سلام1 یکی از انبیای الهی به نام خضر است که برخلاف ادیان یهود ومسیحیت جایگاه والا تری در نزد عوام بر موسی دارد وحتی موسی در سفر کوتاهش به عنوان شاگردخضر رد میشود ....علت این ارجعیت خضر نبی چیست برموسی در صورتی که اهل کتاب نبود حتی در دید مسیحیت ویهود از داود نبی که یهودیان برخی پادشاه میدانند نه پیامبر جایگاه پایین تری داردوعیسی نبی خود را ادامه دهنده شریعت موسی معرفی نموده وموسی را بر خود ارجعیت داد ومسیحیت حتی الان هم کتاب اهل عتیق تورات را کتاب عبادی خود در کنار انجیل میدانند..........2در ضمن عوام بر این عقیده اند که خضر زنده است ولی قبری در ایران موسوم به ایشان در شهرستان قزوین، بخش رودبار الموت، روستای گازرخان وجود دارد که حتی یهودیان برایه زیارت به این مکان رجوع میکنن آیا خضر زنده ویا وفات دارد 3انبیای زنده را نام ببرید بر اساس شریعت محمد ص

پرسش: خضر نبي
سلام1 يكي از انبياي الهي به نام خضر است كه برخلاف اديان يهود ومسيحيت جايگاه والا تري در نزد عوام بر موسي دارد وحتي موسي در سفر كوتاهش به عنوان شاگردخضر رد ميشود ....علت اين ارجعيت خضر نبي چيست برموسي در صورتي كه اهل كتاب نبود حتي در ديد مسيحيت ويهود از داود نبي كه يهوديان برخي پادشاه ميدانند نه پيامبر جايگاه پايين تري داردوعيسي نبي خود را ادامه دهنده شريعت موسي معرفي نموده وموسي را بر خود ارجعيت داد ومسيحيت حتي الان هم كتاب اهل عتيق تورات را كتاب عبادي خود در كنار انجيل ميدانند..........
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از جواب سوال قبل- برخي مطالبي مربوط به خضر (ع) -روشن گرديد، اما اين مطلب كه خضر بر حضرت موسي (ع) برتري دارد درست نيست، زيرا حضرت موسي(ع) يكي از پيامبران اوالعزم(1) و داراي جايگاهي بلند مي باشد، و حال اينكه درباره پيامبربودن خضراختلاف است. برخي او را پيامبر مي دانند و برخي ديگر اين امر را قبول ندارند. (2) شايد منشاء چنين تصوري اين باشد، كه خضر برخي مسايل را به حضرت موسي (ع) ياد داد؛ كه اين امر بر برتري خضر برحضرت موسي (ع) دلالت ندارد، زيرا مأمور شدن حضرت موسي‌ به اين‌كه برود علم را از حضرت خضر بياموزد، به دستور خداوند متعال بوده‌، چنان كه در سوره كهف‌، آيات 60 ـ 82، آمده است و اين‌گونه علم آموزي براي پيامبران الهي اشكالي ندارد. پيامبران‌، بر اثر تعليم الهي‌، قسمتي از اسرار غيب را مي‌دانند و طبق مشيت خداوند؛ برخي از پيامبران بر اموري آگاهند كه پيامبران ديگر از آن‌ها بي‌اطلاعند: "و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولي خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد بر مي‌گزيند، پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد. "(3)
در داستان حضرت خضر و موسي‌، خضر به ابوابي از علوم احاطه داشت كه مربوط به اسرار باطن‌، عمق حوادث و پديده‌ها بود، در حالي كه حضرت موسي نه مأمور به باطن بود و نه آگاهي از آن امور داشت و كارهاي حضرت خضر برايش مجهول و غير قابل تحمل بود، ولي در بُعد كاري خود كه مأمور به ظاهر بود، آگاهي كامل داشت و داراي كتاب و تشريع بود، به همين جهت از پيامبران اولواالعزم به شمار مي‌آمد. (4)
