بسم الله الرحمن الرحیم لطفا به این سوال یا شبهه بنده به طور مفصل پاسخ دهید.
آیا این مطلب صحیح است که پیامبر گرامی اسلام با دختری 7 یا 9 ساله ازدواج کرده است؟ اگر جواب مثبت است دلیل آنرا از نظر عقلی و عرفی بیان کنید؟و همچنین دلیل تعدد زوجات پیامبر را بیان کنید؟
پرسش: همسران پيامبر گرامي اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم لطفا به اين سوال يا شبهه بنده به طور مفصل پاسخ دهيد.
آيا اين مطلب صحيح است كه پيامبر گرامي اسلام با دختري 7 يا 9 ساله ازدواج كرده است؟ اگر جواب مثبت است دليل آنرا از نظر عقلي و عرفي بيان كنيد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اين باره به گفتار زير توجه نمائيد
در خصوص از دواج رسول خدا (ص) با عايشه بايد گفت:
اولا شرايط سني كه در فرهنگ امروزه متداول است، در آن عصر و آن زمان متداول نبود. بسا اتفاق مي افتاد دختران نو رسيده به عقد مردان كهنسال در مي آمدند. در اين گونه ازدواجها هيچ گونه خردهگيري و ملامتي وجود نداشت. مانند اين كه در تاريخ آمده است كه عمر از عثمان خواست كه دخترش حفصه را به عقد خود درآورد، در حالي كه عثمان حدود بيست سال از عمر بزرگتر بود، نيز به ابو بكر كه حدود ده سال از عمر بزرگتر بود، پيشنهاد ازدواج با حفصه را داد. آري اين گونه ازدواجها در آن فرهنگ پذيرفته شده بود. بدينسان اختلاف سن در امر ازدواج اهميتي نداشت و بسيار اتفاق مي افتاد كه مردان با زناني ازدواج نمايند كه از نظر سني خيلي كوچكتر باشند. ازدواج مورد پرسش هم مانند بقيه ازدواج هاي رايج زمان، متعارف و طبيعي بود و عيب و نقصي تلقي نمي شد؛ به همين خاطر در هيچ تاريخي بيان نشده كه مشركان مكه و دشمنان رسول خدا (ص) كه به بهانه اي در صدد عيب جويي از آن حضرت بودند، از اين حربه به عنوان يك مسئله منفي در زندگي آن حضرت استفاده نمايند.
ثانياً: اين مطلب درست نيست كه عايشه در هنگام ازدواج كم سن و سال بود و نُه سال داشت، زيرا طبق بعضي روايات منسوب به امام صادق(ع) عايشه موقع ازدواج با پيغمبر، 13 يا 14 ساله بود. البته طبق بعضي از روايات اهل سنت عايشه موقع ازدواج 9 سال سن داشت؛ اما بيشتر احاديثي كه سن عايشه را هنگام ازدواج 9 سال گفته اند يا از طرف هشام بن عروه روايت شده است و يا از سوي راويان عراقي. اهل مدينه.
آنهايي كه هشام بن عروه بيشتر از هفتاد سال نخست زندگي خويش را در ميان شان سپري كرده بود، اين مسأله را روايت نكرده اند.
هشام بن عروه راوي حديث پس از هفتاد و يك سال زندگي در مدينه، آن شهر را به قصد عراق ترك گفته و قرائت هاي مختلف اين حديث از راويان عراقي روايت شده است.
مؤلف (تهذيب التهذيب) كه كتابي در "علم الرجال" است بر اين باور بود كه آن بخش از روايت هاي هشام بن عروه كه از طريق اهل عراق روايت شده اند قابل پذيرش نيستند.
مؤلف "تهذيب التهذيب" اضافه مي كند كه حتي "مالك بن انس" در مورد آن عده احاديث او كه از طريق راويان عراقي روايت شده اند ملاحظه داشت. (1)
امام محمد الذهبي متوفاي سال 748ه ق. در "ميزان الاعتدال"، در باره هشام مي گويد: حافظه هشام در اواخر زندگي اش ضعيف شده بود.
