سلام من در شهر بندر لنگه ساکنم و اینجا هم شیعه و هم سنی زندگی میکنند . روزی در مورد وضو با یکی از برادران سنی بحث کردیم و من به آیه ۶ سوره مائده اشاره کردم و ایشان گفتند که در این آیه رئوسکم کسره گرفته وارجلکم فتحه پس حکم ارجلکم مثل وجوهکم و ایدیکم است . و به آیه ۳ سوره توبه اشاره کرد و گفت اینجا هم مشرکین و رسوله همان حالت را دارد . می خواستم نظر حضرتعالی را برای پاسخ دادن به ایشان بدانم چون من جوابی نداشتم خواهشمندم راهنمایی بفرمائید
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم آيه مربوط به وضو به شرح زير است:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن
در مورد اعراب واژه هاي اين آيه نظر هاي مختلفي مي توان ارائه داد از جمله:
1. "ارجل" منصوب بوده و عطف بر "وجوهكم" مي باشد كه به شستن پاها دلالت دارد. (نظر غالب عالمان اهل سنت)
2. منصوب بوده و عطف بر محل "رؤسكم" و مفعول دوم "وامسحوا" مي باشد. (نظر شيعه و جمعي از عالمان اهل سنت)
3. ممكن است "ارجل" را مجرور خوانده و آن را عطف بر لفظ "رؤسكم" و مفعول "وامسحوا" بدانيم. (1)
4. مرفوع بوده "ارجُلُكم" به اين معنا كه مبتدايي است كه خبرش به دليل روشن بودن حذف شده و تقديرش اين است : "و ارجلكم مغسوله" (2)
5. "ارجل" مجرور بوده به فعلي كه حذف شده و تقدير آن "و افعلوا بارجلكم الغسل" بوده كه فعل و حرف جر حذف شده اند. (3)
و اقوال ديگري كه براي مشاهده آنها بايد به كتب تفسير و ادبيات عرب مراجعه كنيد.
اما طبق قواعد عربي اصل بر اين است كه "ارجل" منصوب و مفعول "امسحوا" باشد. اين اصل و ظهور كلام است كه جز در موارد خاص و با دلالت قرينه محكم از آن دست برداشته نمي شود.
براي درك مقصود و منظور قرآن بخصوص در مواردي كه چند معنا درست به نظر مي رسد(مثل اينجا) بايد از صاحب كتاب يعني پيامبر و اهل بيت ايشان، معنا و منظور را پرسيد و امامان شيعه و جمعي از صحابه و تابعان و عالمان اهل سنت "ارجل" را منصوب و مفعول "و امسحوا" دانسته اند و اين براي ما حجت است.
زراره و ابن بكير خدمت امام باقر رسيدند و پرسيدند:وضوي رسول خدا چگونه بود؟حضرت ظرف آبي طلب كرد و دست راستش را در آب فرو برد و كفي آب برداشت و بر صورت ريخت و آن را شست. بعد كف دست چپش را پر از آب كرد و بر دست راستش ريخت و آن را از آرنج تا نوك انگشتان از بالا به پايين شست، به طوري كه هنگام شستن دستش به سوي مرفق باز نمي گشت و بعد با كف راستش بر دست چپش آب ريخت و آن را مانند دست راستش شست .سپس سر و دو قدمش را با خيسي وضو مسح كرد، بدون اينكه از آب ديگري استفاده كند و فرمود: خداي بزرگ مي فرمايد:
"يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الي الصلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم "پس او نبايد جايي از صورت را نشسته بگذارد و بعد امر كرده به شستن دست ها تا آرنج ها، پس نبايد جايي از دست ها تا آرنج ها را نشسته بگذارد، پس بايد صورت و دست ها را تا آرنج بشويد. زيرا خدا فرموده "فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الي المرافق"
بعد خداوند مي فرمايد: "وامسحوا برؤسكم و ارجلكم الي الكعبين" بنا بر اين مسح به قسمتي از سر و پا از نوك انگشتان تا بلندي كعب و روي پا ها كافي است. (4)
اين تفسير پيامبر از آيه است و ما بايد به تفسير پيامبر پايبند باشيم.
در اين آيه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است، در حالي كه اهل تسنن پاها را مي شويند و همه سر را مسح مي كنند.
علت اين تغيير (شستن پاها به جاي مسح آنها) هم اين بود كه عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگي وضوي پيامبر گرفتار ترديد شد, و وضوي پيامبر را به شكلي كه اكنون در ميان اهل سنت مرسوم است ،اعلام نمود. اين قضيه مورد مخالفت بسياري از صحابه واقع شد, لكن حكومت اموي بنا به اغراض سياسي در نقاط مختلف اسلامي شيوه عثمان را تبليغ كردند. جوي به وجود آوردند كه برخي از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاكم را نداشتند. در نتيجه اين گونه وضو گرفتن رواج يافت.
در مورد فراز "فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الي المرافق و امسحوا برؤسكم و ارجلكم الي الكعبين"
غالب علماي اهل سنت "ارجلكم" را عطف بر" ايديكم" مي دانند و "وامسحوا برؤسكم "را جمله معترضه اي در بين اين جمله مي شمارند. علماي شيعه( به تبع از اهل بيت) و بعضي علماي اهل سنت (از صحابه و تابعان) اين آيه را مطابق ظاهر آن معنا كرده و مفعول شستن را صورت و دستها دانسته و" واو" را عطف كننده جمله به جمله شمرده و سر و پاها را مفعول مسح شمرده اند.
