با سلام و تشکر
• لطفا بگویید موحد بودن امیرالمؤمنین که از طفولیت بوده به چه صورت بوده ؟که سنیها به آن علت پس از آوردن نام او میگویند کرم الله وجهه.لطفا اسناد آنرااز شیعه یا سنی بیان بفرمایید ، ونیز میزان اعتبار راویان آن روایات را.واگرتوانستید متن کتاب یا مقاله تحقیقی نوشته شده درباره این موضوع راهم برایم بفرستید واگرنتوانستید حداقل نام ونشانی آنها را بگویید .
• لطفا اگر سند یا دلیلی وجود داردکه امیرالمؤمنین زودتر ازحضرت خدیجه - سلام الله علیها -ایمان آورده و یا بالعکس بیان کنید با ذکر میزان اعتبار راویان آن روایات .
• لطفا با ذکرمصادیق معتبر، آوردن لفظ جمع را برای مفرد از متون عربی و نیزقرآن، اثبات کنید تا بتوان اثبات کرد که فقط امیرالمؤمنین مصداق «...و الذین امنواالذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون » میباشد.
• برای ذکردرکتابم به جواب دقیق این سؤالات نیاز دارم ، و امیدوارم مرا از جوابهای دقیق محروم نسازید .
پرسش: كسب اطلاعات دقيق درباره اميرالمؤمنين
با سلام و تشكر
• لطفا بگوييد موحد بودن اميرالمؤمنين كه از طفوليت بوده به چه صورت بوده ؟كه سنيها به آن علت پس از آوردن نام او ميگويند كرم الله وجهه.لطفا اسناد آنرااز شيعه يا سني بيان بفرماييد ، ونيز ميزان اعتبار راويان آن روايات را.واگرتوانستيد متن كتاب يا مقاله تحقيقي نوشته شده درباره اين موضوع راهم برايم بفرستيد واگرنتوانستيد حداقل نام ونشاني آنها را بگوييد .
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همه انسانها بر فطرت توحيد متولد مي شوند و اگر فطرتشان توسط تربيت پدر و مادر و محيط و ... خدشه دار نگردد، بر اين فطرت به بلوغ مي رسند و بر اين فطرت زندگي مي كنند. پيامبر فرمود:
كل مولود يولد على الفطرة، يعني المعرفة بأن الله عز وجل خالقه ، كذلك قوله: " ولئن سألتهم من خلق السماوات والأرض ليقولن الله (1)" .(2)
هر فرزندي بر فطرت يعني شناخت خدا به خالقيت متولد مي شود و بر اين اساس قرآن مي فرمايد: اگر از آنان بپرسي چه كسي زمين و آسمان ها را آفريده؟ گويند: خدا.
كل مولود يولد على الفطرة فأبواه يهود انه وينصر انه أو يمجسانه(3)
هر فرزندي بر فطرت توحيد و اسلام (تسليم در برابر خدا و وحي و دين حق) متولد مي شود و اين پدر و مادرش هستند كه او را يهودي، مسيحي يا مجوسي مي كنند.
امام علي (ع) هم بر اين فطرت متولد شد و پدر و مادر و اجدادش موحد و بر فطرت توحيدي و دين جدشان ابراهيم بودند و از همان دوران خردسالي در دامن پيامبر رشد كرد و توسط ايشان كه برترين موحد بود، تربيت شد و فطرتش شكوفا گرديد و به برترين درجه انساني بعد از پيامبر رسيد.
امام علي اولين كسي بود كه نبوت پيامبر را تصديق كرد در حالي كه هنوز به سن بلوغ ظاهري نرسيده بود.(4) از اين رو اهل سنت با همه ارادتي كه به خليفه اول و دوم دارند، حساب امام علي را از اين حيث جدا كرده و فقط در باره او از عبارت "كرّم الله وجهه" استفاده مي كنند تا اعلام كرده باشند ديگران با همه ارزش و احترامي كه دارند، ولي در برهه اي از عمر به شرك آلوده شده اند. ولي امام علي حتي قبل از نبوت هم به شرك آلوده نشده و بر فطرت پاكي كه تولد يافت رشد كرد تا به سن تميز رسيد و قبل از رسيدن به بلوغ ظاهري به نبوت پيامبر هم ايمان آورد.