بخاري در كتاب تفسير خويش حديثي را از عايشه نقل نموده، كه در آن ميگويد: هنگام نزول آية "بل الساعه موعدهم و الساعه ادهي و امر" كه جزء سوره "القمر" به حساب مي آيد، من "جاريه" اي بودم و بازي ميكردم. (2) لفظ "جاريه"در زبان عرب به معني دوشيزه آمده است. كتاب هاي تفسير و حديث مي گويند: اين آيه هشت سال قبل از هجرت پيامبر به مدينه نازل شده است. اگر سن عايشه را هنگام نزول اين آيه ده ساله فرض كنيم، سن ايشان هنگام ازدواج بايد در حدود بيست باشد. بر اساس روايت احمد بن حنبل، با در گذشت خديجه بنت خويلد همسر نخستين پيامبر، زني به نام خوله نزد پيامبر آمده و به پيامبر پيشنهاد نمود تا ازدواج نمايد.
پيامبر پرسيد: چه كسي را براي اين امر در ذهن دارد؟ خوله گفت: مي تواني با دختري شوهر نكرده و يا زني كه قبلاً شوهر كرده است ازدواج نمائي. وقتي كه پيامبر منظور او از "دختر شوهر نكرده" و "زني كه قبلاً شوهر كرده است" جويا شد، خوله در پاسخ بخش نخست اين پرسش، نام عايشه را بر زبان آورد.
نزول وحي در سال 610 ميلادي تحقق پذيرفت.
دعوت پيامبر اسلام در سال 613 علني شد.
نامزدي پيامبر و عايشه در سال 620 ميلادي صورت گرفت.
هجرت پيامبر به سوي مدينه در سال 622 ميلادي انجام يافت.
انتقال عايشه به خانه پيامبر در سال 623 و 624 ميلادي صورت گرفت.
طبري مي گويد كه ابوبكر داراي چهار فرزند بود كه همة آنها در دوره جاهليت به دنيا آمده بودند. (3) اگر اين سخن طبري درست باشد كه عايشه قبل از بعثت پيامبر به دنيا آمده باشد، پس او به هيچ صورتي نمي تواند كه هنگام ازدواج نه ساله باشد.
بر اساس روايت هاي معتبر تاريخي، "اسماء" خواهر بزرگ عايشه ده سال از او بزرگتر بوده است. (4) كتاب هاي بسيار معتبر تاريخ گزارش مي دهند كه اسماء در سال هفتاد و سوم هجري در صد سالگي بدرود حيات گفت. (5)
اگر اسماء در سال هفتاد و سوم هجري صد ساله بود، پس عمر او هنگام هجرت بايد بيست و هفت و يا بيست و هشت باشد.
بر اساس اين روايت تاريخي اگر عمر اسما در اثناي هجرت بيست و هفت و يا بيست و هشت باشد، عايشه در آن زمان بايد هفده ساله و يا هجده ساله باشد. اگر عايشه در سال اول و يا دوم هجري ازدواج نموده باشد، بايد عمر ايشان در اثناي ازدواج هجده و يا بيست باشد.
ابن هشام از اولين نگارندگان سيرت پيامبر معتقد است كه عايشه از نخستين پيروان محمد (ص) و از كساني كه در سال هاي نخست اسلام، ايمان آورده بودند. (6)
براي پذيرش ديني بايد كودكي حداقل بتواند راه برود و حرف بزند.
پس اگر عايشه در سال اول بعثت پيامبر سه ساله و يا پنج ساله بوده، پس هنگام ازدواج بايد حد اقل شانزده و يا هجده ساله باشد. ابن هشام مي گويد كه عايشه بعد از هجده نفر ايمان آورده است.(7)
بر مبناي سخن ابن هشام، سن عايشه هنگام ازدواج بايد در حدود شانزده تا بيست سال باشد.
