاب" اشعيا" فصل 44 شماره: 28 مىخوانيم:" آن گاه در خصوص كورش مىفرمايد كه شبان من اوست، تمامى مشيتم را به اتمام رسانده، به" اورشليم خواهد گفت كه بنا كرده خواهى شد.
اين جمله نيز قابل توجه است كه در بعضى از تعبيرات تورات، از كورش تعبير به عقاب مشرق، و مرد تدبير كه از مكان دور خوانده خواهد شد آمده است (كتاب اشعيا ،فصل 46 ،شماره 11).
دوم: اينكه در قرن نوزدهم ميلادى در نزديكى استخر در كنار نهر" مرغاب" مجسمهاى از كورش كشف شد كه تقريبا به قامت يك انسان است. كورش را در صورتى نشان مىدهد كه دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد. تاجى به سر دارد كه دو شاخ همانند شاخهاى قوچ در آن ديده مىشود.
اين مجسمه كه نمونه بسيار پر ارزشى از فن حجارى قديم است، چنان جلب توجه دانشمندان را نمود كه گروهى از دانشمندان آلمانى فقط براى تماشاى آن به ايران سفر كردند.
از تطبيق مندرجات تورات با مشخصات اين مجسمه اين احتمال در نظر اين دانشمند كاملا قوت گرفت كه ناميدن" كورش" به" ذو القرنين"(صاحب دو شاخ) از چه ريشهاى مايه مىگرفت، همچنين چرا مجسمه سنگى كورش داراى بال هايى همچون بال عقاب است، به اين ترتيب بر گروهى از دانشمندان مسلم شد كه شخصيت تاريخى ذو القرنين از اين طريق كاملا آشكار شده است.
آنچه اين نظريه را تاييد مىكند، اوصاف اخلاقى است كه در تاريخ براى كورش نوشتهاند.
هردوت مورخ يونانى مىنويسد:" كورش" فرمان داد تا سپاهيانش جز به روى جنگجويان شمشير نكشند، هر سرباز دشمن كه نيزه خود را خم كند او را نكشند، لشگر كورش فرمان او را اطاعت كردند به طورى كه توده ملت، مصائب جنگ را احساس نكردند.
" هردوت" در باره او مىنويسد: كورش پادشاهى كريم و سخى و بسيار ملايم و مهربان بود، مانند ديگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت. بلكه نسبت به كرم و عطا حريص بود، ستمزدگان را از عدل و داد برخوردار مىساخت و هر چه را متضمن خير بيش تر بود دوست مىداشت.
نيز مورخ ديگر" ذىنوفن" مىنويسد: كورش پادشاه عاقل و مهربان بود. بزرگى ملوك با فضائل حكما در او جمع بود، همتى فائق، وجودى غالب داشت، شعارش خدمت انسانيت و خوى او بذل عدالت بود، تواضع و سماحت در وجود او جاى كبر و عجب را گرفته بود.
جالب اينكه اين مورخان كه كورش را چنين توصيف كردهاند، از تاريخنويسان بيگانه بودند، نه از قوم يا ابناي وطن او، بلكه اهل يونان بودند. مىدانيم مردم يونان به نظر دوستى به كورش نگاه نمىكردند، زيرا با فتح" ليديا" به دست كورش شكست بزرگى براى ملت يونان فراهم گشت.
طرفداران اين عقيده مىگويند اوصاف مذكور در قرآن مجيد در باره ذو القرنين با اوصاف كورش تطبيق مىكند.
از همه گذشته كورش سفرهايى به شرق غرب و شمال انجام داد كه در تاريخ زندگانيش به طور مشروح آمده است، و با سفرهاى سهگانهاى كه در قرآن ذكر شده ،همخوان مىباشد:
نخستين لشگر كشى كورش به كشور" ليديا" كه در قسمت شمال آسياى صغير قرار داشت، صورت گرفت. اين كشور نسبت به مركز حكومت كورش جنبه غربى داشت.