از مطالب بالا معلوم مي‌شود كه نوع علم حضرت موسي با نوع علم حضرت خضر متفاوت بوده است‌. با تفاوت اين دو، اعلميت يكي بر ديگري ثابت نمي‌شود، هم‌چنان كه نمي‌شود بين فردي كه دكتراي شيمي دارد با كسي كه دكتراي فيزيك دارد مقايسه كرد و يكي از آن دو را بر ديگري ترجيح داد. علامه طباطبايي در ذيل آيات داستان حضرت موسي و خضر،- در بحث روايتي‌-، پس از نقل روايت‌ها، در مورد يك روايت كه از آن برتري علمي حضرت خضر بر حضرت موسي استشمام مي‌شود، مي‌فرمايند: "اين روايت با روايتي كه آن دو را برابر مي‌دانست مخالف است‌، و لذا بايد حمل شود بر اين كه نوع علم آن دو مختلف بوده‌". (5)
پي نوشت ها:
1. فضل بن علي، تفسير مجمع البيان، نشردارالعرفيه، بيروت، 1408 ق، ج 9، ص 94.
2. ناصرمكارم شيرازي وديگران، تفسيرنمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374، ج‏12، ص509.
3. آل‌عمران‌، آيه 179.
4. علامه طباطبايي‌، الميزان‌، ترجمه محمد باقر موسوي همداني‌، بنياد فكري و علمي علامه‌، ج 13، ص 604.
5. همان، ص 604.
پرسش: در ضمن عوام بر اين عقيده اند كه خضر زنده است ولي قبري در ايران موسوم به ايشان در شهرستان قزوين، بخش رودبار الموت، روستاي گازرخان وجود دارد كه حتي يهوديان براي زيارت به اين مكان رجوع مي كنند. آيا خضر زنده يا وفات دارد؟
در ضمن عوام بر اين عقيده اند كه خضر زنده است. ولي قبري در ايران موسوم به ايشان در شهرستان قزوين، بخش رودبار الموت، روستاي گازرخان وجود دارد كه حتي يهوديان برايه زيارت به اين مكان رجوع مي كنند. آيا خضر زنده يا وفات دارد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بيان اين مطلب بايسته است كه انتساب قبري منسوب به خضر – در قزوين- دليل بر اين نيست كه وي از دنيا رفته است، چون صرف انتساب يك قبر به فلان شخص اين امر را اثبات نمي كند، بلكه لازم است كه دليل و مدرك معتبر وجود داشته باشد، و حال اينكه چنين نيست. در عين حال آنچه كه از برخي متون استفاده مي شود اين است كه ايشان زنده است. منتهي درباره جزييات زندگي وي اختلاف وجود دارد، مثلا در روايات متعددى اين مرد عالم بنام" خضر" معرفى شده است، و از بعضى از روايات استفاده مى‏شود كه اسم اصلى او" بليا ابن ملكان" بوده، و خضر لقب او است، زيرا هر كجا گام مى‏نهاده زمين از قدومش سرسبز مى‏شده است. بعضى نيز احتمال داده‏اند كه نام اين مرد عالم،" الياس" بوده، و از همين جا اين تصور پيدا شده است كه ممكن است" الياس" و" خضر" نام يك نفر باشد، ولى مشهور و معروف ميان مفسران و راويان حديث همان نظر اول است، - همچنين - در اينكه او پيامبر بوده است يا نه باز روايات مختلفى داريم. در جلد اول اصول كافى روايات متعددى نقل شده است كه دلالت بر اين دارد كه اين مرد، پيامبر نبود. بلكه دانشمندى همچون" ذو القرنين" و" آصف ابن برخيا" بوده است در حالى كه از پاره‏اى ديگر از روايات استفاده مى‏شود او داراى مقام نبوت بود است .....، و ظاهر بعضى تعبيرات آيات نيز همين است. در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد، و آن اينكه آيا داستان موسى و اين عالم بزرگ در منابع يهود و مسيحيت نيز وجود دارد؟ پاسخ سؤال اين است كه اگر منظور كتب" عهدين" (تورات و انجيل) باشد، نه در آنها نيست، اما از پاره‏اى از كتب دانشمندان يهود كه در قرن يازدهم ميلادى تدوين گرديده داستانى نقل شده كه شباهت نسبتا زيادى به سرگذشت موسى و عالم زمانش دارد، هر چند قهرمان آن داستان" الياس" و" يوشع بن لاوى" است كه از مفسران" تلمود" در قرن سوم ميلادى مى‏باشند و از جهات مختلفى نيز با سرگذشت موسى و خضر متفاوت است.(1)
مرحوم علامه طباطبايي- با توجه- به برخي روايات مي‏فرمايد: "از فرمايش امام صادق‏ بر مي‏آيد... كه معجزه خضر اين بود كه روي هر چوب خشكي مي‏نشست سبز مي‏شد. بر هر زمين بي‏علفي مي‏نشست سبز و خرّم مي‏گشت. اگر او را خضر ناميده‏اند به همين جهت بوده‏است... مؤيد اين حديث مطلبي است كه در الدّر المنثور سيوطي، از ارباب جوامع حديثي از جمله ابن عباس و ابي هريره، از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود: خضر را بدين جهت خضر ناميدند كه وقتي روي پوست سفيد رنگي نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد.(2) دربرخي منابع اهل سنت نيز آمده است كه حضرت خضر آب حيات نوشيد، لذا هميشه زنده است:" خضر(ع) آن آب حيات بيافت و از آن باز خورد و هرگز نميرد."(3) علامه طباطبايي بعد از سرگذشت خضر مي نويسد: "...ذو القرنين به طلب آب حيات برخاست به او گفتند كه آب حيات در ظلمات است، ذو القرنين وارد ظلمات شد در حالى كه خضر در مقدمه لشگرش قرار داشت، خود او موفق به خوردن از آن نشد و خضر موفق شد. حتى خضر از آن آب غسل هم كرد، و به همين جهت هميشه باقى و تا قيامت زنده است.(4)
البته علامه طباطبايي اين روايات را ضعيف دانسته ودر اصل حيات خضر ترديد دارد.(5)
پي نوشت ها:
1. ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374، ج‏12، ص509.
2. محمد حسين طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، قم دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه، 1374ش، ج 13، ص 487.
3. ترجمه تفسير طبرى، تهران، انتشارات توس، 1356 ، ج‏6، ص 1545.
4. ترجمه الميزان، ج‏13، ص514.
5. همان، ص 489.
پرسش: انبياي زنده را نام ببريد بر اساس شريعت محمد(ص)
انبياي زنده را نام ببريد بر اساس شريعت محمد (ص)
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت: درباره زنده بودن برخي انبيا مانند حضرت الياس، ادريس و خضر اختلاف وجود دارد. برخي دراصل حيات اينان تامل دارند و روايات مربوطه را ضعيف مي دانند.(1) البته برخي ياد آورشده اند كه انبيا زنده چهارتن هستند: حضرت عيسي، خضر، الياس و ادريس(ع).(2) در عين حال نسبت به چهار تن از پيامبران گذشته احتمال زنده بودن داده شده است:
1. حضرت الياس(ع)
علامه طباطبايي روايتي را از بحارالانوار درباره الياس نقل كرده كه در آن اشاره به بالا رفتن الياس شده است. البته مطالب ديگري نيز، در مورد ايشان، در آن روايت آمده است كه در پايان آن، مرحوم علامه مي‌فرمايد: «وانت بالتأمل فيما تقصه الرواية لاترتاب في ضعفها»(3) اين سخن نشانگر ضعف و سستي روايت است.
