سلام.ما که میگوییم پیامبر عصمت دارد حتی در فکر کردن پس چطور خداوند در چند جای قران از جمله میگوید ای پیامبر چرا چیزی را که بر تو حلال بود بخاطر خوشنودی همسرت حرام کردی فکر کنم سوره تحریم بود ما که میگوییم عصمت دارند پس چطور این اشتباه پیامبر با عصمت جمع میشود؟یا مثلا در قران امده ای پیامبر ما گناهان تورا میبخشیم ما توجیه اوردیم که منظور گناه امت میباشد در صورتی که خودم در قران خواندم که در جایی دیگر گفته است که ای پیامبر ما گناهان تو و امت را میبخشیم این را پس چطور جواب میدهید.بنده خودم طلبه هستم با عرض معذرت لطفا نپیچانید.با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تشريع و قانونگذاري كار خداست و غير خدا حق ندارد در اين حوزه دخالت كند.
خداوند مي فرمايد:
قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُه‏(1)
با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مى‏شمرند، پيكار كنيد.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين‏(2)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنيد! و از حدّ، تجاوز ننماييد! زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏دارد.
در دو آيه فوق سخن از حرام نشمردن حرام خدا(يعني حلال شمردن آن) و حرام شمردن حلال خداست كه هر دو ظلم بزرگ و تجاوز به حدود خداست كه اولي(حرام نشمردن حرام خدا) ويژگي كافراني است كه بايد با آنان جنگيد و دومي ( تحريم حلال ها) اقدام مؤمناني است كه جاهلانه كاسه داغ تر از آش شده اند و هر دو زشت و ناپسند است و حاشا كه رسول خدا از اين زمره باشد.
حرام نشمردن حرام خدا يا حلال شمردن حرام خدا كه اصلا از مؤمن سر نمي زند. چون به آشكار درافتادن با خدايي خدا و اعلام جنگ با خداست.
مؤمن ممكن است در اثر غلبه شهوت و غلبه شيطان، عملا مرتكب حرام شود، ولي هيچ گاه به اعتقاد، حرام خدا را حلال نمي شمارد و چنين اقدام خداستيزانه اي را مرتكب نمي گردد و ارتكاب اين اقدام نشانه آشكار خروج از ايمان و درافتادن با خداست. ولي ممكن است در اثر بدفهمي و كج فهمي براي رسيدن به رضاي خدا، عملا حلال خدا را بر خود حرام كند بدون اين كه در اعتقاد آن را حرام بداند.
اين اقدام دوم كه از مؤمن ممكن است سر بزند، تحريم حلال بر خود براي جلب رضاي خداست كه در واقع نوعي تحريم حلال و تشريع و قانونگذاري و در افتادن با خداست و از پيامبر چنين اقدامي هم سر نزد و نمي زند. بلكه ايشان مؤمناني را كه مرتكب اين تحريم عملي شده بودند را مذمت كرد و آنان را از اين اقدام برحذر داشت.(3)
اما آنچه پيامبر انجام داد، قسم بر ترك حلال براي جلب رضاي همسرانش بود. ايشان عملا حلالي را بر خود حرام كرد نه به عنوان عبادت و بندگي و براي جلب رضاي خدا( آن گونه كه بعضي مؤمنان داغ انجام دادند و آيه 87 مائده نازل شد و كارشان را محكوم كرد و تجاوزگري ناميد). بلكه حرام را با قسم بر خود حلال كرد تا همسران را راضي كند و خداوند اين مشقت و محروميت را بر ايشان روا ندانست و پايبندي به اين قسم را لازم نشمرد و راه نجات از اين قسم را با دادن كفاره قسم به ايشان نماياند و وعده داد كه پيامدهاي ناگواري كه براي اين شكستن قسم ممكن است تصور شود. را جبران خواهد كرد و تدارك خواهد نمود.
بنا بر اين نهي در اينجا نهي ارشادي است نه نهي مولوي و كاري كه انجام شده بود گناه نبود. بلكه اقدامي بود كه پيآمدهاي سخت براي پيامبر داشت و او را از حلالي محروم مي نمود.
به آيه مربوط به كار رسول خدا توجه كنيد:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي‏ مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ(4)
اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏كنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است.
اين كه از رسول خدا هم با عنوان "النبي" ياد مي كند براي اين است كه ايشان را اكرام كرده باشد و خطاب نسبت به ايشان، خطاب از سر دلسوزي و براي رعايت جانب ايشان و در حقيقت براي توبيخ همسراني است كه با ايشان به نحوي سختگيرانه برخورد مي كردند كه ايشان براي جلب رضايت آنان بر خود سخت مي گرفت و با قسم حلال خدا را بر خود عملا حرام مي كرد تا آنان را راضي سازد. (5)
آيات بعد نيز شاهد آن است كه زنان آن حضرت در حق ايشان ظالم و سخت گير بوده و ايشان مي خواسته با محروم كردن خود از بعض حقوقش رضايت آنان را كسب كند و خدا در صدد دفاع از ايشان در مقابل آنان برآمده و با نهي از اين اقدام، آنان را توبيخ كرده است.
اين خطاب شبيه خطاب در آيه زير است:
عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ(6)
خداوند تو را بخشيد چرا پيش از آنكه راستگويان و دروغگويان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مى‏كردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)
در اينجا گر چه به ظاهر توبيخ پيامبر است. ولي در واقع توبيخ منافقان است كه براي توجيه فرار خود از جبهه مي خواستند ظاهر اجازه گرفتن به آن بدهند.
بنا بر اين آن تحريمي كه گناه عظيم است، تحريم عملي حلال خدا به عنوان عبادت و براي كسب رضاي خداست و اقدام پيامبر اصلا اين گونه نبود و در اينجا گر چه ظاهر آيه نهي و توبيخ پيامبر است. ولي در واقع براي دفاع از پيامبر و رعايت جانب او و توبيخ همسران ظالم اوست و از پيامبر اقدام خلاف شرعي سر نزده تا با عصمت ايشان منافات داشته باشد.
اما اين كه در سوره فتح(48) آيه 2 مي فرمايد تا خدا گناهان گذشته و آينده تو را بيامرزد:
يكي از معناهاي واژه «ذنب» كارى است كه پيامدى ناگوار دارد و بر اين اساس مبارزه موسي با مرد ستمگر و متجاوز قبطي و كشتن او ذنب است: ( و لهم علي ذنب فاخاف ان يقتلون= و نزد آنان مرا گناهي است كه مي ترسم به كيفر آن مرا بكشند)(7) همچنان كه مبارزات پيامبر اكرم با بت پرستى را نيز مى توان از زبان مشركان، ذنبى نابخشودنى به شمارآورد،(8) كه به گفته قرآن كريم خداوند با فتح مكّه اين گناه را مى بخشايد و پيامبرش را از پيامدهاى ناگوار آن ايمن سازد:(انّا فتحنا لك فتحاً مبينا ليغفر لك الله ماتقدم من ذنبك و ما تأخّر)
پي نوشت ها:
1. توبه(9)آيه29.
2. مائده(5)آيه87.
3. أسباب نزول ، واحدي، ص208.
4. تحريم(66)آيه1.
5. البحر المحيط، ج10، ص207.
6. توبه(9)آيه43.
7. شعراء(26)، آيه14.
8. عيون اخبار الرضا، ج1، ص 161ـ160; تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 57ـ56; مجمع البيان، ج 10ـ9، ص 143ـ142 و الميزان، ج 18، ص 254-253.
موفق باشید.