خلاصه مي توان گفت: عايشه هنگام از دواج با رسول خدا(ص) آماده ازدواج بوده و بيشتر از آنچه كه معروف است، يعني- نه سال- سن داشته است.
پي نوشت ها:
1. تهذيب التهذيب، ابن حجر، بيروت، لبنان، دارالفكرللطباعه والنشر والتوزيع، 1404ه-1984م، ج11، ص 48.
2. فتح الباري، شرح صحيح بخاري، قاهره، مصر، المكبه السلفيه، 1407، ج8، ص486.
3. طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج چهارم، ص 50، دارالفكر، بيروت، لبنان، 1979.
4. الامام الذهبي، سير اعلام النبلاء، ج2، ص 289، موسسه الرساله، بيروت، لبنان، 1992" و "ابن كثير، البدايه والنهايه، ج8، ص 371، دارالفكر العربي، مصر 1933".
5. البدايه و النهايه، ابن كثير ج8، ص372.
6. ابن هشام، السيره النبويه، مكتبه الرياض الحديثه، الرياض، المملكه العربيه السعوديه، ج 1، ص 234.
7. همان، ص 271.
پرسش: دليل تعدد زوجات پيامبر را بيان كنيد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز توجه تان را به دو نكته جلب مي كنيم:
اوّل: نگاهي كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزيره العرب در زمان پيامبر:
1ـ عرب هاي جاهلي نسبت به دختر، بلكه جنس زن بي علاقه بودند، چون در محيطي كه دائم مردم با هم به جنگ و خونريزي مشغول بودند. هر كس هر قدر كه مي توانست، به ديگران ظلم روا مي داشت، خوف داشتند كه در جنگ، دختران اسير شوند و باعث ننگ آن طايفه گردند، نيز به جهت وضع بد اقتصادي و اين كه دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه اي نداشتند، بلكه دختر داري را ضد ارزش مي شمردند و به زنده به گور كردن دختران رو آوردند.
2ـ چون جنگ و خونريزي در آن محيط امري متداول بود، و عرب جاهلي با اندك بهانه اي يكديگر را مي كشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعيتي بود و نسبت زنان به مردان افزايش چشمگيري پيدا مي كرد. (چون مردان به جنگ اقدام مي كردند، نه زنان و كشته ها از مردان بود) كه گزينه «چند زن داشتن» را براي رهايي از مشكل عدم تعادل جمعيتي پذيرفتند. اين مشكل در اكثر نقاط از جمله در ايران هم وجود داشت، ليكن در عربستان بيش تر بود.
3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادي، زن گرفتن از يك خانواده و قبيله نوعي كمك به آنان محسوب مي شد، به همين جهت مشركان قريش به دامادهاي پيامبر فشار وارد مي كردند كه دختران پيامبر را طلاق دهند.(1)
4ـ در محيطي كه نا امني و جنگ و خونريزي آسايش را از همگان ربوده بود، ازدواج مهم ترين عامل بازدارنده از جنگ به شمار مي آمد.
5ـ در آن وضع زن بيوه اگر شوهر نمي كرد، خوشايند نبود، بلكه زشت شمرده مي شد. به مجرد آن كه شوهر مي مرد، يا از وي طلاق مي گرفت و عدّه وفات يا طلاق سپري مي شد، شوهري ديگر گزينش مي شد، مانند «اسماء بنت عميس» كه اوّل همسر جعفر بن ابي طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبكر در آمد و بعد از درگذشت ابوبكر همسر امام علي(ع) شد. اين شيوه در آن فرهنگ متداول بود.(2)
نكته دوم: نگاهي گذرا به ازدواج پيامبر.
