به نام خدا.با سلام و تحيت
اسلام معتقد به آزادي بيان، تبليغ و آزادي پس از بيانِ مخالفان تا موقعي كه دست به اسلحه نبردند و پيمانها را نشكستند و با مهاجمان متحد نشدند، مي‌باشد، بطوريكه اگر مشركان، كافران و منافقان با فيلمها يا با سخنانِ فريبنده و مخفيانه / و يا با فعاليتِ آشكار در تلويزيون، دانشگاه، روزنامه ها و...، در حال گمراه كردن مردم هستند، و يا اينكه منافقان در هنگام جنگ ، جلسات شبانه بر ضد مسلمانان تشكيل مي دهند، تا وقتيكه با دشمن همدست و متحد نشدند، مومنين بايد آنها را به حال خود واگذارند، به آنها توجه نكنند ولي بايد با سخنانِ صحيح خود، حقّ را تبليغ كنند و صبور و شكيبا باشند.پس چرا نظام جمهوري اسلامي برخلاف قرآن، روزنامه ها را بست و تلويزيون فقط براي يك گروه كوچكي شد و اساتيد دانشگاهي كه بايد همه تفكرات باشند، متاسفانه اساتيد يك قشر كوچكي تدريس مي كنند و مردم را با هر سخن مخالف زنداني مي كنند و... (انعام 35 و36 و 112 و 113 / توبه 4 ، 6 ، 107 و 108 / نساء81 / يونس99، 108 و 109 / هود28، طه/71، احزاب48)
** این گونه در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم(وجود دشمن و مخالف از مشيّت و قوانين خداوند است); آنها بطور سرّى سخنان ظاهر فریب و بى اساس (براى اغفال مردم) به یکدیگر القا مى کردند; و اگر پروردگارت مى‌خواست، چنین نمى کردند; (ولى ایمان اجبارى سودى ندارد و خدا مي خواهد كه دشمنان، آزادانه كارهاي خلافشان را انجام دهند.) بنابراین، آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار.(مبارزه منفي) * نتیجه (وسوسه هاى شیاطین) این خواهد شد که دلهاى کسانى که به قیامت ایمان ندارند، به آنها متمایل گردد; و به آن راضى شوند; و هر گناهى که بخواهند، مرتکب شوند.(خداوند مي خواهد كه مخالفان، آزادانه گناه كنند و از گناه خودشان هم راضي و خشنود باشند؛ چون سنت خداوند در جهان هستي، آزاد گذاشتن مخافان است و اختيار دادن به انسانهاست و اگر خدا مي خواست افراد را بخاطر گناهشان عذاب كند كه جنبنده اي در زمين باقي نمي ماند؛ لذا هيچ حكومتي نبايد جلوي مخالفانشان را بگيرد و اپوزيسيون نبايد هیچ گاه به خاطر داشتن عقیده مخالف و يا با چسباندن اتهام‌هایی چون «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» به آنها، از حقّی محروم گردند.) (انعام/ 112 و 113)
** (خداوند به پيامبر مي‌فرمايد:) و اگر اعراض کردن كافران بر تو سنگین است، چنانچه بتوانى نَقْبى در زمین بزنى، یا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنى، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگرى) براى آنها بیاورى! امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولى هدایت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس (اي پيامبر) هرگز از جاهلان مباش.* تنها کسانى (دعوت تو را) مى پذیرند که گوش شنوا دارند; امّا مردگان (و آنها که گوش شنوا ندارند، ایمان نمى آورند; و) خدا آنها را (در قیامت) برمى انگیزد; سپس به سوى او، بازگردانده مى شوند.(انعام/35و36)
** (گروهى دیگر از منافقان) کسانى هستند که مسجدى ساختند (وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً)براى زیان رساندن (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقه افکنى میان مومنان، و کمین گاه براى کسى که از قبل با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود; آنها سوگند یاد مى کنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشته ایم»! اما خداوند گواهى مى دهد که آنها دروغگو هستند!