با سلام
آیا حضرت آدم و حوا واقعا وجود داشتن یا یک داستان اسطوره ای هست؟ البته خودم به این نظر که گفته میشه حضرت ادم و حوا یک داستان هست مخالفم و عقیده دارم که همه ی انسانهایی از نسل اونها هستیم. سوال دیگه ای هم دارم این که در کدام ایه یا حدیثی بیان شده که ما انسانهای نسل حضرت ادم هفتمین نسل از پیدایش انسان هستین و قبل ما هم انسان هایی البته نه چندتن تکامل یافته وجود داشتن؟ و ایا میشه در این مورد به نظریه تکاملی داروین یقین داشت؟ چون این مسئله که بشر از نسل نخستی‌هاست تنها یک فرضیه هست و هنوز به یک تئوری علمی نرسیده که مورد توافق همه باشه. پس با این یقین نمیشه گفت که ما حتما از نسل شامپانزه‌ها هستیم. ضمن این که حرفهای داروین یک زمانی خیلی فراگیر شده بود همه به اون توجه میکردند و تاثیر زیادی در علوم انسانی هم گذاشت اما امروزه دیگه اون قدرها به اون توجه نمیشه هر چند که نئوداروینی‌ها سعی داشتند که اشکالات اون رو برطرف کنند و کامل‌تر کنند. فرضیه داروین حتی از جنبه‌ی پوزیتیستی هم مشخصات یک نظریه علمی رو نداره و البته توی غرب هم خیلی‌ها در مورد اون بحث داشتند و بعدها مورد توافق همه واقع نشد. و البته داروین بر اساس مشاهدات خود در مورد تکامل انواع حیوانات نظر داده و از جهتی میشه گفت بعضی حرفهاش درسته اما بعدها عده دیگه ای این رو در مورد انسان هم صادق دونستند. این رو هم اضافه کنم در جایی از قول داروین خوندم که گفت منشاء انسان نامعلوم هست. اما نکته مهم اینه که هنوز هیچ شاهد واضح و تجربی یافته نشده که نشون بده انسان‌ها تکامل یافته نخستی‌ها هستند.یعنی تحقیقات گسترده ای که بعضی ها انجام دادند و مثلا میخواستند از روی اندازه و وزن جمجمه این ارتباط رو کشف کنند نتونستند دلیل قانع کننده‌ای پیدا کنند. این که همه موجودات در طول زمان تغییر میکنند یه چیز عادی هست اما اینکه چطوری یک نوع به نوع دیگه تبدیل میشه خیلی جای بحث داره. هر چند که عده ای هم جهش ژنتیکی رو مطرح میکنند اما اونها هم نتونستند توجیهی برای یک نظریه بیارند و کامل ثابت کنند.

در روایات مسلمین هم این مطلب اومده که قبل از حضرت آدم باز هم انسان‌های دیگه‌ای بودند و این روایات برای خیلی سال قبل‌تر از این قرون اخیر هست اما چیزی که از آیات قرآن بر میاد اینه که نسل بشر کنونی از آدم و حواست نه انسان‌های قبل از اون. یعنی در متون اسلامی آفرینش بشر رو در آدم منحصر نکرده.نکته مهم دیگه اینکه اگر در اکتشافات فسیل‌هایی کشف شده که گفته میشه مربوط به انسانهای اولیه هست نمیتونه آفرینش آدم رو زیر سوال ببره؛ چون بر اساس اکتشافات میشه گفت که چنین چیزی وجود داشته اما هرگز نمیشه استدلال کرد چون انسان‌های اولی بودند و چنین زندگی می‌کردند پس آدم و حوا هم وجود نداشتند. به عبارتی این نکته جنبه اثبات مطلبی درمورد انسان‌های اولیه داره اما نمی‌تونه جنبه نفی برای آدم و حوا داشته باشه.
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و با شکیبایی نوشته های من رو خوندید.
سپاس

پرسش: آيا حضرت آدم و حوا واقعا وجود داشنتد يا يك داستان هست؟!
با سلام
آيا حضرت آدم و حوا واقعا وجود داشتن يا يك داستان اسطوره اي هست؟ البته خودم به اين نظر كه گفته ميشه حضرت ادم و حوا يك داستان هست مخالفم و عقيده دارم كه همه ي انسانهايي از نسل اونها هستيم.

