برفرض صحت نظریه تبادل انواع دیگر وجود علت غایی را چطور اثبات می کنید ؟

به عبارت دیگر با توجه به این احتمال که ، موجوداتی که ( اعم از انواع زنده و غیره ) ساختار لازم برای دوام را نداشته اند از بین رفتند و بعد از کلی آزمون و خطا اینها ماندند مثلا هزاران بلکه میلیون ها خورشید از بین رفت تا این خورشید با این شرایط قابل استفاده ، ماند ( از نظر زمان محدودیتی نداریم چون هم شما در بحث قدیم الاحسان این را می گویید هم از نظر علمی می شود گفت هزاران بینگ بنگ تا این آخری - احتمال کفایت می کند تا ذهن را به تشکیک در برهان بیاندازد ) بحث دور در علل هم ناظر بر علت فاعلی است که بدرد ما نمی خورد زیرا می شود سلسه علل را ازلی دانست و اگر هم ندانیم ، باز خارج از بحث من است زیرا بحث من در مورد این است که این علت ،انتخاب کرده ؟ نظریه تبادل می گوید خیر صرف همین احتمال ذهنی و عقلی کفایت می کند در تشکیک

در جواب گفته می شود نگاه به این رابطه آلت تناسلی زن و مرد سپس نطفه ،رحم ،خون حیض، و اخر شیر و جایگاه پستان و ... بیانداز و یک هدفی درست می کنید خوب از طرف دیگر هم میشود گفت این از روی هزاران میلیارد جهش ژنتیکی به این صورت در امده . درست است که احتمال بسیار ضعیف است ولی این احتمال وجود دارد و چون دو احتمال وجود دارد مسئله میشود شخصی که کدام طرف را بگیرید و همین مسئله کفایت می کند در تشکیک

خلاصه اینکه شما می گوئید هدف است و هدف عامل خاص با شرایط خاص می خواهد ولی من می گویم حرف شما را قبول دارم که هدف عامل خاصی می خواهد ولی من در خود وجود هدف ،احتمال دیگری هم می دهم که دیگر نیاز به عامل باان شرایط خاص نیست

قابل ذکر است که بسیاری از کتابهای موجود را خواندم ( استاد مطهری ، مکارم ، سبحانی ...و بسیاری از موحدان غیر مسلمان . ولی همه انها بحثشان درست کردن هدف بوسسله ارجاع به مشاهده بود مانند توحید مفضل (وجوابی که در ذهنم است را توضیح دادم)

با رجوع به قلبم و اطلاعات زیاداز درون دینی و تاریخ انبیاء ، خدا را نمیتوانم رد کنم برای همین این شبهه خیلی فشار روحی در من ایجاد میکندو سالهاست باعث خلل در کارهایم شده است

