1-چرا مدت عده وفات بیشتر از عده طلاق است؟ تمام دلایل عده طلاق قبول چرا اضافه بران مدت بیشتری برای وفات در نظر گرفته شده؟برای احترام به مرد؟اگر مردی همسرش بمیرد میتواند همان لحظه ازدواج کند حتی اگر همسران دیگری هم داشته باشد وازلحاظ جنسی در عذاب نباشد آیا در اسلام فقط زنان باید حرمت مردان را نگه دارند آیا زنان حرمتی ندارند؟ چرا گفته نشده اگر مردی همسرش فوت شد مثلا 40 روز صبر کند؟2-چرا حضرت علی 3 روز پس از شهادت حضرت فاطمه ازدواج کردند؟ آیا بی احترامی به ایشون نبود؟ حضرت زهرایی که اگر مقامش از پیامبر وحضرت علی بالاتر نبود هم ردیف با آنان بود.استغفرالله از این مقایسه اما هنگامی که یزید ملعون به درک واصل شد همسرش باید برای حرمت گذاشتن به او عده نگه میداشت! 3-ودیگر اینکه چرا زن در عده وفات نمی تواند از زینت حتی برای خودش استفاده کند؟شاید زنی انقدر شوهرش بد بوده که مرگ او آرزویش بوده چرا نباید وقتی ان مرد فوت کرد زینت کند؟این همان زنده به گور کردن زنان همراه شوهرشان در جاهلیت نیست؟فقط در درجات پایین تر.ان زنده به گور کردن جسمی بود و این افسرده کردن و کشتن روح؟

پرسش: چرا عده وفات از عده طلاق بيشتر است؟
1-چرا مدت عده وفات بيشتر از عده طلاق است؟ تمام دلايل عده طلاق قبول چرا اضافه بر آن مدت بيشتري براي وفات در نظر گرفته شده؟براي احترام به مرد؟ اگر مردي همسرش بميرد مي تواند همان لحظه ازدواج كند. حتي اگر همسران ديگري هم داشته باشد و از لحاظ جنسي در عذاب نباشد. آيا در اسلام فقط زنان بايد حرمت مردان را نگه دارند آيا زنان حرمتي ندارند؟ چرا گفته نشده اگر مردي همسرش فوت شد مثلا 40 روز صبر كند؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به چند نكته توجه فرمائيد:
1. اگر چه مي توان در يك برداشت ظاهري يكي از ثمرات عده وفات را حفظ احترام شوهر دانست، ولي بايد توجه داشت كه هيچ يك از ادله روائي و قرآني كه حكم عده وفات را بيان مي كند، چنين توجيهي را بيان نكرده است، و نبايد اين احتمال شخصي را پذيرفته شده و صحيح تلقي كرد. بلكه همانند بسياري از احكام اسلام كه حكمت و دليل قطعي آن در دسترس ما نمي باشد، صرفا با اطمينان بر حكيمانه بودن تمام احكام الهي آن را مي پذيريم ،چرا كه همين پذيرش مي تواند در پرورش روحيه عبوديت و بندگي در انسان تاثير گذار باشد.
2. با توجه به اين كه اسلام در مواضع مختلف بيان نموده است كه ارزش ذاتي زن و مرد يكسان مي باشد و هيچ برتري و حرمت ويژه جنسيتي براي مردان وجود ندارد. (1)، مي توان با توجه به نكته قبل نتيجه گرفت كه وجود اين محدوديت مضاعف براي زنان صرفا يك تشريفات جهت حفظ احترام مرد نمي باشد، بلكه مصلحتي خاص دليل اين حكم الهي است.
3. اگر چه عملا هم مردان به جهت علقه خاطري كه به همسر خود مي يابند. پس از فوت همسر و ناراحتي ناشي از اين مصيبت معمولا به همان ميزان كه عده وفات خانم ها طول مي كشد تامل مي كنند و حريم را حفظ مي كنند، ولي بايد توجه داشت كه با توجه ويژگي فيزيولوژيك زنان و تفاوت فاحشي كه در اين زمينه بين آنها و مردان وجود دارد، نوعا وابستگي زن به همسر خود به گونه شديد و تاثير گذار است كه اصلا زن آمادگي ازدواج مجدد را نمي يابد تا چه رسد به اين كه چنين ميلي به او فشار بياورد و در واقع اين محدوديت الهي فرصتي مناسب براي زنان است كه به تدريج فرصت يابند از زندگي عاطفي گذشته خود با همسرشان جدا شوند، و به نوعي وجود چنين محدوديتي به ديگران نيز اين اجازه را نمي دهد كه تا زمان سپري شدن عده اين خانم در فكر ازدواج با او و يا درگير نمودن فكر آن زن با انتخابي ديگر باشند.