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

گرچه تاريخ آدم (ع) دچارآسيب وتحريف شده است، اما اصل وجود آدم وحوا قابل انكار نيست، زيرا درهمه اديان الهي به وجود اين دوشخصيت اشاره وصدها منبع معتبر تاريخي اين را گزارش نموده اند. اين امر دليل بر واقعيت داشتن آدم وحوا (ع) است لذا داستان آدم افسانه نمي باشد به عبارت ديگر تمام داستان‌هاي قرآن از جمله داستان آدم وداستان يوسف و داستان كشتي نوح و... اموري هستند كه تحقق يافته اند. قرآن در آيات متعددي ضمن بيان داستان‌ها، روي اين موضوع تأكيد مي‌كند كه اين داستان‌ها حقايقي است كه براي شما بيان مي‌شود: "إنّ هذا لهو القصص الحقّ"(1) همانا اين داستان حقيقت است."نحن نقص نبأهم عليك بالحقّ"(2)، ما داستان آنان را كه حقيقت دارد ،براي تو نقل كرديم. "نتلو عليك من نبأ موسى وفرعون بالحقّ"(3) ما داستان موسى و فرعون كه حقيقت دارد ،براي تو بيان كرديم
قرآن پژوهان يكي از ويژگي‌هاي داستان‌هاي قرآن را حق و راستين بودن آنها دانسته‌اند، در حالي كه تمامي قصه‌هاي ديگر عالم، آميخته با خيال و دروغ و افسانه است، چون اگر چنين نباشد، زيبايي خود را از دست مي‌دهند، ولي زيبايي قصه‌هاي قرآن به جهت حقانيت و اعجاز آنهاست ،همچنين در قصه‌هاي قرآن حقايق تاريخي ذكر شده كه ارزش‌هاي ديني، اجتماعي، روحي، اخلاقي و... را براي پندپذيري ملت‌ها بيان مي‌كند.(4)
درآيات متعدد اموري مربوط به آدم وحوا مطرح گرديده است وقرآن وحي الهي است، لذا نمي توان درصحت آن تر ديد نمود وآن را افسانه خواند.
درباره حضرت آدم به منابع زير مراجعه نماييد:
-تاريخ انبيا، علامه مجلسي
- قصص قرآن، يا تاريخ انبياء، رسولي محلاتي
- قصص قرآني ، صدر الدين بلاغي
پي‌نوشت‌ها:
1. آل عمران (3) آيه 62.
2. كهف (18) آيه 13.
3. قصص (28) آيه 3.
4. خرمشاهي بهاء الدين، دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، انتشارات دوستان، سال 1377 ه ش، چاپ اول، ج 2، ص 1767.

پرسش: 2 - سوال ديگه اي هم دارم اين كه در كدام ايه يا حديثي بيان شده كه ما انسانهاي نسل حضرت ادم هفتمين نسل از پيدايش انسان هستين و قبل ما هم انسان هايي البته نه چندتن تكامل يافته وجود داشتن؟ و ايا ميشه در اين مورد به نظريه تكاملي داروين يقين داشت؟ چون اين مسئله
2سوال ديگه اي هم دارم اين كه در كدام ايه يا حديثي بيان شده كه ما انسانهاي نسل حضرت ادم هفتمين نسل از پيدايش انسان هستين و قبل ما هم انسان هايي البته نه چندتن تكامل يافته وجود داشتن؟ و ايا ميشه در اين مورد به نظريه تكاملي داروين يقين داشت؟ چون اين مسئله كه بشر از نسل نخستي‌هاست تنها يك فرضيه هست و هنوز به يك تئوري علمي نرسيده كه مورد توافق همه باشه. پس با اين يقين نميشه گفت كه ما حتما از نسل شامپانزه‌ها هستيم. ضمن اين كه حرفهاي داروين يك زماني خيلي فراگير شده بود همه به اون توجه ميكردند و تاثير زيادي در علوم انساني هم گذاشت اما امروزه ديگه اون قدرها به اون توجه نميشه هر چند كه نئودارويني‌ها سعي داشتند كه اشكالات اون رو برطرف كنند و كامل‌تر كنند. فرضيه داروين حتي از جنبه‌ي پوزيتيستي هم مشخصات يك نظريه علمي رو نداره و البته توي غرب هم خيلي‌ها در مورد اون بحث داشتند و بعدها مورد توافق همه واقع نشد. و البته داروين بر اساس مشاهدات خود در مورد تكامل انواع حيوانات نظر داده و از جهتي ميشه گفت بعضي حرفهاش درسته اما بعدها عده ديگه اي اين رو در مورد انسان هم صادق دونستند. اين رو هم اضافه كنم در جايي از قول داروين خوندم كه گفت منشاء انسان نامعلوم هست. اما نكته مهم اينه كه هنوز هيچ شاهد واضح و تجربي يافته نشده كه نشون بده انسان‌ها تكامل يافته نخستي‌ها هستند.يعني تحقيقات گسترده اي كه بعضي ها انجام دادند و مثلا ميخواستند از روي اندازه و وزن جمجمه اين ارتباط رو كشف كنند نتونستند دليل قانع كننده‌اي پيدا كنند. اين كه همه موجودات در طول زمان تغيير ميكنند يه چيز عادي هست اما اينكه چطوري يك نوع به نوع ديگه تبديل ميشه خيلي جاي بحث داره. هر چند كه عده اي هم جهش ژنتيكي رو مطرح ميكنند اما اونها هم نتونستند توجيهي براي يك نظريه بيارند و كامل ثابت كنند.

