با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم در جايي از قرآن نيامده كه شما فقط يك بار مي ميريد. بله در آياتي به مرگ اول كه همان مرگ از دنيا است، استناد كرده و با اثبات آن چنان مرگي در بهشت نفي گرديده است.
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي قَرينٌ يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيمِ قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدينِ وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرينَ أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتينَ إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبينَ (1)
كسى از آنها مىگويد: «من همنشينى داشتم كه پيوسته مىگفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كردهاى كه وقتى ما مُرديم و به خاك و استخوان مبدّل شديم، (بار ديگر) زنده مىشويم و جزا داده خواهيم شد؟!» (سپس) مىگويد: «آيا شما مىتوانيد از او خبرى بگيريد؟» اينجاست كه نگاهى مىكند، ناگهان او را در ميان دوزخ مىبيند. مىگويد: «به خدا سوگند نزديك بود مرا (نيز) به هلاكت بكشانى! و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم! سپس به ياران خود مىگويد: اى دوستان! آيا ما هرگز نمىميريم (و در بهشت جاودانه خواهيم بود)، و جز همان مرگ اول، مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهيم شد.
با توجه به آيات قبل معلوم مي شود اين آيه سخن انكاري مؤمن بهشتي خطاب به دوست جهنمي اش هست كه به او مي گويد:
آيا ما از دنيا نمرديم و مگر نبود كه شما مي گفتيد مرگ پايان كار و مساوي با نابودي است و معاد و آخرتي در كار نيست؟ ديدي كه اين گونه نبود!
بنا بر تفسير ديگر، بعد از اين كه مؤمن بهشتي، دوست منحرف دنيايي خود را در بهشت ديد و متذكر اين نعمت شد كه اگر خدا او را حفظ نكرده بود، الآن او هم در جهنم بود، خطاب به دوستان بهشتي خود از روي تعجب گفت: آيا ما ديگر در اينجا نمي ميريم؟ آيا فقط مرگ دنيايي بود و ديگر در اينجا براي هميشه در امان از مرگ و در نعمت غوطه وريم؟ (2)
در هر دو صورت نظر به مرحله دنيا بوده و مرحله برزخ اصلا مد نظر نبوده تا انكار يا اثبات شود.
بنا به نظر اول از اين رو برزخ مد نظر نبوده كه مخاطب كافر بوده و مرگ را پايان كار مي دانسته و به وي يادآوري شده كه ديدي ما مرديم و مرگ پايان كار نبود.
بنا به تفسير دوم هم مرگ از دنيا يادآوري كرد زيرا آن در نظر اهل دنيا سخت و جدا كننده افراد از محبوبشان بود و آنها در بهشت مرگ به آن معنا را نفي مي كنند و به نبود آن شادمانند.
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرينَ (2)
اينها [مشركان] مىگويند: «مرگ ما جز همان مرگ اول نيست و هرگز برانگيخته نخواهيم شد!
اين آيه هم سخن مشركان است كه جز مرگ از دنيا را قبول نداشتند و آن را پايان كار و مساوي نابودي مي شمردند و انكار اين اعتقاد كافي است و مرگ از برزخ مورد انكار نيست تا انكارش تقبيح شود و يادآوري گردد.
لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ (3)
هرگز مرگى جز همان مرگ اوّل (كه در دنيا چشيدهاند) نخواهند چشيد، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ مىكند .
اين آيه هم ناظر به بي مرگي بهشت است كه خود نعمت بزرگي است و تنها مرگي كه تلخ به نظر آمده كه همان مرگ از دنيا است، استثنا شده و نسبت به برزخ ساكت است زيرا مرگ از برزخ براي مؤمنان تلخ نبود چون مي دانستند آنان را از برزخ زيبا به بهشت زيباتر مي رساند.
بنا بر اين آيات مورد اشاره ناظر به حيات برزخي و اثبات يا رد آن نيست بلكه صرفا ناظر به مرگ دنيا است كه براي انسان ها تلخ است و آنها را از محبوب هايشان جدا مي كند و مرگ و جداشدن از محبوبها را در بهشت نفي مي نمايد.
شايد هم توصيف اين مرگ به "الاولي" خود اشاره باشد كه مرگ دومي هم بوده كه مثل مرگ اول نبوده كه در آن شك داشته و تلخ بوده باشد بلكه يقيني بوده است و آن مرگ برزخي است زيرا اهل برزخ به يقين مي دانستند كه اين مرحله گذرا است و با مرگ از اين عالم به قيامت منتقل مي شوند و براي كسي اين مرگ تلخ نبوده چون به ماقبل آن يعني برزخ دلبستگي نداشته اند زيرا كافران كه در عذاب بوده اند و در برزخشان زيبايي نبوده تا بدان دلبسته باشند و مؤمنان هم مي دانستند كه به بهتر منتقل مي شوند پس مشتاقش بودند.
اما مساله رجعت بعض انسانها به دنيا قطعي است همچنان كه بنا به آيات اين رجعت نسبت به افرادي صورت گرفته است و آيات فراواني بر آن دلالت دارد و اين آيه هم نسبت به آن نظر ندارد. از ادله رجعت:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ (4)
آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده كرد.
اين آيه صراحت دارد كه گروهي بعد از مرگ دوباره به دنيا بازگشته اند و آيه زير هم دلالت دارد كه اين اتفاق در آخر الزمان هم خواهد افتاد:
وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ (5)
(به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امّتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكردند محشور مىكنيم و آنها را نگه مىداريم تا به يكديگر ملحق شوند!
اين آيه هم بر حشر و حضور و زنده شدن فوج هايي از امت ها دلالت دارد و معلوم مي شود ناظر به قيامت كبرا و حشر عمومي نيست بلكه ناظر به دوران رجعت است.
البته آيه بالا خطاب به كافران است كه مرگ را آخر كار مي دانستند و بعد از آن را فنا و نابودي مي شمردند و به رجعت و برزخ و قيامت اصلا نظر ندارد و در صدد اثبات و نفي آنها نيست.
پي نوشت ها:
1. صافات(37) آيه51-59.
2. دخان(44) آيه 34-35.
3. همان، آيه 56.
4. بقره(2) آيه 243.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۹/۲۹ ۰۵:۵۹
شناسه مطلب: 82707