در واقع اين محدوديت خود به نوعي سبب حفظ حرمت زن مصيبت ديده در مقابل توقعات و فشارهاي اطرافيان براي ازدواج مجدد مي باشد و علاوه بر آن به جهت علقه عاطفي خاصي كه در زنان به خصوص بوجود مي آيد. پس از فوت شوهر يقينا زن فضاي ذهني مناسبي براي انتخاب درست و صحيح همسر جديد و تشكيل زندگي مناسب آينده خود را ندارد و تصميم او بيش از هر زمان ديگر سطحي و متزلزل و داراي ريسك بسيار محسوب مي گردد. و گذشت زمان بيشتر مي تواند در راستاي تصميم گيري مناسبتر در مورد زندگي آينده كمك باشد.
4- در كنار همه اين ها هرچند مساله بارداري احتمالي كه در همه عده ها به نوعي مطرح است نبايد فراموش شود، اما نكته خاصي كه در عده وفات به عنوان يك احتمال مطرح است حفظ حرمت حريم خانواده است نه حرمت مرد؛ در واقع عدم ازدواج زن مي تواند نماد روشني از اين امر باشد. زيرا مرد در نگاه ديني به عنوان مدير خانواده محسوب مي شود و با فوت او مديريت و شالوده يك خانواده از هم مي پاشد و طبيعي است كه اسلام به حريم اين خانواده توجه نموده براي مدتي آن را محترم بداند.
البته اگر نيازهاي جنسي در زنان به گونه اي بود كه به شكل فيزيولوژي تحمل آن در اين مدت دشوار بود و زن در فشار مضاعفي از اين جهت قرار مي گرفت، اين امر معقول نبود، لكن در اكثر زنان اين نيازها در شرائط روحي سخت بروز و ظهور ندارد، اما در مردان به دليل شدت و قدرت اين نياز تكليفي براي لزوم رعايت حرمت خانواده و همسر پيشين لحاظ نشده تا اين حكم موجب بروز خطرات و مشكلات جدي تر براي خانواده و جامعه نگردد.
پي نوشت:
1. حجرات (49)آيه 13.
پرسش: -چرا حضرت علي 3 روز پس از شهادت حضرت فاطمه ازدواج كردند؟ آيا بي احترامي به ايشون نبود؟ حضرت زهرايي كه اگر مقامش از پيامبر وحضرت علي بالاتر نبود هم رديف با آنان بود.استغفرالله از اين مقايسه اما هنگامي كه يزيد ملعون به درك واصل شد همسرش بايد براي حرمت گذاشت
-چرا حضرت علي 3 روز پس از شهادت حضرت فاطمه ازدواج كردند؟ آيا بي احترامي به ايشون نبود؟ حضرت زهرايي كه اگر مقامش از پيامبر و حضرت علي بالاتر نبود هم رديف با آنان بود. استغفرالله از اين مقايسه اما هنگامي كه يزيد ملعون به درك واصل شد همسرش بايد براي حرمت گذاشتن به او عده نگه مي داشت!

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ازدواج يك امر مقدس و از سنّت‎هاي الهي است و هر انساني نيازمند به همسر مي‎باشد و در دين اسلام نسبت به اين امر تأكيد زيادي شده است، و آثار و بركاتي كه در اين امر هست بر كسي پوشيده نيست. علي(ع) هم مطابق اين سنت الهي با حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ازدواج كردند و آثار و بركات اين ازدواج تا قيامت باقي و پابرجا خواهد بود. آن حضرت تا هنگامي كه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در قيد حيات بود همسر ديگري اختيار نكرد، همان‎گونه كه پيامبر(ص) تا زماني كه حضرت خديجه زنده بود همسر ديگري نگرفت.
امّا علي(ع) پس از شهادت فاطمه(س) مجبور شد كه ازدواج كند و همسري اختيار نمايد تا به وضع ايتام و فرزندان آن حضرت كه مادر خود را از دست داده بودند رسيدگي كند. و از طرفي فاطمه(س) هم روز شهادتش ضمن وصايايي به علي(ع) فرمود: مردان ناچارِ از داشتن همسر هستند(به همين جهت) شما «امامه» (نوه پيامبر (ص) يعني دختر زينب كه دختر رسول خدا(ص) بود) را براي همسري اختيار كن، زيرا او همانند خودم نسبت به فرزندانم مهربان است.»(1)
علي(ع) در عمل به وصيت فاطمه(س) با امامه ازدواج كرد.»(2) اما زمان ازدواج را اكثر منابع تعيين نكرده‎اند و تنها در بحارالانوار چنين آمده است كه علي(ع) هفت روز پس از شهادت فاطمه(س) طبق وصيت فاطمه(س)با امامه بنت ابي العاص ازدواج كرد.»(3) بنابراين‎، اقدام علي(ع)در ازدواج با امامه مطابق با وصيت حضرت زهرا(س)بوده است.