در روايات مسلمين هم اين مطلب اومده كه قبل از حضرت آدم باز هم انسان‌هاي ديگه‌اي بودند و اين روايات براي خيلي سال قبل‌تر از اين قرون اخير هست اما چيزي كه از آيات قرآن بر مياد اينه كه نسل بشر كنوني از آدم و حواست نه انسان‌هاي قبل از اون. يعني در متون اسلامي آفرينش بشر رو در آدم منحصر نكرده.نكته مهم ديگه اينكه اگر در اكتشافات فسيل‌هايي كشف شده كه گفته ميشه مربوط به انسانهاي اوليه هست نميتونه آفرينش آدم رو زير سوال ببره؛ چون بر اساس اكتشافات ميشه گفت كه چنين چيزي وجود داشته اما هرگز نميشه استدلال كرد چون انسان‌هاي اولي بودند و چنين زندگي مي‌كردند پس آدم و حوا هم وجود نداشتند. به عبارتي اين نكته جنبه اثبات مطلبي درمورد انسان‌هاي اوليه داره اما نمي‌تونه جنبه نفي براي آدم و حوا داشته باشه.
ممنون از اينكه وقت گذاشتيد و با شكيبايي نوشته هاي من رو خونديد.
سپاس

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بحث وبررسي موضوعاتي مانند نظريه تكامل (ترانسفورميسم) و ثبات انواع (فيكسيسم) نياز به زمان ديگر دارد، در عين حال نظر شمارابه مطالب زير جلب مي نماييم:
در پاسخ به مساله كيفيت خلقت انسان پيش از هر چيز توجه به اين نكته ضروري است كه اصولا تئوري تكامل به رغم همه دگرگوني هاي تئوريكي كه از زمان مطرح شدنش تاكنون پيدا كرده و به رغم مدعيان و طرفداران بسياري كه دارد، همواره مخالفان و منكراني از طيف انديشمندان و زيست شناسان و فسيل شناسان نيز داشته است و نمي توان به طور قطع به درستي آن اذعان نمود.
در واقع هنوز حلقه هاي واسطه بين انسان و موجودات قبل از او به طور كامل پيدا نشده، چون در فرض صحت فرضيه تكامل، لااقل صدها نمونه واسطه بين انسان و شامپانزه نياز است تا صحت اين فرضيه را منطقي و قابل قبول كند؛ در چند سال گذشته فسيلي پيدا شد كه گفته شد نمونه اي از موجود واسطه بين انسان و حيوانات قبلي است. آن قدر طرفداران فرگشت از اين كشف خوشحال شدند كه تا مدتي نقاشي اين فسيل به عنوان لوگوي سايت گوگل قرار داشت.
اين امر نشان مي دهد كه هنوز فرضيه فرگشت در حد يك ترم تئوريك است كه نياز جدي به شواهد اثباتي دارد و هر آنچه در وضعيت موجود به عنوان دلايل اثبات اين فرضيه ارائه مي شود، در واقع شواهد امكان و عدم استحاله اين فرضيه است، نه دلايل ثبوت و وقوع حتمي اين فرضيه و عدم امكان فرضيه هاي مشابه.
نكته دقيقي كه طرفداران فرگشت دانسته يا ندانسته از توجه به آن طفره مي روند آن است كه ديدگاه فرگشت تنها حاكي از امكان وجود جد مشترك بين انسان و ديگر پريماتها است نه اثبات كننده اصل اين مدعا و همه شواهد مورد استناد در نظريه فرگشت تنها مويد امكان صحت اين تئوري هستند نه مثبِتِ آن، در حالي كه در يك اصل معرفتي و اعتقادي بررسي جنبه هاي امكاني به تنهايي كافي نيست.
از طرف ديگر نظريه فرگشت با همه تلاش هايي كه پيرامون آن شده به هيچ وجه عدم امكان تئوري هاي مشابه مانند فيكسيسم را ثابت نمي كند، يعني شواهد گوناگون امكان شكل گيري كنوني موجودات بر اساس نظريه تكامل نمي تواند امكان تئوري هاي ديگر مانند خلقت دفعي در همه يا برخي موجودات را رد نمايد.