1ـ پيامبر در 25 سالگي با حضرت خديجه كه حدودا چهل سالش بود و قبلاً يك يا دوبار شوهر كرده بود و با مرگ شوهر بيوه شده بود، ازدواج نمود، و تقريبا به مدت بيست و پنج يا بيست و هشت سال با وي زندگي كرد و همسر ديگري نگرفت.(3)
2ـ همه همسران پيامبر(جز عايشه) بيوه بودند. آنان پيش از آن كه به همسري پيامبر در آيند، يك يا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و يا شهادت شوهر و انقضاي عدّه به عقد پيامبر در آمدند.
3ـ عمده ازدواج هاي پيامبر در شرايط سخت و دشوار جنگي صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ اُحد كه وضع مسلمانان بسيار ناراحت كننده بود.
4ـ پيامبر از قبايل مهم عرب مانند تيم، عدي، بني اميه، نيز يهوديان مدينه همسر انتخاب كرد، ولي از قبايل انصار زن نگرفت.
دقت در اين امور به ما مي فهماند كه ازدواج هاي پيامبر نه در پي ارضاي خواهش هاي نفساني، بلكه در جهت اهداف عالي بود كه ذيلاً بيان مي شود.
يكم: اگر چنين بود، مي بايست در سنين جواني به اين امر مبادرت مي كرد، نه در سنين پيري و آن هم در شرايط سخت و دشوار.
دوم: اگر خوشگذراني انگيزه حضرت بود، مي بايست جهت گيري هايش در گزينش همسر، اين ادعا را اثبات كند. حضرت دنبال زنان زيبا و جذّاب از جهت امور جنسي و جواني نبود، حتي به خواستگاري برخي از زنان مانند «ام سلمه» رفت. او تعجب نمود در اين سن و سال كه كسي حاضر نمي شود با او ازدواج كند، چرا پيامبر دنبال زنان جوان نمي رود و به خواستگاري او كسي را فرستاده است.
سوم: آناني كه با انگيزه كاميابي جنسي به ازدواج هاي متعدد رو مي آورند، ماهيت زندگي آنان به گونه اي ديگر است. آنان به زرق و برق ظاهري زندگي، لباس و زينت زنان و رفاه و خوشگذراني رو مي آورند؛ درحالي كه سيره و زندگي پيامبر خلاف اين را نشان مي دهد. پيامبر در برابر خواست همسران خويش در مورد زرق و برق زندگي، آنان را مخيّر كرد كه يا ساده زيستي را برگزينند و به عنوان همسر پيامبر باقي بمانند و يا از حضرت طلاق بگيرند و بروند دنبال زرق و برق زندگي.
علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد: داستان تعدّد زوجات پيامبر را نمي توان بر زن دوستي و شيفتگي حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن كه برنامه ازدواج حضرت در آغاز زندگي كه تنها به خديجه اكتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستي حضرت دارد. (4)
چهارم: دو تن از زنان پيامبر كنيز بودند. اگر هدف پيامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود، اين دو چون كنيز بودند، بدون ازدواج، پيامبر مي توانست از آنان بهره مند شود. با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.
بنابراين اهداف و حكمت هاي ازدواج پيامبر را مي بايست در اهداف بلند و ارزشي جستجو نمود كه مهم ترين آن بدين شرح است:
1ـ هدف سياسي ـ تبليغي:
يكي از اهداف ازدواج هاي پيامبر سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي و اجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.
حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيت هاي بهتر اجتماعي و سياسي، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكني هاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواج ها رو آورد.
در راستاي اين اهداف پيامبر با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگِ «تيم»، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي»، با ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود.
در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير «ابن خلدون» جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود،(5) بهترين عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود.
«گيورگيو» نويسنده مسيحي مي نويسد: محمد ام حبيبه را به ازدواج خود در آورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد . ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد.(6)
2ـ هدف تربيتي:
پيامبر حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات بخش خويش قرار داد. قرآن مردم را به حمايت از واماندگان و محرومان و ايتام فرا مي خواند. پيامبر در مناسبت هاي مختلف مردم را به اين كار خداپسندانه تشويق نمود. در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در كنار مسجد «صفه» را بنا نهاد . حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سكني داد.