امّا اين‎كه اندك زماني پس از شهادت حضرت زهرا(س) اقدام به ازدواج كردند، شايد چنين امري كه در عرف امروز ناپسند به نظر مي‎آيد، در آن زمان اينگونه نبوده است. و البتّه اين عمل نشانه بي‎مهري علي(ع)نسبت به همسر بزرگوارشان حضرت زهرا(س) نبوده است و بلكه احترام فوق‎العاده‎اي هم براي همسرشان قائل بودند و به همين دليل چنان كه ذكر شد، تا زماني كه فاطمه(س) زنده بود با هيچ زن ديگري ازدواج نكردند. اگر روايت علامه مجلسي را بپذيريم قطعا بايد نياز فرزندان خرد سال علي(ع) به مادر را از علل اصلي ازدواج زود هنگام علي(ع) با امامه بوده است نه خداي ناكرده اهانت و بي وفايي به ساحت حضرت فاطمه زهرا(س).
در مورد نكته بعدي هم با توجه به حكمت ها و فلسفه مذكور در مورد عده وفات روشن مي شود كه قياس شما اصلا درست نيست. همسر يزيد چون زن است موظف است بر اساس تعاليم اسلام عده فوت همسرش را نگه دارد حال چه بخواهد و چه نخواهد، چه به همسرش وفادار و علاقه مند باشد و يا نباشد.
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، محمد بن علي، علل الشرايع، مؤسسة دارالحقة الثقافه، اول، 1416 ق، ج 1، ص 222.
2. ابن اثير، علي بن محمد، اسدالغابه، بيروت، داراحياء التراث العربي، اول، 1417 ق، ج 7، ص 25.
3. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج42، ص 92.
پرسش: و ديگر اينكه چرا زن در عده وفات نمي تواند از زينت حتي براي خودش استفاده كند؟شايد زني آن قدر شوهرش بد بوده كه مرگ او آرزويش بوده، چرا نبايد وقتي ان مرد فوت كرد زينت كند؟ اين همان زنده به گور كردن زنان همراه شوهرشان در جاهليت نيست؟ فقط در درجات پايين تر آن

3-وديگر اينكه چرا زن در عده وفات نمي تواند از زينت حتي براي خودش استفاده كند؟شايد زني انقدر شوهرش بد بوده كه مرگ او آرزويش بوده چرا نبايد وقتي ان مرد فوت كرد زينت كند؟اين همان زنده به گور كردن زنان همراه شوهرشان در جاهليت نيست؟ فقط در درجات پايين تر ان زنده به گور كردن جسمي بود و اين افسرده كردن و كشتن روح؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
فارغ از بحث تعبد و تسليم در برابر دستورات الهي كه اينجا هم مطرح مي باشد، بايد گفت:
برخي فقها در تبيين فلسفه حكم حِداد( عدم زينت زن در عده وفات) گفته‌اند كه رعايت كردن اين حكم، از سويي نوعي اظهار تأسف بر مرگ شوهر و از دست دادنِ پيوند ازدواج و مصاحبت با همسر بوده و بيانگر وجود وفاداري و رابطه احترام‌آميز ميان زوجين است و از سوي ديگر، حافظ عفت عمومي جامعه و حريم زن در برابر مردان بيگانه است.(1)
و بسيار واضح است كه اين حكم به مدت محدودي و به اندازه طول زمان عده مي باشد و با پايان يافتن آن اين حكم نيز برطرف مي شود. بنابراين با مساله زنده به گور كردن زنان و افسرده شدن و كشتن روح و ظلم به زنان هيچ نسبتي ندارد. هرچند زني شوهرش را دوست نداشته باشد. ولي بسيار دور از حرمت و شأن رابطه زناشوئي است كه همسري به محض مرگ همسر خود با ابراز خوشحالي و زينت كردن خود در اجتماع حاضر شود و با اين عمل خود به اين رابطه بي حرمتي و توهين كند سرور و شادي خود را از اين اتفاق به همه بنماياند.
در واقع حفظ حرمت خانواده قبلي توسط زن بهترين نشانه بر نوع نگاه زن به خود و خانواده خود است و بهترين عامل براي برگزيده شدن در همسري زندگي هاي بعدي محسوب مي شود و وفاداري و دلبستگي به شوهر و خانواده را در وجود او به ديگران مي نماياند.
پي نوشت:
1. محمدبن حسن طوسي، المبسوط في فقه الامامية، چاپ محمدباقر بهبودي، تهران (بي‌تا)، ج۵، ص۲۶۳.

موفق باشید.