در نتيجه اگر در برابر همه شواهد و قرائن مورد تمسك طرفداران فرگشت اين احتمال مطرح شود كه همه اين ها بدان جهت است كه خداوند عالم تصميم گرفت موجودات گوناگون را با شباهت هاي عميق ژنتيكي و شاخصه هاي ارگانيك مشترك بيافريند، يك طرفدار فرگشت دليلي بر رد اين ادعا نخواهد داشت.
به علاوه حتي اگر بنا را بر صحت صد در صد اين فرضيه هم بگذاريم، باز از نگاه آموزه هاي اسلامي صحت اين فرضيه هيچ منافاتي با مباني كلي فكري و اعتقادي ما نخواهد داشت؛ هر چند كليساي كاتوليك از گذشته تا حال به شدت با اين فرضيه به مقابله برخاست و پذيرش آن را عين مخالفت با انجيل و مباني خداشناسي دانست، اما ما مسلمانان هيچ گاه چنين ديدگاهي نداشته و نداريم.
اصولا اين نظريه ممكن است از چند جهت با مباني فكري ما در چالش جلوه كند، مانند خدشه بر برهان نظم، وجود خداوند و خالق و ... كه با تأملي اندك مي توان دريافت چنين تعارضي وجود ندارد؛ اما مهم ترين چالش اين فرضيه با اعتقادات ديني داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست كه تقريبا در همه اديان ابراهيمي به عنوان اصلي مسلم پذيرفته شده است.
ادعا اين است كه اين نظريه با اعتقاد مشترك همه اديان آسماني مبني بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا ( يعني خلقت دفعي يك انسان كامل)منافات دارد، زيرا بر اساس اين نظريه انسان،نه فرزند آدم، بلكه نوع تكامل يافته موجوداتي ديگر نظير انسان نئاندرتال، كرومانيون و مانند آن است كه در نهايت به چند نوع اوليه يا موجودات تك سلولي مي رسد. در نتيجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هيچ كدام واقعيت نخواهد داشت.
در مقام بررسي اين چالش وقتي به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم، مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد و به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود؛ البته در مورد كيفيت خلقت نسل كنوني بشر و در اين كه اين نسل در ابتدا از خاك آفريده شده اختلافي نيست، اما مساله آن است كه مراد دقيق از اين خاك روشن نيست و ممكن است آيات قرآن در مورد آفرينش انسان از خاك چنين تفسير شود كه خاك پس از طي مراحل تكاملي بعد از ميليون ها سال به صورت خلقت كامل انسان در آمده است، كه اين امر منطبق بر نظريه فرگشت خواهد بود.
اما بايد ديد آيا اين احتمال با منابع ديني اسلام همخواني دارد؛ براي درك اين امر لازم است نگاهي دقيق تر به قرآن بيندازيم:
بحث آفرينش انسان در قرآن كريم به صورت هاي مختلفي بيان شده است. برخي آيات بيانگر كيفيت و منشأ آفرينش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرينش نوع انساني بحث مي كند.
دسته سوم: آفرينش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است.
اما در خصوص كيفيت خلقت حضرت آدم (ع) بايد گفت: آياتي كه در مورد حضرت آدم بحث كرده، دو گونه است:
يك قسم به صراحت كيفيت خلقت حضرت آدم را توضيح داده است. مثل:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ؛ (1) همانا مثال عيسي نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك خلق نمود".
در قسم ديگر، از سياق آيات مي توان فهميد كه منشأ آفرينش آدم چه بوده است. نظير داستان شيطان (2) كه به خدا مي گويد: "آيا به كسي كه از خاك آفريدي، سجده كنم؟!". (3)
در سوره الرحمن مي فرمايد: "خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَالٍ كاَلْفَخَّار؛ (4) او انسان را از گل خشكيده اى كه همچون سفال بود آفريد".
اين آيه اختصاص به حضرت آدم دارد، زيرا ما انسان ها، اگر از خاك خلق شده باشيم، از "صَلْصَالٍ كاَلْفَخَّار" خلق نشديم، چون مواد خاكي كه تبديل به غذا و سپس تبديل به نطفه مي شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشك باشد، گياه در آن نمي رويد. بنابراين آفرينش از صلصال كالفخار ويژه حضرت آدم است. اگر به ديگران نسبت داده مي شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آيات 7 و 8 كيفيت و ماده اوليه آفرينش نخستين انسان را از ساير انسان ها به تفكيك بيان كرده:
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ/ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِين؛ انسان اوليه يا آدم را از "طين" ولي نسل او را از "ماء مهين" يا نطفه آفريده است".