حمايت عملي و صفه نشيني مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعيت آنان، اين گونه راه حل براي رهايي آنان از مشكلات پسنديده نبود، بلكه رسول خدا براي زنان راه حل ديگري را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داري كه بازتاب شرايط اجتماعي بود، بهره جست. مردان مسلمان را تشويق نمود كه زنان بي سرپرست و يتيم دار را به تناسب حال شان، با پيوند زناشويي به خانه هاي خويش راه بدهند، تا آنان و يتيمان شان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقده هاي رواني رهايي يابند؛ خود نيز در عمل به اين كار تن داد تا مسلمانان در عمل تشويق شوند و در مسير رفع محروميت واماندگان قدم بردارند.
پيامبر با زنان بيوه ازدواج نمود . آنان را به همراه فرزندان يتيم شان به خانه خويش راه داد، تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشكلات گام برداشته باشد و هم الگوي خوبي براي مردم در اين امر باشد.
3ـ هدف رهايي كنيزان:
اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا از شيوه هاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران بهره جست كه ازدواج از جمله آن ها است. جويريه و صفيه كنيز بودند. پيامبر اين دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدين وسيله به مسلمانان بياموزد كه مي شود با كنيز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شريك زندگي قرار داد. در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از كنيزان آزاد شدند.
توضيح: جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بود. در سهم غنيمتي رسول خدا قرار گرفت. حضرت وي را آزاد كرد و سپس با وي ازدواج نمود. كار حضرت براي يارانش الگوي خوبي شد. تمامي اسيران غزوه بني مصطلق كه حدود دويست تن بودند، آزاد شدند.
«گيورگيو» دانشمند مسيحي مي نويسد: محمد با جويريه ازدواج كرد. يارانش اين عمل را نپسنديدند و آن را با تعجب مي نگريستند. فرداي آن روز كم كم اسيران خود را آزاد كردند، چون كه نمي توانستند بپذيرند كه بستگان همسر پيامبر برده آنان باشند.(7)
4ـطرد سنت غلط و جاهلي:
در اسلام «پسرخوانده» حكم پسر واقعي را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نيست. در حالي كه در جاهليت احكام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت مي دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام اين حكم را باطل نمود.(8) پيامبر به دستور خدا با «زينب بنت حجش» كه همسر مطلقه زيدبن حارثه، پسرخوانده پيامبر بود، ازدواج نمود، تا حكم جاهلي را در عمل باطل كند و مردم پذيراي نقض حكم جاهلي باشند.(9)
اگر اين ازدواج صورت نمي گرفت، ممكن بود زيدبن حارثه، يا پسرش اسامه بن زيد، بعد از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبر مطرح مي شد و مسير امامت و وراثت خاندان پيامبر دگرگون مي شد.
افزون بر اين امور ازدواج هاي پيامبر از اهداف و حكمت هاي ديگري برخوردار بود كه به جهت رعايت اختصار از ذكر آن ها خود داري مي شود.
به عكس بيشتر زنان ان حضرت از افراد كم درآمد وفقير بودند.
براي آگاهي بيشتر به كتاب «همسران پيامبر، پرسشها و پاسخها»،حسن عاشوري لنگرودي كه توسط همين مركز تهيه و تدوين شده، مراجعه نماييد.
پي نوشت ها:
1. ذخائر العقبى، احمد بن عبد الله الطبري، ص 162، 1356، مكتبة القدسي لصاحبها حسام الدين القدسي - القاهرة.
2. المحبر، محمد بن حبيب بغدادي، ص442، ذي القعدة 1361، مطبعة الدائرة.
3. اسد الغابه، ج5، ص72، ابن الأثير ناشر، دار الكتاب العربي - بيروت - لبنان؛ معاني الاخبار، شيخ صدوق، ص79 ،تصحيح و تعليق: علي أكبر الغفاري، 1379 - 1338، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.
