منظور از کلمه "علم" در آیات و احادیث چیست؟آیا مثلا برای ما علم هسته ای و علم فضایی را نیز شامل میشود؟در عین حال که علم دین رانیز در بر میگیرد؟یا همه ی انسان ها باید علم دین بخوانند؟
پرسش: منظور از كلمه"علم" در احاديث
منظور از كلمه "علم" در آيات و احاديث چيست؟آيا مثلا براي ما علم هسته اي و علم فضايي را نيز شامل ميشود؟در عين حال كه علم دين رانيز در بر ميگيرد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
سفارش و تأكيد بسيار اسلام بر علم آموزي، تا جايي است كه نخستين آياتي كه بر پيامبر بزرگوار اسلام نازل شد، سفارش به خواندن بود:«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَم؛ بخوان به نام پروردگارت كه [جهان را]آفريد. [همان كسي كه] انسان را از خون بسته اي خلق كرد. بخوان كه پروردگارت بزرگوار است؛ همان كسي به وسيله قلم تعليم كرد و به انسان آنچه را نمي دانست،ياد داد».(1)
1- از نظر قرآن و روايات، علم وسيله است نه هدف؛ آن هم وسيلهاي كه انسان را به كمال ميرساند و دنيا و آخرت او را آباد ميكند. پس علوم بشري نيز ميتواند نقشآفرين بوده و موجبات سعادت آدمي را فراهم كند. اين در صورتي است كه هدف تلقي نشود، بلكه وسيله پيشرفت و رسيدن به كمال باشد.
هر علمي كه به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردي را دوا كند، تحصيل اين علم اگر براي خدمت و همراه با اخلاص باشد، داراي ثمره بزرگ اُخروي است، و مشمول اجر و ثوابهايي است كه در تحصيل علم وارد شده است، لذا پيامبر اسلام (ص) فرمود:
طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ".(2)طلب علم بر هر مسلماني واجب است. خدا دانش جويان را دوست دارد.
2. ماهيت و حقيقت علم روشن گري آن و واقع نمائي و بيان حقائق مي باشد لذا هر گزاره اي كه برآمده و گوياي حقيقت باشد و از واقع بهره اي برده باشد علم محسوب مي شود و غير از اين اساسا علم نيست. (3)
3. اگر چه متون اصلي و منابع دين كه همان كتاب الهي و سنت پيامبر (ص) و ائمه دين (ع) و عقل سليم انسان مي باشد مشخص و محدود مي باشد. اما با ملاحظه همين متون مشاهده مي شود همه علوم انساني كه به نوعي جنبه حقيقت نمائي در آنها وجود دارد و به حال دنيا و يا آخرت انسان مفيد مي باشد ريشه در همين منابع دارد و مورد تاييد دين بوده و آموختن و نشر آن سفارش گرديده است لذا پيامبر(ص) به صورت مطلق دستور مي دهد كه مسلمان بايد طالب علم باشد(هر علمي كه به حال دنيا و آخرت آنها مفيد باشد) ولو اين كه چنين علمي در دورترين نقطه عالم باشد (4) از علوم وحياني نظير تفسير قرآن گرفته تا علوم تجربي نظير پزشكي و طبابت و شيمي و...(5)
4. با توجه به هدف و جهتي كه دين براي آموختن علم به انسان مي دهد مشخص مي گردد كه در منظر ديني علم حقيقتا به دانشي گفته مي شود كه نيت و هدف الهي داشته باشد (و تامين نياز حقيقي دنيا و آخرت جامعه و خود فرد در آن وجود داشته باشد) و الا صرف جمع آوري اطلاعات مختلف در ذهن به هدفي غير الهي ، جنبه واقع نمائي دانش را كمرنگ نموده و از بين مي برد و جز گمراهي براي صاحب خود چيزي به ارمغان نخواهد آورد ، ولو اين كه چنين دانشي علم تفسير و قرائت قرآن باشد.(6)
واژه «علم» به معناي «دانش» و «دانستن» ميآيد و در قرآن كريم به چند معنا به كار رفته است:
1- علم به معناي خاص يعني الهيات:
قرآن كريم هدف آفرينش جهان را آگاهي انسان از «علم و قدرت الهي» معرفي ميكند.(7) يعني آگاهي از صفات خدا را به عنوان علم اعلي و هدف خلقت برشمرده است و نيز در برخي آيات قرآن از علم «لدني» يعني دانشي كه خدا به انسان آموزش ميدهد سخن گفته شده است.(8)
البته اين معناي از علم، از مصاديق مهم دانش، بلكه با فضيلتترين علم است، چرا كه ارزش هر علم به معلوماتي است كه انسان ميآموزد،(9)و هنگامي كه معلومات يك علم، آگاهي از صفات خداي متعال باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد، چرا كه بهترين و با ارزشترين معلومات جهان را ميآموزد.
