باسلام- درآیه تطهیربه این مطلب اشاره شده که خداونداهل بیت راازهرناپاکی وآلودگی دورومنزه نموده است.آیااین آیه بااختیاراهل بیت منافات ندارد.آیاازمتن آیه چنین استنباط نمی شودکه اهل بیت جبرأازهرگناه وآلودگی مبری هستند؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا : (1) خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
جمله" يريد" در آيه ياد شده گرچه اشاره به اراده تكوينى پروردگار است، و گرنه اراده تشريعى، و به تعبير ديگر لزوم پاك نگاهداشتن خويش، انحصارى به خاندان پيامبر (ص) ندارد، و همه مردم بدون استثناء به حكم شرع موظفند از هر گونه گناه و پليدى پاك باشند.
ولي اين اراده تكوينى موجب جبر نيست، زيرا با توجه به بحث هايى كه در مساله معصوم بودن انبياء و امامان وجود دارد پاسخ اين سخن روشن است(2) و در اينجا بطور خلاصه مىتوان گفت: معصومان داراى يك نوع شايستگى اكتسابى از طريق اعمال و رفتار خويشند، و يك نوع لياقت ذاتى و موهبتى از سوى پروردگار، تا بتوانند الگو و اسوه مردم بوده باشند.
به تعبير ديگر معصومان به خاطر تاييدات الهى و اعمال پاك خويش، چنان هستند كه در عين داشتن قدرت و اختيار براى گناه كردن به سراغ گناه نمىروند درست همانگونه كه هيچ فرد عاقلى حاضر نيست، قطعه آتشى را بر دارد و به دهان خويش بگذارد با اينكه نه اجبارى در اين كار است و نه اكراهى، اين حالتى است كه از درون وجود خود انسان بر اثر آگاهيها و مبادى فطرى و طبيعى مىجوشد، بى آنكه جبر و اجبارى در كار باشد.(3)
نكته ي ديگر اين كه اعطاي اين مقام از كودكي دليل بر غير اختياري و دور از استحقاق بودن آن نيست زيرا براي خداوند تحقق زمان براي درك لياقت بندگان نسبت به نعمات ضرورت ندارد. خداوند از علم ذاتي خود مي داند كه هر بنده اي در شرايط عادي زندگي چه مقام و مرتبتي را در مسير بندگي احراز مي نمايد. ممكن است خداوند ناشي از همين علم ازلي به كيفيت رفتار آينده امامان از كودكي مقام امامت و لوازم آن را به ايشان اعطا نموده باشد.
خداوند ميدانسته كه آنان منهاي عصمت،با ديگران در مراتب اخلاص و فداكاري فرق داشته، از اين رو، اين موهبت را به آن ها بخشيده است؛ بنابراين معصومين، شايستگي و ويژگيهاي ذاتي براي قبول مقام عصمت داشتهاند. افاضه و موهبت الهي بيحساب و بدون جهت نبوده است.(4)
پس تطهير اهل بيت (ع ) و پيامبر (ص )كه در آيه ياد شده آمده به معناي نگه داشتن اجباري و جلوگيري آن ها از ارتكاب رجس شرك و كفر و ظلم و...نيست تا جبر تلقي شود، بلكه دفاع از ساحت آنان و دور كردن رجس از آن ساحت پاك و منزه مي باشد.
مشابه اين جريان را در نزول سكينه بر مومنان نيز مطرح است"سكينه " كه يك مقام ايماني و اطميناني فوق العاده است و آرامش بي نظيري را در پي دارد، بر قلب كساني نازل مي شود كه قبل از نزول آن،اهل ايمان و تقوا بوده و بدان پايبند و استوار بوده اند. به آيه توجه كنيد:
فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً ؛(5)
خداوند آرامش و سكينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود. آن ها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت. آنان از هر كس شايستهتر و اهل آن بودند و خداوند به همه چيز دانا است.
اين آيه صراحت دارد كه سكينه كه فرد را ملازم تقوا مي سازد، بر قلب كساني نازل مي شود كه قبل از نزول سكينه، اهل تقوا و سزاوار نزول سكينه بوده اند.
بنا بر اين تطهير و نزول سكينه و مانندآن همگي عنايات خاص و دفاع خداوند از ساحت بندگان مؤمن و خاص اوست،نه اين كه شامل افراد بي صلاحيت شده و به اجبار آنان را از گناه و پليدي پاك كند.
تا كسي با اختيار خود راه بندگي نپويد و از گناه، ظلم و فساد رويگردان نشود، خدا او را بر نمي گزيند و پاك نمي سازد و به خود اختصاص نمي دهد. خدا همه انسان ها را به كنف حمايت خود دعوت كرده تا از آنان دفاع كند. رجس و پليدي را از ساحت آنان دور سازد. فقط بندگان مخلص و مؤمن و صالح هستند كه دعوت خدا را اجابت مي كنند. خود را به خدا مي سپارند و به كنف حمايت خدا در مي آيند.
اگر پيامبران و امامان با اختيار خود از گناه روگردان نبوده و به خدا پناه نبرده و مصونيت نطلبيده باشند و خدا بدون اختيار و خواست خودشان ، به زور آنان را از گناه پاك كرده باشد، نه فضيلتي براي آنان است و نه مدح آنان اقدامي صحيح و به جا مي باشد. و نيز آنان را نمي توان به عنوان الگو معرفي كرد. مدح و الگو بودن آنان زماني است كه خودشان خواهان طهارت باشند. با تمام توان به سوي طهارت رفته باشند.
دستگيري خدا از رهپويان تاييد انتخاب و اختيار آنان است. اين با جبر كه واداشتن بر خلاف ميل و خواست و اراده است، تفاوت اصولي دارد. (6)
پينوشت ها:
1. احزاب (33) آيه 33.
2. صادقي، عصمت، نشر مركز مطالعات فرهنگي قم 1388 ش، ص 31.
3. ناصر مكارم، تفسير نمونه، نشر دار الكتبالاسلاميه تهران ،بي تا، ج17، ص 292 .
4. مصباح يزدي، معارف قرآن، نشر مؤسسة در راه حق، قم 1368ش. ص 26.
5. فتح (48) آيه 26.
6. ناصر مكارم شيرازي، پيامبر قرآن، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، بي تا، ج 7، ص 193؛ و نيز: جعفر سبحاني، منشور جاويد، نشر موسسه امام صادق قم 1378 ش، ج 5، ص 28و 29.
موفق باشید.