4. سيد محمد حسين طباطبايي، فرازهايي از اسلام، ص 174، موسسه نشر اسلامي جامعه مدرسين قم.
5. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286، مركز انتشارات علمي وفرهنگي تهران، 1362.
6. محمد پيغبري كه از نو بايد شناخت، كنستانتينويرژيل گيورگيو ص 207، مترجم: ذبيحالله منصوري، نگارستان كتاب
7. همان، ص 181.
8. احزاب (33) آيه 4، با مراجعه به تفاسير.
9. همان، آيه 37، با مراجعه به تفاسير.
پرسش: همچنين دليل تعدد زوجات پيامبر را بيان كنيد؟
همچنين دليل تعدد زوجات پيامبر را بيان كنيد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز توجه تان را به دو نكته جلب مي كنيم:
اوّل: نگاهي كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزيره العرب در زمان پيامبر:
1ـ عرب هاي جاهلي نسبت به دختر، بلكه جنس زن بي علاقه بودند، چون در محيطي كه دائم مردم با هم به جنگ و خونريزي مشغول بودند. هر كس هر قدر كه مي توانست، به ديگران ظلم روا مي داشت، خوف داشتند كه در جنگ، دختران اسير شوند و باعث ننگ آن طايفه گردند، نيز به جهت وضع بد اقتصادي و اين كه دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه اي نداشتند، بلكه دختر داري را ضد ارزش مي شمردند و به زنده به گور كردن دختران رو آوردند.
2ـ چون جنگ و خونريزي در آن محيط امري متداول بود، و عرب جاهلي با اندك بهانه اي يكديگر را مي كشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعيتي بود و نسبت زنان به مردان افزايش چشمگيري پيدا مي كرد (چون مردان به جنگ اقدام مي كردند، نه زنان و كشته ها از مردان بود) كه گزينه «چند زن داشتن» را براي رهايي از مشكل عدم تعادل جمعيتي پذيرفتند. اين مشكل در اكثر نقاط از جمله در ايران هم وجود داشت، ليكن در عربستان بيش تر بود.
3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادي، زن گرفتن از يك خانواده و قبيله نوعي كمك به آنان محسوب مي شد، به همين جهت مشركان قريش به دامادهاي پيامبر فشار وارد مي كردند كه دختران پيامبر را طلاق دهند.(1)
4ـ در محيطي كه نا امني و جنگ و خونريزي آسايش را از همگان ربوده بود، ازدواج مهم ترين عامل بازدارنده از جنگ به شمار مي آمد.
5ـ در آن وضع زن بيوه اگر شوهر نمي كرد، خوشايند نبود، بلكه زشت شمرده مي شد. به مجرد آن كه شوهر مي مرد، يا از وي طلاق مي گرفت و عدّه وفات يا طلاق سپري مي شد، شوهري ديگر گزينش مي شد، مانند «اسماء بنت عميس» كه اوّل همسر جعفر بن ابي طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبكر در آمد و بعد از درگذشت ابوبكر همسر امام علي(ع) شد. اين شيوه در آن فرهنگ متداول بود. (2)
نكته دوم: نگاهي گذرا به ازدواج پيامبر.
1ـ پيامبر در 25 سالگي با حضرت خديجه كه چهل سالش بود و قبلاً يك يا دوبار شوهر كرده بود و با مرگ شوهر بيوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بيست و پنج يا بيست و هشت سال با وي زندگي كرد و همسر ديگري نگرفت.(3)
2ـ همه همسران پيامبر(جز عايشه) بيوه بودند. آنان پيش از آن كه به همسري پيامبر در آيند، يك يا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و يا شهادت شوهر و انقضاي عدّه به عقد پيامبر در آمدند.
3ـ عمده ازدواج هاي پيامبر در شرايط سخت و دشوار جنگي صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ اُحد كه وضع مسلمانان بسيار ناراحت كننده بود.