2- علم به معناي عام :
قرآن كريم ميفرمايد: هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (10) آيا كساني كه ميدانند و كساني كه نميدانند برابرند.
به نظر ميرسد مقصود از «علم» در اين آيه مطلق علم و دانش است كه شامل همه اقسام علم مفيد ميشود.(11)
و در آيه ديگر ميفرمايد: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»(12) «خدا كساني از شما را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه به آنان دانش داده شده، به رتبههايي بالا ميبرد.»
در اين آيه نيز «ايمان و علم» به عنوان دو معيار جداگانه براي برتري افراد شمرده شده است. از اين جداسازي روشن ميشود كه خود «علم» موجب فضيلت افراد است، و اين علم مقيد به الهيات نشده است پس مطلق است و شامل همه دانشمندان ميشود.(13)
و در آيه ديگر ميفرمايد: «إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»(14) «از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند.»
در اين آيه نيز از دانشوراني ياد شده كه نشانههاي خدا را ميشناسند و عظمت و مقام او را در مييابند از اين رو از نافرماني او هراسناكند،(15)
اما جالب اين است كه بخش قبلي آيه فوق و آيه قبل از آن سخن از نشانههاي خدا در صحنه طبيعت همچون نزول باران، رويش ميوههاي رنگارنگ، جادههاي كوهستاني رنگارنگ و انسانها و جنبندگان و دامها با رنگهاي مختلف است، سپس از دانشمندان فوق الذكر ياد ميشود. اين مطلب نشان ميدهد كه مقصود از علم، دانشوران در اين آيه، علوم طبيعي نيز هست، يعني دانشمنداني كه از طبيعتشناسي به خداشناسي ميرسند.(16)
اما علم در احاديث:
واژه «علم» در احاديث نيز به معناي اخص و اعم به كار رفته است، براي مثال:
1. از امام صادق(ع) حكايت شده: «علم به كثرت آموختن نيست بلكه علم نوري است كه هر كس را خدا بخواهد هدايتش كند، در دل او قرار ميدهد.»(17)
2. از امام باقر(ع) حكايت شده: «هر كس بدانچه ميداند عمل كند، خدا دانش آنچه را نميداند به او ارزاني ميدارد.»(18)
اين گونه احاديث به علوم الهي اشاره ميكند، يعني علم را به معناي اخص به كار برده است.
3. از امام علي(ع) حكايت شده كه: «علوم چهار قسم است: علم فقه براي اديان و علم پزشكي براي بدنها، و علم نحو (دستور زبان) براي زبان، و علم كيهانشناسي براي زمانشناسي»(19)
مشابه اين روايت كه با تقسيمبنديهاي مختلف حكايت شده است اشاره به علم تجربي و علم ديني دارد. يعني علم را به معناي اعم به كار برده است.
جمعبندي و نتيجهگيري:
از اين مباحث روشن ميشود كه اگر در قرآن و احاديث علم را معيار برتري معرفي ميكند و دانشمندان را تشويق ميكند، مقصود همه اقسام علوم مفيد و دانشمندان همه رشتههاي علمي مفيد است و شامل علوم هسته اي و فضايي هم مي شود.
البته ارزش هر علم به معلومات و دانستههايي است كه افراد ميآموزند، اگر دانش الهي باشد، آن علم ارزش بيشتري دارد.
لازم به يادآوري است كه دانش الهي نيز مراتب دارد يعني علوم تجربي كه داراي جهتگيري الهي باشد و انسان را از راه طبيعتشناسي، كيهانشناسي، جنينشناسي و... به خداشناسي بيشتر رهنمون شود، به نوعي از علوم الهي شمرده ميشود.
پي نوشت ها:
1. علق(96) آيات1-5.
2. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق، ج27، ص26.
3. مجله پاسدار اسلام ، مقاله علم و دين ، آيت الله جوادي، شماره 247.
4. علامه مجلسي، بحارالانوار ،الوفاء بيروت، 1404ق ،ج1، ص 177.
5. شهيد مطهري، ده گفتار، نشر صدرا، 1374 ش، ص 173-171.
6.همان.
7 . طلاق ( 65) آيه 12.
8 . وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً : كهف ( ) آيه 65.
9. همانطور كه از امام على(ع) حكايت شده: «قيمة كل امرء ما يعلمه» ارزش هر كس به چيزى است كه مىداند: مجمع البيضاء، فيض كاشانى، ج 1، ص 26.
10 . زمر (39 ) آيه 9.