هر گاه نقشه ساحل غربى آسياى صغير را جلو روى خود بگذاريم، خواهيم ديد كه قسمت اعظم ساحل در خليجكهاى كوچك غرق مىشود، مخصوصا در نزديكى" ازمير" كه خليج صورت چشمهاى به خود مىگيرد.
قرآن مىگويد ذو القرنين در سفر غربيش احساس كرد خورشيد در چشمه گل آلودى فرو مىرود.
اين صحنه همان صحنهاى بود كه كورش به هنگام فرو رفتن قرص آفتاب در نظر بيننده در خليجكهاى ساحلى مشاهده كرد.
لشگركشى دوم كورش به جانب شرق بود، چنان كه" هردوت" مىگويد:اين هجوم شرقى كوروش بعد از فتح "ليديا" صورت گرفت، مخصوصا طغيان بعضى از قبائل وحشى بيابانى كورش را به اين حمله واداشت.
تعبير قرآن" حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً" - سوره كهف ، آيه 90- ،تا به خاستگاه خورشيد رسيد (در آنجا) مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه جز آفتاب براى آنها پوششى قرار نداده بوديم.
اشاره به سفر كورش به منتهاى شرق است كه مشاهده كرد خورشيد بر قومى طلوع مىكند كه در برابر تابش آن سايبانى ندارند، اشاره به اينكه آن قوم بيابانگرد و صحرانورد بودند.
كورش لشگر كشى سومى داشت كه به سوى شمال، به طرف كوههاى قفقاز بود، تا به تنگه ميان دو كوه رسيد، براى جلوگيرى از هجوم اقوام وحشى با درخواست مردمى كه در آن جا بودند، در برابر تنگه سد محكمى بنا كرد.
اين تنگه در عصر حاضر تنگه" داريال" ناميده مىشود كه در نقشههاى موجود ميان" ولادى كيوكز" و" تفليس" نشان داده مىشود، در همان جا كه تا كنون ديوار آهنى موجود است، اين ديوار همان سدى است كه كورش بنا نموده، زيرا اوصافى كه قرآن در باره سد ذو القرنين بيان كرده، كاملا بر آن تطبيق مي كند. (7)
بنا بر اين به احتمال قوي ذو القرنين، كوروش هخامنشي است. نامگذاري او به اين خاطر بوده كه كلاهي بر سر مي گذاشته كه داراي دو شاخ بوده است.
با توجه به آنچه گذشت احتمال اين كه كوروش هخامنشي همان ذوالقرنين قرآن باشد، زياد است و شباهت هاي بسياري بين ذوالقرنين قرآن و كورش هخامنشي وجود دارد كه مربوط به هم است.
البته چون قطعي نيست كه كوروش همان ذوالقرنين باشد و كوروش هم پيامبر و معصوم نبوده، ما از همه اقداماتي كه به او نسبت داده اند ، دفاع نمي كنيم.
پي نوشت ها:
1. فخر رازى، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احيائ التراث العربي، ج 21، ص 493 (ذيل آيات مورد بحث). بعضى معتقدند نخستين كسى كه اين نظريه را ابراز كرده، شيخ ابو على سينا در كتاب الشفا بوده است.
2. طباطبايي، الميزان، قم، انتشارات اسلامي، ج 13، ص 414.
3. همان، ترجمه موسوي همداني، ج 13، ص 526.
4. اين كتاب به فارسى ترجمه شده و به نام" ذو القرنين يا كورش كبير" انتشار يافته، بسيارى از مفسران و مورخان معاصر، اين نظريه را با لحن موافق در كتاب هاى خود مشروحا آوردهاند.
5. ر.ك:عبد علي بن جمعه عروسي حويزي، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415 ق، ج 3، ص 294 و 295.
6. كتاب مقدس، كتاب دانيال، فصل هشتم، جملههاى 1- 4.
7. براى توضيح بيش تر به كتاب" ذو القرنين يا كورش كبير مراجعه شود.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۱۰/۱۹ ۲۱:۵۷
شناسه مطلب: 83884