با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
شبهه مد نظر شما متمركز بر روي برهان نظم است كه در آن تلاش مي شود از طريق علت غايي ضرورت وجود ناظمي در وراء كائنات تصوير شود؛ به عبارت روشن تر ما در برهان نظم از نظم موجود در اجزاء عالم و در كل كائنات به وجود ناظمي در ماوراء اين مجموعه پي مي بريم، يعني وجود ناظمي را در بيرون از اين مجموعه منظم تعريف مي كنيم.
ادعا اين است كه اگر اين نظم نتيجه طبيعي ميليون ها بار آزمون و تكرار باشد چه؟ آيا نمي توان احتمال تصادف(به معناي فقدان هدفمندي) را در شكل گيري نظم و هماهنگي كنوني مطرح نمود؟
در پاسخ بايد گفت خير؛ دليل اين امر آن است كه علم تجربي نيز براي ارزش قائل شدن و اعتبار دادن به احتمالات ضوابط و قواعد مشخصي دارد و حتي تئوري هاي علمي زماني تبديل به يك قانون پذيرفته شده مي شوند كه ميزان احتمال خطا در آن ها به معيار 5 سيگما برسد يعني احتمال خطا به حدود 1 در 1 ميليون برسد؛ چنان كه در مورد ذره هيگز در سال گذشته در طي آزمايشات گوناگون احتمال درستي وجود اين ذرات به 4.9 سيگما رسيد.
اما آيا در شكل گيري نظم كنوني كائنات مي توان ارزش احتمال مورد نظر شما را قابل توجه دانست؟ اعتقاد انديشمندان نشان مي دهد كه خير، زيرا نظم موجود در عالم ما از چنان پيچيدگي و رمزآلودي برخورداراست كه تصور به وجود آمدن آن در پي قواعد تصادفي و آزمون و خطا، حتي بر اساس قواعد علمي جبر واحتمال قابل قبول نيست؛ تا جايي كه برخي دانشمندان تصريح مي كنند عمر كنوني زمين شايد براي درست شدن تصادفي يك سلول زنده وهماهنگ شدن كامل اسيدهاي آمينه در آن كفاف ندهد، چه رسد به چنين تحول و تكامل و هدفمندي، آن هم در اين مدت محدود از عمر زمين بلكه كائنات. (1)
فراموش نكنيد مساله قديم الاحسان بودن خداوند و ازلي دانستن عالم از منظر حكما هيچ ارتباطي با حدوث و زمان داري كائنات و عالم ماده به صورتي كه مي شناسيم نمي شود و هم علوم تجربي براي اين عالم - بر اساس آغاز شدن در نتيچه بيگ بنگ - عمر معيني را تخمين مي زند و آن را چيزي كمتر از 14 ميليارد سال مي داند. (2)
؛ حتي از منظر حكماي اسلامي نيز ازلي بودن عالم به معناي ازلي بودن مواد معين و عالم ماده و مجموعه اي كه به عنوان كائنات از آن نام برده مي شود نيست. زيرا در ديدگاه حكما عالم به معناي ماسوي الله است و ايشان معتقدند هموارده تا خدا بوده خلق هم بوده و لذا همواره مخلوقي غير از خداوند وجود داشته، پس عالم نيز مصداق داشته است، اما اين ربطي به حادث بودن عالم ماده و موجودات درون آن مانند كائنات شناخته شده درون آن ندارد.
بر اين اساس مساله تكرار پي در پي بيگ بنگ نيز مشكلي را حل نمي كند، زيرا نكته دقيق مساله در حوادث بعد از بيگ بنگ است؛ به عبارت روشن تر در درون فرضيه شكل گيري كاونات به شكل كنوني تنها يك اتفاق و تصادف خاص مد نظر نيست كه همان رخ دادن انفجار بزرگ بر اساس كم و كيف معيني باشد تا گفته شود رخ دادن اين انفجار در آن شرائط خاص - كه اگر ذره اي تخلف مي داشت به شكل كنوني كائنات منتهي نمي شد- نتيجه بي نهايت تكرار بود و اتفاقا در اين نوبت خاص آن انفجار با همان معيارها و اندازه هاي خاص رقم خورد، زيرا با فرض پذيرش اين سخن تازه اين پرسش مطرح مي شود كه پس ميلياردها حادثه بعدي كه در شكل گيري كهكشان ها و سيارات و بخصوص حيات و موجودات زنده در روي زمين پشت سر هم و به شكل بي نظير رقم خوردند بر اساس كدام معيار تصادف و تكرار به اين دقت انتخاب شدند؟ آيا عمر كائنات كنوني با اين همه انتخاب صحيح در ميلياردها تصادف قبال پذيرش و تطبيق است؟
به علاوه نبايد از ياد برد كه اصولا فارغ از نظم موجود در عالم، اصل وجود ماده در عالم توجيه روشني ندارد و علم نتوانسته براي ابتداي اين داستان كه مرحله قبل از انفجار بزرگ و همچنين مديريت اين انفجار و فاعل اين حادثه عظيم و دقيق پاسخ روشني بدهد. مساله سلسله علل هم تعبير گنگي بود كه شما به كار برديد و معناي روشني از آن در نيافتيم؛ ازلي بودن سلسله علل چيزي جز همان تسلسل در علل نيست كه به براهين مختلف حكما مردود دانسته شده است و براي محتمل دانستن اين احتمال بايد دليل منطقي ارائه داد.
در صورت تمايل، منتظر سوالات و نقد و نظرهاي شما هستيم.
پي نوشت ها:
1. رك : ژان گيتون، "خدا و علم، به سوي متارئاليسم"، دفتر نشر فرهنگ اسلامي تهران، 1374، فصل تصادف در شكل گيري كائنات.
2. http://www.hupaa.com/20000000000004263/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-13-%D9%8...
2. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران 1374 ش، ج 6، ص 105.
موفق باشید.