شيعه (به تبع از امامانش ) اين دلالت را مطابق ظاهر دانسته اند كه بايد قرآن بر ظاهر حمل شود و حمل آن به خلاف ظاهر درست نيست، مگر قرينه معتبر باشد و امامان به فهم آيات قرآن از بقيه اولي هستند.
متاسفانه در اهل سنت به دلايل مختلف با اين برداشت از قرآن مخالفت شد و برداشت مطابق با ظاهر به حاشيه رانده شد با اين كه علاوه بر امامان شيعه بزرگاني از اصحاب و تابعان اين نظر را قبول داشتند. ولي چون حاكمان با اين نظر مخالف بودند، با اين نظر مخالفت شد و بعد از تابعان بر روي نظر مخالف آن، اجماع شدو نظر آن عده از اصحاب شاذ و كم طرفدار معرفي گرديد يا توجيه شد.
صاحب تفسير "التحرير و التنوير "گويد:
"ارجلكم"به نصب لام عطف بر "و ايديكم" است و جمله "وامسحوا برؤسكم"معترضه اي است كه بين جمله واقع شده و فايده آن هم رساندن معناي ترتيب در وضو است و حكمت شستن پاها از اين جهت است كه حكمت وضو رسيدن به پاكيزگي و تميزي براي مناجات با خداست و بايد در شستن مبالغه كرد و مواضعي كه در معرض آلودگي بيشتر هستند را بيشتر شست و پاها از بقيه اعضا بيشتر آلوده مي شوند و فقيهان (عامه) بعد از عصر تابعان بر شستن پاها اجماع كرده اند و مخالف اين اجماع فقط اماميه و طبري است كه قائل به تخيير بين شستن و مسح است.
بعدخودش اقرار مي كند كه ظاهر قرآن، مخالف اين تفسير است:
علما در مورد قرائت "وارجلكم" تاويل هايي دارند. بعضي ظاهر آيه را گرفته و حكم پاها را مسح دانسته اند نه شستن و اين از ابن عباس و انس بن مالك و عكرمه و شعبي و قتاده نقل شده است.(5)
ابن كثير نيز در تفسير خود تصريح مي كند كه راي عكرمه و ابن عباس و شعبي بر اين است كه پاها عطف بر سرها بوده و مسح پاها لازم است نه شستن آنها، بعد چون نظر عامه اهل سنت را بر دومي مي بيند، مي گويد: اين روايات و نظر ها جدا غريب است و مسح در اين نقل ها به شستن خفيف معنا شده (تا با نظر عموم اهل سنت مخالف در نيايد). (6)
بنا بر نظر اهل سنت و شيعه "واو" در جمله مورد بحث واو عطف است اما بنا بر نظر اهل سنت عطف ارجل به ايديكم و بنا به نظر شيعه عطف ارجل بر محل "روسكم" زيرا رؤسكم مفعول فعل "امسحوا" است و منصوب مي باشد.
رسول خدا براي اينكه اصحاب در چنين مواردي گرفتار اختلاف تفسير نشوند، فرمود:
من بين شما دو چيز به ارث مي گذارم كه تا بدانان متمسك باشيد از گمراهي در امانيد: كتاب خدا و عترتم يعني اهل بييتم(7) اما عمر بن خطاب كه از امامان اصلي اهل سنت است در مقابل رسول خدا گفت:
حسبنا كتاب الله (8) و براي اينكه در چنين مواقعي منظور قرآن را بفهمند، به ديوان شعر عرب جاهلي لارجاع داد:
عليكم بديوان العرب لا تضلوا فيه تفسير كتابكم و معاني كلامكم(9).
در ديوان عرب هر دو وجود دارد و براي هر معنايي مي توان شاهدي آورد.
آري در ادبيات عرب هم مي توان مشابه اين جمله آورد كه ارجل را عطف بر رؤوس جلوه دهد و هم موردي كه آن را عطف بر ايدي بنماياند و هم موردي كه آن را مجرور نشان داده و جر آن را از باب پيروي از جر رؤوس نشان دهد.(قرائت و توجيهي كه بعضي كرده اند و ابن كثير آن را به شيعه نسبت مي دهد و علامه آن را لغت پست عرب دانسته كه قرائت قرآن مطابق آن جايز نيست) اين گونه نمي توان رفع اختلاف كرد و تنها راه رفع اختلاف گردن نهادن به حديث ثقلين و پذيرفتن مرجعيت علمي اهل بيت است.
براي آگاهي بيشتر ر . ك: وضوء النبي من خلال ملابسات التشريع، علي الشهرستاني , نشر مشعر.
پي نوشت ها:
1. درويش محي الدين، اعراب القرآن و بيانه، سوريه، دار الارشاد، 1415 ق، ج 2، ص 419.
2. نيشابوري، ايجاز البيان، بيروت، دارالغرب، 1415 ق، ج 1، ص 271.
3. ابوحيان اندلسي، البحر المحيط، بيرروت، دار الفكر 1420 ق، ج 4، ص 192.
4. البرهان، ج2، ص257.
5. التحرير و التنوير، ج5، ص52.
6. تفسير ابن كثير شامي، ج3، ص47.
7. حديث متواتر "ثقلين".
8. التحرير و التنوير، ج5، ص32.
9. همان، ج1، ص20.
موفق باشید.