اگر حضرت آدم نيز از نطفه بود، ‌يعني از انسان تكامل نيافته اي مانند انسان هاي "نئاندرتال" يا ميمون خلق شده بود، ذكر كردن نسل بعد از خود انسان، وجهي نداشت. پس كاملاً روشن است كه آيه در مقام تفصيل است. بين خلق انسان اوليه و ديگر انسان ها .(6)
در ميان آيات قرآن، آيه اي كه به روشني دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقيم از خاك آفريده شده، آيه اي است كه برخي افراد جهت رد نظريه داروين و ترانسفورميسم به آن تمسك جسته اند، يعني آيه 59 از سوره آل عمران:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب".
اين آيه نشان مي دهد كه اگر حضرت آدم از چيزهايي آفريده شده كه منتهي به خاك مي شود، اين استدلال نمي تواند كامل باشد، زيرا اگر بپذيريم آدم از نسل مياني و واسطه اي بين خاك و خود، مثلاً از انسان هاي نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حيواني به وجود آمده است، بنابراين چگونه مي توان آفرينش بدون پدر عيسي را به آفرينش آدم تشبيه نمود؟! چه بسا اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم، ناچار بايد بپذيريم كه حضرت آدم از نسل موجود ديگري به وجود نيامده است.
در مجموع مي توان گفت تئوري خلقت دفعي حضرت آدم (فيكسيسم) از خاك بيش تر مورد تاييد و توافق آيات و روايات است. اما كيفيت اين تبديل و تغيير ماهيتي براي ما روشن نيست؛ پس هر چند تصريحي در رد نظريه تكامل در خصوص خلقت آدم و حوا (ع) وجود ندارد، اما ظاهر آيات بسياري با اين فرضيه همخواني ندارد.
اما نكته مهم آن است كه اين مساله منافاتي با صحت اصل نظريه داروين ندارد و تنها يك مصداق را از اين ساختار خارج مي سازد؛ در واقع هيچ منعي وجود ندارد كه ساير حيوانات در نتيجه ساختار فرگشت به اين تنوع و تكامل رسيده اند. حتي انسان هاي پيشين يعني موجودات انسان نما كه قبل از نسل كنوني بشر - كه به حضرت آدم و حوا منتهي مي گردد - زندگي مي كردند و آثار به جاي مانده از آن ها و فسيل هاي آن ها هر از گاهي به دست مي آيد. نتيجه همين فرايند تكامل و موجودات كامل شده شامپانزه ها باشند.
بر اين اساس نسل كنوني بشر ناشي از خلقت اعجازگونه يك زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است، اما قبل از اين نسل موجودات انسان نمايي به نام انسان "نئاندرتال" يا "كرومانيون" روي زمين مي زيستند كه از كيفيت خلقت و زندگي آن ها اطلاع چنداني نداريم؛ چه بسا خلقت آن ها نتيجه تطور انواع و تكامل و فرگشت موجودات باشد. در نتيجه با اين فرض هم مي توان نظريه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعي آدم و حوا(فيكسيسم) را.
اتفاقا در بعضى از روايات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده كه سابقه ادوار بسيارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى‏كند.
امام صادق به راوى فرمود: شايد گمان مى‏كنيد كه خدا غير از شما هيچ بشر ديگرى را نيافريده است. نه، چنين نيست؛ بلكه هزار هزار آدم آفريده كه شما از نسل آخرين آن ها هستيد. (7)
دراين باره به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:
-علي مشكيني، تكامل در قرآن.
-دكتر پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 1.
- احمد رهبري،انسان پيش از تاريخ.
-خلقت انسان، دكتر سحابي.
- داروينيسم يا تكامل انواع، جعفر سبحاني.
- خلقت انسان از نظر قرآن، معارف قرآن،محمدتقي مصباح يزدي.
.ناصر مكارم شيرازى ،تفسير نمونه، تهران ،دار الكتب الاسلاميه ، 1374 ش، ج13، ص396.
پي نوشت ها:
1.آل عمران (3) آيه 59.
2. ص (38)آيات 76 و اعراف (7) 12 و حجر(15) 26 و 28 و 33.
3.اسراء (17)آيه ‌61.
4.الرحمن (55) آيه ‌14.
5.محمد تقي مصباح يزدي،معارف قرآن،انتشارات موسسه امام خميني، قم بيتا، ج 3 - 1، ص 237.
6. همان.
7. شيخ صدوق، توحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق، ج 1، ص 277.

موفق باشید.