اين كه امام علي هنگام بعثت 10 (يا 11)ساله بوده(5) و در واقعه دعوت خويشاوندان در سال سوم بعثت سيزده ساله بوده، از مسلمات تاريخ است و همه عالمان و مورخان بر آن اقرار دارند از اين رو در بحث اولين مسلمان، عالمان اهل سنت براي اين كه مثلا ابوبكر را به عنوان اولين مسلمان معرفي كنند، امام علي و حضرت خديجه را به عنوان افراد خانواده پيامبر جدا كرده و امام علي (ع) را چون هنوز به سن بلوغ ظاهري نرسيده بود، كنار مي گذارند و مطرح مي كنند كه ايشان گر چه ايمان آورد، ولي چون هنوز به سن تكليف نرسيده بود از اين رو ايمان آوردنش را به ايمان كساني كه به اين سن رسيده بودند، قياس نمي كنيم.
از ابوحنيفه نقل شده:
إن أول من آمن من النساء خديجة و أول من أسلم من الرجال أبو بكر و أول من أسلم من الغلمان علي بن أبي طالب رضي الله عنهم .(6)
اولين زني كه ايمان آورد، خديجه و اولين مرد، ابوبكر و اولين نوجوان، علي بود.
و اين استدلال در كلام عالمان ديگر اهل سنت هم ديده مي شود.(7)
براي اطلاعات بيشتر به سايت وليعصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني و سايت و كتابهاي آيت الله ميلاني كه بيش از صد جلد كتاب در مورد شبهات اهل تسنن نوشته اند مراجعه بفرماييد.
پي نوشت ها:
1. لقمان(31) آيه25.
2. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363ش، ج2، ص13.
3. احمد بن حنبل، مسند، بيروت، دار صادر، ج2، ص233.
4. حاكم نيشابوري، مستدرك الصحيحين، ج3، ص133.
5. بيهقي در سنن خود امام را هنگام اسلام آوردن 10 يا 11 ساله شمرده است. (بيهقي، السنن الكبري، بيروت، دار الفكر، ج6، ص206.
6. مجمد بن احمد الدولابي، الذريه الطاهره النبويه، كويت، دار السلفيه، 1407ق، ص63.
7. طبراني، كتاب الاوائل، بيروت، مؤسسه الرساله، 1403ق.
پرسش: لطفا اگر سند يا دليلي وجود دارد كه اميرالمؤمنين زودتر ازحضرت خديجه - سلام الله عليها -ايمان آورده و يا بالعكس بيان كنيد با ذكر ميزان اعتبار راويان آن روايات .
لطفا اگر سند يا دليلي وجود دارد كه اميرالمؤمنين زودتر ازحضرت خديجه - سلام الله عليها -ايمان آورده و يا بالعكس بيان كنيد با ذكر ميزان اعتبار راويان آن روايات .
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
چنين سخني كه امير المومنين از خديجه نيز در اسلام آوردن پيش بوده نا صواب است.
از روايات استفاده ميشود كه ميان مردان، اولين كسي كه اسلام آورد، علي(ع) بود؛ ولي اولين فردي كه اسلام را پذيرفت، حضرت خديجه همسر بزرگوار رسول خدا ميباشد.
عزالدين ابيالحسن علي بن محمد جزري، معروف به «ابن اثير» از مورخان بزرگ اهل سنت در باره اين كه اولين فردي كه اسلام آورد، از ابن عباس نقل ميكند: «أوّل مَنْ أسلَم عليّ»؛ «اولين فردي كه اسلام آورد، علي(ع) بود».
همچنين وي نقل ميكند كه پيامبر روز دوشنبه مبعوث به رسالت شد و يك روز بعد، در روز سهشنبه علي(ع) اسلام آورد.(1)
«ابن اثير» از زيد بن ارقم نيز نقل ميكند كه علي(ع) اولين كسي بود كه اسلام آورد. (2)
ابو ايوب انصاري، از پيامبر نقل ميكند كه فرشتگان مدت هفت سال بر من و علي(ع) درود و صلوات فرستادند؛ علت آن اين بود كه به جز علي(ع) از مردان، كسي با من نماز به جا نياورد.
بريده، نقل ميكند كه حضرت خديجه، اولين فردي بود كه اسلام آورد و بعد از وي، علي(ع) اسلام آورد.
ابوذر، مقداد، جابر، خباب، ابوسعيد خدري و گروهي ديگر نقل ميكنند كه بعد از حضرت خديجه، اولين كسي كه اسلام آورد، علي(ع) بود. (3)
جمع بين روايات به آن است كه امام علي اولين مردمسلمان و خديجه اولين مسلمان بوده است.
پي نوشت ها:
1. عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد الجزرى(م 630)، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، 1409/1989.ج 3، ص589.