4ـ پيامبر از قبايل مهم عرب مانند تيم، عدي، بني اميه، نيز يهوديان مدينه همسر انتخاب كرد، ولي از قبايل انصار زن نگرفت.
دقت در اين امور به ما مي فهماند كه ازدواج هاي پيامبر نه در پي ارضاي خواهش هاي نفساني، بلكه با اهداف عالي بود زيرا.
يكم: اگر چنين بود، مي بايست در سنين جواني به اين امر مبادرت مي كرد، نه در سنين پيري و آن هم در شرايط سخت و دشوار.
دوم: اگر خوشگذراني انگيزه حضرت بود، مي بايست جهت گيري هايش در گزينش همسر، اين ادعا را اثبات كند. حضرت دنبال زنان زيبا و جذّاب از جهت امور جنسي و جواني نبود، حتي به خواستگاري برخي از زنان مانند «ام سلمه» رفت. او تعجب نمود در اين سن و سال كه كسي حاضر نمي شود با او ازدواج كند، چرا پيامبر دنبال زنان جوان نمي رود و به خواستگاري او كسي را فرستاده است.
سوم: آناني كه با انگيزه كاميابي جنسي به ازدواج هاي متعدد رو مي آورند،ماهيت زندگي آنان به گونه اي ديگر است. آنان به زرق و برق ظاهري زندگي، لباس و زينت زنان و رفاه و خوشگذراني رو مي آورند؛ درحالي كه سيره و زندگي پيامبر خلاف اين را نشان مي دهد. پيامبر در برابر خواست همسران خويش در مورد زرق و برق زندگي، آنان را مخيّر كرد كه يا ساده زيستي را برگزينند و به عنوان همسر پيامبر باقي بمانند و يا از حضرت طلاق بگيرند و بروند دنبال زرق و برق زندگي.
علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد: داستان تعدّد زوجات پيامبر را نمي توان بر زن دوستي و شيفتگي حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن كه برنامه ازدواج حضرت در آغاز زندگي كه تنها به خديجه اكتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستي حضرت دارد. (4)
چهارم: دو تن از زنان پيامبر كنيز بودند. اگر هدف پيامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود، اين دو چون كنيز بودند، بدون ازدواج، پيامبر مي توانست از آنان بهره مند شود. با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.
بنابراين اهداف و حكمت هاي ازدواج پيامبر را مي بايست در اهداف بلند و ارزشي جستجو نمود كه مهم ترين آن بدين شرح است:
1ـ هدف سياسي ـ تبليغي:
يكي از اهداف ازدواج هاي پيامبر سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحكم گردد و بر نفوذ سياسي و اجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.
حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيت هاي بهتر اجتماعي و سياسي، در تبليغ دين خدا و استحكام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از كارشكني هاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواج ها رو آورد.
در راستاي اين اهداف پيامبر با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگِ «تيم»، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي»، با ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود.
در آن محيطي كه جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير «ابن خلدون» جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود،(5) بهترين عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود.
«گيورگيو» نويسنده مسيحي مي نويسد: محمد ام حبيبه را به ازدواج خود در آورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان و ساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد. ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد.(6)
2ـ هدف تربيتي:
پيامبر حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات بخش خويش قرار داد. قرآن مردم را به حمايت از واماندگان و محرومان و ايتام فرا مي خواند. پيامبر در مناسبت هاي مختلف مردم را به اين كار خداپسندانه تشويق نمود. در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در كنار مسجد «صفه» را بنا نهاد. حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سكني داد.