2. حضرت ادريس(ص)
در قرآن در مورد او تعبير (رفعناه مكانا عليّا)؛(4) يعني او را به مكاني والا، بالا برديم، به كار رفته است كه مراد از اين آيه مورد اختلاف قرار گرفته است. بعضي از مفسران، مراد از مكان والا را عظمت و مقام معنوي ادريس و بعضي ديگر بلندي مكان حسي او دانسته اند. تفسير نمونه(5) كه معناي اول را پذيرفته است، شاهدي هم از قرآن براي تأييد اين معنا آورده است كه يوسف به برادران خود كه كار خلافي انجام داده بودند فرمود:«انتم شر مكاناً»(6) شما از نظر مقام و منزلت بدترين مردم هستيد.
پس طبق معنايي كه اين تفسير انتخاب مي‌كند، زنده بودن ادريس زير سؤال مي‌رود و نمي‌توان زنده بودن را از آيه شريفه استفاده كرد.
3. حضرت خضر(ع)
گرچه درباره پيامبر بودن ايشان اختلاف است، اما در مورد ايشان آمده(7) است، خداوند خضر را به آب حيات رهنمون شد، و او براي آن كه تجديد حيات كند و نيازي به زاد و توشه سفر نداشته باشد، ناگزير هر ساله يك يا چند نوبت و چه بسا هر چند سال يك بار به آن جا مي‌رفت و از آب حيات مي نوشيد و چه بسا هنوز هم زنده باشد كه بايد گفت: هنوز هم مي‌رود و جرعه اي از آب حيات مي‌نوشد. اما در الميزان روايتي را نقل كرده و بسياري از قصه‌ها و حكاياتي را كه در مورد حضرت خضر است بدون تكيه‌گاه و سست خوانده است. (8)
4. حضرت عيسي(ع)
برخلاف اعتقاد مسيحيان كه مي‌گويند مسيح كشته و دفن گرديد و سپس از ميان مردگان برخاست و مدت كوتاهي در زمين بود و بعد به آسمان صعود كرد؛(9) مفسران اسلام مي‌گويند: مسيح هرگز كشته نشد و خداوند او را به آسمان برد. حال در نحوه به آسمان رفتن او بحث است چون در آيه آمده كه «رافعك اليّ»(10)
خلاصه: با توجه به اينكه در مورد حضرت الياس و خضر در قرآن آيه‌اي كه ظهور در زنده بودن آنها داشته باشد، وجود ندارد. فقط در رواياتي ضعيف اشاره به اين نكته شده، است كه قبول حيات فعلي براي اين دو، پيامبر بر اساس آن روايات بسيار مشكل است. در مورد حضرت ادريس بعضي آيات ظهور در زنده بودن وي دارد كه بنابر اختلافي كه در تفسير اين آيه است، حداقل مي‌توان گفت: زنده بودن او اختلافي است؛ اما در مورد حضرت عيسي(ع) مي‌توانيم به زنده بودن اين پيامبر اطمينان حاصل كنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
- سيد هاشم رسولي محلاتي، تاريخ انبياء از آدم تا خاتم النبيين(ص)
پي نوشت ها:
1. محمد حسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسين، ج13، ص489.
2. طيب سيد عبد الحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، ناشرانتشارات اسلام، ج‏12، ص 48.
3. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، النشر الاسلامي التابعة لجماعة للمدرسين بقم المشرفه، 1402، ج 17، ص 159.
4 . مريم، آيه 57.
5. ناصرمكارم شيرازي، ‌تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 13، ص 98.
6. يوسف،آيه 77.
7. مجله پژوهشهاي قرآني، بازنگري تاريخ انبياء در قرآن، ش 14 ـ 13، ص 235 و 234.
8. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان همان، ج 13، ص 353.
9. ناصرمكارم شيرازي، ‌تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 568.
10. آل عمران، آيه 55.

موفق باشید.