11 . علامه طباطبائى(ره) نيز علم در آيه را مطلق مىداند ليكن با توجه به مورد آيه آن را منطبق بر علم به خدا مىكند (ج 17، ص 257) و ذيل آيه نيز احاديثى از امام باقر(ع) حكايت شده كه مقصود از دانايان در اين آيه اهل بيت(ع) هستند (صافى، ج 4، ص 316) ولى مفسران اين گونه احاديث را حمل بر بيان مصداق كامل كردهاند وگرنه آيه شامل همه دانايان مىشود. (نك: الميزان ذيل آيه)
12 . مجادله ( 58) آيه 11.
13 . علامه طباطبائى(ره) بر آن است كه آيه مومنان را به دو قسم عالم و غيرعالم تقسيم مىكند پس آيه مىفرمايد علماى با ايمان دو درجه برترى دارند و مومنان يك درجه (الميزان، ج 11، ص 216) .
14 . فاطر ( 35) آيه 28.
15. مقصود از خشيت «ترس از مسئوليت توام با درك عظمت مقام پروردگار است». (نمونه، ج 18، ص 245)
16 . آيت اللَّه مكارم شيرازى پس از بيان ارتباط اين بخش آيه 28 سوره فاطر با بخشهاى قبلى و آيات قبل، و لزوم مسئوليتپذيرى دانشمندان مىنويسند: «عالمان در منطق قرآن كسانى نيستند كه مغزشان صندوقچه آراء و افكار اين و آن، و انباشته از قوانين و فورمولهاى علما جهان و زبانشان گوياى اين مسائل و محل زندگىشان مدارس و دانشگاهها و كتابخانههاست. بلكه علما آن گروه از صاحبنظران و دانشمندانند كه نور علم و دانش تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته، و نسبت به وظائفشان سخت احساس مسئوليت مىكنند و از همه پاىبندترند.
17 . علامه مجلسى ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ناشر: اسلاميه ،چاپ: تهران،چاپ: مختلف،نوبت چاپ: مكرر، ج 1، ص 225.
18 . همان، ج 78، ص 189.
19 . همان، ج 1، ص 218.
پرسش: آيا همه ي انسان ها بايد علم دين بخوانند؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از نظر اسلام تحصيل و طالب علم بودن براي هر مرد و زني مطلوب است و موجب كمال انسان مي گردد. ولي تحصيل علوم ديني براي همگان مقدور نيست. لذا طبق آيه ذيل بر گروهي واجب مي شود كه ياد بگيرند و به ديگران هم ياد بدهند:
وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ: (1) شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند چرا از هر گروهى از آنان، طايفهاى كوچ نمىكند (و طايفهاى در مدينه بماند)، تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى كنند!
آيه فوق كه با آيات گذشته اين سوره در زمينه جهاد پيوند دارد، اشاره به واقعيتى مىكند كه براى مسلمانان جنبه حياتى دارد و آن اين كه: گر چه جهاد بسيار پر اهميت است و تخلف از آن ننگ و گناه، ولى در مواردى كه ضرورتى ايجاب نمىكند كه همه مؤمنان در ميدان جهاد شركت كنند، مخصوصا در مواقعى كه پيامبر (ص) شخصا در مدينه باقى مانده" است، نبايد همه به جهاد بروند. بلكه لازم است هر جمعيتى از مسلمانان به دو گروه تقسيم شوند گروهى فريضه جهاد را انجام دهند، و گروه ديگرى در مدينه بمانند و معارف و احكام اسلام را بياموزند"
شك نيست كه منظور از" تفقه" در دين فرا گيرى همه معارف و احكام اسلام اعم از اصول و فروع است، زيرا در مفهوم تفقه، همه اين امور جمع است، بنا بر اين آيه فوق دليل روشنى است بر اين كه همواره گروهى از مسلمانان به عنوان انجام يك واجب كفايى بايد به تحصيل علم و دانش در زمينه تمام مسائل اسلامى بپردازند، و پس از فراغت از تحصيل براى تبليغ احكام اسلام به نقاط مختلف، مخصوصا به قوم و جمعيت خود باز گردند، و آنها را به مسائل اسلامى آشنا سازند.
بنا بر اين آيه فوق دليل روشنى است بر وجوب تعليم و تعلم در مسائل اسلامى، و به تعبير ديگر براي گروهي هم تحصيل را واجب مىكند، و هم ياد دادن را، و اگر دنياى امروز به تعليمات اجبارى افتخار مىكند، قرآن در چهارده قرن پيش علاوه بر آن بر معلمين نيز اين وظيفه را فرض كرده است.(2)
پي نوشت:
1. توبه (9) آيه122.
2. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية، چاپ تهران ،سال 1374 ش، نوبت اول، ج8، ص 191.
موفق باشید.