2. أسد الغابة فى معرفة الصحابة، همان، ج 3، ص589.
3. أسد الغابة فى معرفة الصحابة، همان، ص590 و 591.
پرسش: لطفا با ذكرمصاديق معتبر، آوردن لفظ جمع را براي مفرد از متون عربي و نيزقرآن، اثبات كنيد تا بتوان اثبات كرد كه فقط اميرالمؤمنين مصداق «...و الذين امنواالذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون » ميباشد.
• براي ذكردركتابم به جواب دقيق اين سؤالات نياز د
لطفا با ذكر مصاديق معتبر، آوردن لفظ جمع را براي مفرد از متون عربي و نيزقرآن، اثبات كنيد تا بتوان اثبات كرد كه فقط اميرالمؤمنين مصداق «...و الذين امنواالذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون » مي باشد.
• براي ذكر در كتابم به جواب دقيق اين سؤالات نياز دارم ، و اميدوارم مرا از جوابهاي دقيق محروم نسازيد.
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
درباره اين سوال كه چگونه در آيه ولايت لفظ جمع آورده شده و مفرد اراده شده است بايد بگوئيم كه:
اولا: اين نوع استعمال و كاربرد امري رايج در ادبيات عرب مي باشد و در آيات ديگر قرآن مجيد نيز اين گونه كاربرد، استفاده شده كه به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- در آيه 215 سوره بقره مىخوانيم:
«يَسْئَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَالْاقْرَبِينَ وَالْيَتامى وَالْمَساكِينَ وَابْنِ السَّبِيلِ وَما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَانَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»
«(اى پيامبر ما) از تو سؤال مىكنند چه چيزى انفاق كنند، بگو: «هر خير و نيكى (و سرمايه سودمند مادّى و معنوى كه انفاق مىكنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است (لازم نيست تظاهر كنيد، او مىداند).»
در اين آيه شريفه صيغههاى «يسألونك، ينفقون، انفقتم و ما تفعلوا» بصورت جمع آمده است و در ابتدا به نظر مىرسد كه جمعى از مسلمانان سؤال فوق را طرح كردند، ولى طبق شأن نزول آيه، يك نفر بيشتر اين سؤال را مطرح نكرد و او شخص ثروتمندى به نام «عمرو بن جموح» بود. بنابراين، در اين آيه شريفه لفظ جمع به جاى مفرد آمده است؛
2- در آيه شريفه 173 سوره آل عمران مىخوانيم:
«الَّذِينَ قالَ لَهُمُ الناسُ إِنَّ الناسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَقالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»
اينها (مجاهدان جنگ احد) كسانى بودند كه (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشگر دشمن] براى (حمله به) شما اجتماع كردهاند؛ از آنها بترسيد!» امّا اين سخن، بر ايمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را كافى است؛ و او بهترين حامى ماست.»
اين آيه پيرامون جنگ احد نازل شده است، وقتى كه گروهى از تازه مسلمانان از فرمان پيامبر(ص) در جنگ احد تخلّف و سرپيچى كردند و محلّ مأموريّت خويش را ترك نموده و به جمع آورى غنائم جنگى پرداختند، دشمن شكست خورده از غفلت مسلمانان سوء استفاده كرد و كوه احد را دور زد و مسلمانان را محاصره نمود و بدينسان دشمن شكست خورده پيروز شد و هفتاد تن از مسلمانان به شهادت رسيدند!
كفّار و مشركين بدون اين كه كار را يكسره كنند، به همان پيروزى مختصر قناعت كرده و به سوى مكّه بازگشتند؛ در حين بازگشت به سمت مكّه، يكى از آنان گفت: ما كه تا اين مرحله پيروز شديم، چرا پيامبر اسلام(ص) را به قتل نرسانديم، تا كار اسلام تمام شود؟ اگر امروز اين كار را نكنيم، در آينده دوباره اسلام و مسلمانان مزاحم ما خواهند شد! سخنان او در ديگران تأثير كرد و همه آهنگ بازگشت و ادامه نبرد را سردادند! در بين مشركين شخصى به نام «نعيم بن مسعود» يا «معبد الخزاعى» بود كه ازا دامه جنگ ناراضى بود؛ او قبل از اين كه كفّار به مسلمانان برسند، خبر بازگشت كفّار و تصميم آنها را به اطّلاع مسلمانها رساند، برخى از مسلمانان از اين خبر وحشت كردند و گفتند: «آن زمان كه همه سالم بوديم چنين شكست سختى خورديم، اكنون كه اين مقدار كشته و مجروح داريم، چگونه مىتوانيم در برابر آنها مقاومت كنيم! ولى عدّهاى ديگر از مسلمانها گفتند: «نه تنها با آنها نبرد مىكنيم، بلكه به استقبال آنها مىرويم» و حتّى مجروحين را پيشاپيش لشكر نهاده به سمت دشمن حركت كردند، دشمن وقتى متوجّه شد كه مسلمانها با مجروحين خود به استقبال آنها مىآيند، ترسيد و براى حفظ همان مقدار پيروزى و موفّقيّت، دست به عقب نشينى زد و از درگيرى دوباره خوددارى نمود.
