سلام خسته نباشین من یه نوجوان نماز خون و با ایمانی هستم اما بعضی موقع ها به وجود خدا شک میکنم گاهی با خودم میگم خوب هر چیزی شروعی داره اما شروع خدا از کجاست و........خواهش میکنم کمکم کنین .آیا نشانه هایی برای وجود خدا هست؟؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پيش از هر چيز براي شما آرزوي موفقيت و بهروزي مي كنيم و اميدواريم از اين گونه شك و ترديدها - كه امري كاملا طبيعي است - بستر و زمينه اي براي رسيدن به ايماني عميق و كامل بيابيد چنانكه بزرگان فرمودند شك پل خوبي است ولي منزلگاه خوبي نيست.
در مورد اين پرسش اگر منظورتان از شروع داشتن هر موجود همان نيامندي موجودات به علت باشد بايد بگوييم اين سوال از يك فرض اشتباه ناشي شده است و آن اين كه تصور ميشود كه هر موجود نياز به ابتدا و علت دارد، در حالي كه اصل عليّت كه مبناي اين برهان محسوب مي شود اين نيست؛ اصل عليت مي گويد" هر «پديده» اي به علت نياز دارد "، يعني هر چيزي كه قبلا نبوده و بعدا وجود يافته است، وجودش نياز به علت دارد.
در نتيجه وقتي مي گوييم خدا نيازي به بوجود آورنده ندارد، يعني خداوند در زمره پديده ها نيست و طبيعتا داخل در قانون عام عليّت نمي شود، اما جهان به يقين پديده است و داراي سابقه عدم و نيستي است، پس نمي توان در مورد او گفت " نيازي به بوجود آورنده ندارد ".
براي پاسخ دقيق تر به اين سؤال مي توان گفت اگر كسي سؤالات ذيل را از شما بپرسد، چه پاسخي به آن ميدهيد :
رطوبت هر چيز از آب است، رطوبت آب از چيست و از كجا است؟
شوري همه چيز از نمك است، شوري نمك از چيست ؟
وقتي به اتاق كار خود يا منزل مسكوني خود نگاه ميكنيد و ميبينيد روشن است، از خود ميپرسيد آيا روشنايي از خود اتاق است ؟ فوراً به خود پاسخ منفي ميدهيد، زيرا اگر روشني اتاق از خود ميجوشيد، نبايد هيچ وقت تاريك بشود، در حالي كه پارهاي از اوقات تاريك و گاهي روشن است. پس روشني آن از جاي ديگر است. به اين نتيجه ميرسيم كه روشني اتاق و خانه ما در اثر ذرات يا امواج نور است كه به آن تابيده است. آن گاه از خود سؤال ميكنيم روشني خود نور از كجا است؟
پاسخ اين است كه روشني نور از خود آن است. در هيچ نقطه جهان نمي توانيم نوري پيدا كنيم كه تاريك باشد و چيز ديگري آن را روشن كرده باشد. ذرات نور هر جا باشند، روشناند و روشني جزء ذات آنها است. به همين نسبت نيازمندي به علت و ايجاد كننده امري لازم براي همه موجودات نيست، هرچند در مورد همه موجوداتي كه مي بينيم مي توانيم بپرسيم از چه علتي به وجود آمده اما، در مورد اصل وجود و هستي نمي توان گفت علت ايجادي آن چيست.
در مورد خداوند نيز نمي توان اين سوال را مطرح نمود. زيرا خداوند پديده و يا به تعبير فلاسفه ممكن الوجود نيست تا نيازمند علت ايجادي و پديد آورنده باشد و نبايد به طور مغالطه گونه عدم نيازمندي يك موجود ازلي و غير پديده را به يك پديده حادث تعميم داد.
بر اين اساس وقتي خداوند پديده نباشد يعني همواره بوده و در هيچ مقطعي فرض نبودن را نمي توان در مورد او داشت، پس شروع داشتن هم در مورد او بي معناست.
اما در مورد نشانه هاي وجود خداوند بايد گفت:
اين نشانه ها را در همه جا مي توان يافت، اما اين امر بدان معنا نيست كه هر نشانه اي براي هر فردي قابل درك و تشخيص باشد، به اعتقاد ما سراسر عالم پر از نشانه هاي خداوند است. اما براي كسي كه صاحب انديشه و تامل و دقت باشد نه براي افراد غافل؛ خداوند بارها و بارها در قرآن همين حقيقت را مورد تاكيد قرار مي دهد:
« إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتي تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون(1)
در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند.»
در نتيجه اگر انسان اندكي تامل داشته باشد با ديدن اين همه شكوه و عظمت در كائنات نمي تواند خود را متقاعد كند كه اين مجموعه با شكوه و هدفمند تنها نتيجه انتخاب تصادفي مسير توسط ماده فاقد شعور باشد، آن هم با فرض وجود يافتن بي علت همان ماده اوليه !!!.
پي نوشت:
1. بقره (2) آيه 164.
موفق باشید.