حمايت عملي و صفه نشيني مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعيت آنان، اين گونه راه حل براي رهايي آنان از مشكلات پسنديده نبود، بلكه رسول خدا براي زنان راه حل ديگري را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داري كه بازتاب شرايط اجتماعي بود، بهره جست . مردان مسلمان را تشويق نمود كه زنان بي سرپرست و يتيم دار را به تناسب حال شان، با پيوند زناشويي به خانه هاي خويش راه بدهند، تا آنان و يتيمان شان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقده هاي رواني رهايي يابند؛ خود نيز در عمل به اين كار تن داد تا مسلمانان در عمل تشويق شوند و در مسير رفع محروميت واماندگان قدم بردارند. پيامبر با زنان بيوه ازدواج نمود . آنان را به همراه فرزندان يتيم شان به خانه خويش راه داد، تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشكلات گام برداشته باشد و هم الگوي خوبي براي مردم در اين امر باشد.
3ـ هدف رهايي كنيزان:
اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا از شيوه هاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران بهره جست كه ازدواج از جمله آن ها است. جويريه و صفيه كنيز بودند. پيامبر اين دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدين وسيله به مسلمانان بياموزد كه مي شود با كنيز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شريك زندگي قرار داد. در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از كنيزان آزاد شدند.
توضيح: جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بود. در سهم غنيمتي رسول خدا قرار گرفت. حضرت وي را آزاد كرد و سپس با وي ازدواج نمود. كار حضرت براي يارانش الگوي خوبي شد. تمامي اسيران غزوه بني مصطلق كه حدود دويست تن بودند، آزاد شدند. «گيورگيو» دانشمند مسيحي مي نويسد: محمد با جويريه ازدواج كرد. يارانش اين عمل را نپسنديدند و آن را با تعجب مي نگريستند. فرداي آن روز كم كم اسيران خود را آزاد كردند، چون كه نمي توانستند بپذيرند كه بستگان همسر پيامبر برده آنان باشند.(7)
4ـطرد سنت غلط و جاهلي:
در اسلام «پسرخوانده» حكم پسر واقعي را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نيست. در حالي كه در جاهليت احكام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت مي دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام اين حكم را باطل نمود.(8) پيامبر به دستور خدا با «زينب بنت حجش» كه همسر مطلقه زيدبن حارثه، پسرخوانده پيامبر بود، ازدواج نمود، تا حكم جاهلي را در عمل باطل كند و مردم پذيراي نقض حكم جاهلي باشند.(9) در ضمن ناگفته نماند كه همسران رسول خدا، نه تنها احساس افسردگي نمي كردند، بلكه از اينكه همسر رسول خدا هستند، خوش حال و افتخار مي نمودند كه از همسران رسول خدا محسوب مي شوند، ازسوي ديگر پيامبر با همسران خود، با عدالت و كرامت انساني بر خورد مي نمود، و اين امر فضاي حسادت وبيعدالتي را ازبين مي برد ونتيجه رفتار حضرت با همسران نشاط و همدلي را در پي داشت.
براي آگاهي بيشتر به كتاب «همسران پيامبر حسن عاشوري لنگرودي، مراجعه نماييد.
پي نوشت ها :
1. احمد بن عبد الله الطبري، ذخائر العقبى، قاهره، مكتبة القدسي لصاحبها حسام الدين القدسي، ص 162.
2. محمد بن حبيب بغدادي، المحبر، مطبعة الدائرة، ص442.
3. ابن الأثير، اسد الغابه، بيروت، لبنان، دار الكتاب العربي، ج5، ص 72؛ شيخ صدوق معاني الاخبار، تصحيح و تعليق: علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص79.
4. محمد حسين طباطبايي، فرازهايي از اسلام، موسسه نشر اسلامي جامعه مدرسين قم، ص 174.
5. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، تهران ، مركز انتشارات علمي وفرهنگي ، 1362. ج 1، ص 286.
6. كنستانتين ويرژيل گيورگيو ،محمد پيغبري كه از نو بايد شناخت، مترجم ذبيح الله منصوري، نگارستان كتاب، ص 207.
7. همان، ص 181.
8. احزاب (33) آيه 4.
9. همان، آيه 37.
موفق باشید.