حدیث زیر بیان کنندهٔ اجازه سبب اولی و دومی رو به شیعیان میدهد.
آیا این مطلب درست است؟
عن الكميت بن زيد الأسدي: يا سيدي (الإمام الباقر عليه السلام) أسألك عن مسألة، وكان متكئا فاستوى جالسا وكسر في صدره وسادة، ثم قال: سل؛ فقال: أسألك عن الرجلين؟ فقال: يا كميت ابن زيد ما أهريق في الإسلام محجمة من دم ولا اكتسب مال من غير حله، ولا نكح فرج حرام إلا وذلك في أعناقهما إلى يوم القيامة، حتى يقوم قائمنا، ونحن معاشر بني هاشم نأمر كبارنا وصغارنا بسبهما والبراءة منهما
(بحار الأنوار ج 47 ، ص 323)
قال رسول الله صلى الله عليه وآله: إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم والقول فيهم والوقيعة، وباهتوهم كي لا يطمعوا في الفساد في الاسلام ويحذرهم الناس ولا يتعلمون من بدعهم، يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الاخرة
(الكافي الشريف ج2 ، ص375
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اين كه دوست داشتن خدا و محبوب هاي خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا اصل دين است، شك نيست. در روايت آمده: «هل الدين الا الحب والبغض »(1)
آيا دين جز دوست داشتن(خدا و آنچه رنگ خدايي دارد) و دشمن داشتن (دشمنان خدا و همرنگ ها و متعلقان آنها ) است؟ بعد امام به آياتي از قرآن استناد كرد(2) (كه دلالت دارد مؤمنان دوست دار خدا و اولياء خدا هستند)
و در اين كه تولي و تبري و اظهار اين حب و بغض هم از فروع دين و از احكام مهم دين هستند، شك نيست و تا اين جا شيعه و سني متفق مي باشند و فقط در مصداق ها اختلاف دارند. ما بعض اصحاب پيامبر(ص) را پيمان شكن مي دانيم كه بعد از وفات پيامبر پيماني كه با ايشان بسته بودند، شكستند و انحراف عظيمي در اسلام ايجاد كردند كه منشأ همه فتنه هايي شد كه بعد ها به وقوع پيوست. ولي برادران اهل سنت ما اين را قبول ندارند و آن افراد را صادق و وفادار به مرام پيامبر مي شمارند پس ما بايد در عمل به اين فرع اساسي دين به گونه اي عمل كنيم كه اصل دين ضربه نخورد.
روايات فوق با توجه به مطالب فوق صادر شده و در كتب روايي فراوان ثبت گرديده است. اين كه در روايت اول از آن دو با ضمير نام برده شده است، نشان مي دهد كه امام از اظهار علني اين بغض در جامعه خودداري مي ورزيده است. زيرا اين كه آن دو به ادله قطعي مستحق اين نفرين هستند شك نيست. ولي جماعت كثيري از مسلمانان به جهت تبليغات گسترده اتباع آن دو و به جهت محدوديت امامان شيعه و پيروانشان از اين استحقاق و سزاواري با خبر نيستند و آن دو را خادم به اسلام و پيامبر مي دانند و ما نبايد با دشنام دادن علني و آشكار به آن دو، سبب جريحه دار شدن احساسات اين مسلمان ها گرديم.
پس بهتر است ما مانند امامان در اظهار تبري از دشمنان خدا و پيامبر رعايت مقتضيات را بنماييم و به گونه اي عمل نكنيم كه باعث تفرقه و جنگ و خونريزي در بين مسلمانان شود.
در روايت دوم هم به همين دلايل، پيامبر اكرم(ص) به صورت خيلي كلي فرمودند: از بدعت گذاران بعد از من برائت بجوييد و آنها را لعن و نفرين كنيد و اصلا مصاديق و افرادي را در اين زمينه نام نبرده اند.
خلاصه آن كه اولا در روايات فوق اصلا اشاره اي به اولي و دومي كه شما در سوال گفتيد نشده، بلكه بخاطر اصل تولي و تبري اين دستور صادر شده است و ثانيا منظور از سب و برائت از دشمنان دين و اهل بيت(ع)، دشنام دادن و توهين كردن به ايشان نيست. زيرا بين دشنام و لعن و نفرين فرق است و اولي جايز نيست و دومي جايز است و آنچه در قرآن و روايات هم در اين زمينه آمده لعن و برائت است نه دشنام و توهين.
پي نوشت ها:
1. محدث نوري، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسه آل البيت، 1408 ق، ج 12، ص 227 و ...
2. ر . ك : حجرات (49) آيه 7؛ حشر (59) آيه 9؛ آل عمران (3) آيه 31 و ...
موفق باشید.