آيه شريفه فوق در مورد اين داستان نازل شده است. و از «نعيم بن مسعود» يا «معبد الخزاعى» كه تصميم كفّار را به اطّلاع مسلمانان رساند، تعبير به «ناس: مردم» مىكند، در حالى كه او يك نفر بيشتر نبود؛ ولى، به جاى مفرد، از جمع استفاده شده است.
3- خداوند متعال در آيه هشتم سوره منافقين مىفرمايد:
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْاعَزُّ مِنْهَا الْاذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِه وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ
آنها مىگويند: اگر به مدينه باز گرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون مىكنند!» در حالى كه عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولى منافقان نمىدانند.
آيه فوق بعد از غزوه بنى المصطلق، كه در سال ششم هجرى در سرزمين «قديد» واقع شد، نازل گشت. در اختلافى كه بين يكى از مهاجرين و انصار رخ داد، سر كرده منافقين، عبداللَّه بن ابى، حرف بسيار زشتى زد و گفت: «ما، اين گروه مهاجرين را پناه داديم و به آنها كمك كرديم، امّا كار ما شبيه ضرب المثل معروفى است كه مىگويد: «سمن كلبك يأكُلك؛ سگَت را چاق و فربه كن تا تو را بخورد!» سپس قسم خورد كه پس از بازگشت به مدينه، مهاجرين را از آن شهر بيرون خواهد كرد، سپس آيه شريفه نازل شد.
همانگونه كه ملاحظه مىكنيد يك نفر بيشتر اين سخن را نگفت، ولى صيغه «يقولون، رجعنا» جمع آورده شده است.
نتيجه اين كه، در آيات مذكور و ديگر آيات قرآن، كه متعرّض آن نشديم، صيغه جمع در جايى كه بايد مفرد به كار رود استعمال شده است و اين يك فرهنگ رايج در قرآن مجيد است.
ثانيا: استعمال صيغه جمع و اراده مفرد به انگيزه افاده معاني خاصي است كه در علم بلاغت درباره آنها سخن گفته شده و در آيه ولايت هم انگيزه هايي وجود دارد كه خود علماي اهل سنت نيز اين انگيزه ها را مطرح نموده اند:
الف: زمخشري از بزرگان و استوانههاي تفسيري اهل سنت و ميگويد:
گفته شده كه مراد از اين آيه، علي بن أبي طالب است كه در حالت ركوع انگشتر خود را به سائل داد و اگر بگويي كه چگونه امكان دارد كه لفظ جمع آمده باشد ولي مراد علي (ع) باشد مي گويم كه اگر صيغه جمع آمده است، به خاطر تشويق و ترغيب مردم به اين عمل است.
يعني زيبنده و شايسته است كه همه مردم اين كار را انجام بدهند.(1)
ب: چنانكه فخر رازي در تفسير مفاتيح الغيب (2) و آلوسي در تفسير روح المعاني (3) نوشته اند استعمال ضمير جمع درباره مفرد گاهي اوقات براى عظمت شخص، و گاه براى عظمت كار، كاربرد دارد. ولى چون اين استعمال، مجازى است نياز به قرينه دارد.
همانگونه كه در فارسى نيز چنين است و ما به جاى عباراتي همچون«تو رفتى، گفتى، آمدى و مانند آن» مي گوئيم: «شما رفتيد، گفتيد، آمديد و مانند آن» بنابراين در ادبيّات عرب گاهى جهت احترام لفظ جمع به جاى مفرد به كار برده مىشود و در آيه فوق نيز مي تواند چنين باشد.
پي نوشت ها:
1. زمخشرى محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407ق، ج1، ص 649.
2. فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق، ج12، ص386.
3. آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق، ج3، ص 334.
موفق باشید.