* ]حالا خداوند به پيامبر دستور مي دهد كه با آن مسجد چيكار كند، آيا دستور به كشتنِ منافقان ميدهد؟ خير، بلكه فقط مي‌گويد:[ هرگز در آن (مسجد ضرار به عبادت) نایست! مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده (مسجد قُبا)، شایسته تر است که در آن (به عبادت) بایستى; در آن، مردانى هستند که دوست مى دارند پاکیزه باشند; و خداوند پاکیزگان را دوست دارد. (توبه/ 107 و 108)
** (منافقان در نزديكيِ شروعِ جنگ با كفّار، در حضور تو اي پيامبر) مى گویند: «فرمانبرداریم»; امّا هنگامى که از نزد تو بیرون مى روند، جمعى از آنان بر خلاف گفته هاى تو، جلسات شبانه تشکیل مى دهند; آنچه را در این جلسات مى گویند، خداوند مى نویسد. اعتنایى به آنها نکن; (و از نقشه هاى آنان وحشت نداشته باش;) و بر خدا توکّل کن; کافى است که او یار و مدافع تو باشد.(نساء/81)
** و اگر پروردگار تو مى خواست، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى (به اجبار) ایمان مى آوردند; آیا تو (اي پيامبر،) مى خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجبارى چه سودى دارد! پس طبق دستور خداوند، بايد مخالفان حكومت و خدا در كشور آزاد باشند و كسي نبايد متعرض آنها شود تا با اين روش، انسانهاي پاک با پليد تميز داده شوند يا به عبارت ديگر تا يزيد ضد دين و كافر نباشد، امام حسيني نخواهد بود تا استعدادها و قابليتهايش شكوفا گردد به عبارت ديگر دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی‌سازد،پس بايد آزادي كامل مخالفان باشد تا مؤمنانِ واقعي و عملگرا مشخص شوند و كمال يابند، لذا تنها وظيفه مومنين براي مقابله با مخالفان، به راه حق رفتن و صبور و شكيبايي داشتن است.) *(اي پيامبر،) بگو ای مردم ، حق از جانب پروردگارتان آمد، پس هر که راهیاب شود همانا به سود خویش راهیاب شده باشد و هرکس به بیراهه رود، همانا به زیان خویش بیراهه رفته است و من نگهبان شما نیستم(هر كس آزاد است هر تفكري داشته باشد و هر طوري كه خواست، زندگي نمايد). * و از آنچه بر تو وحى مى شود پیروى کن (به راه حق برو و مردم را نه به اجبار بلكه آزادانه و با آگاهي دادن به راه خدا دعوت كن و وظيفه تو بيش از اين نيست كه تو اي پيامبر، فقط الگو، بشارت دهنده و بيم دهنده‌اي ] « يا اَيُّهاَ النَّبِيُّ اِنّا اَرسَلناک شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً « [)، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند حکم (پیروزى) را صادر کند; و او بهترین حاکمان است. (يونس/ 99، 108 و 109)
** (نوح) گفت: «اى قوم من! به من خبر دهید اگر من دلیل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و او از سوى خود رحمتى که شما از آن بى خبرید، به من داده باشد (آیا باز هم رسالت مرا انکار مى کنید)؟! آیا ما مى توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با این که شما (آمادگى ندارید و حتى از تفکر و اندیشه پیرامون آن) کراهت دارید»؟! (پس تفكرِ سانسور، سرکوب، تهدید و مجازات، اشتباه است و ضد نظر و ايده‌ي خداست؛ و اين تفكر نيز ضد نظر خداست كه در هر حوزه‌ای که متولیان احساس کنند نگاه و ایده‌ای متفاوت با ایدئولوژی رسمی و رویکردهای غالب درصدد تکثیر و بسط است، ممیزی و هشدار و تحدید افزايش و گسترش يابد.) (هود/ 28)
** (به چه دليل خداوند در برابر همه پيامبران، شيطان قرار داده و دست شياطين را هم آزاد گذاشته است؟:) هدف این بود که خداوند القائات شیطان را آزمونى قرار دهد براى آنها که در دلهایشان بیمارى است، و آنها که سنگدلند; و به یقین ستمکاران در عداوت شدید دامنه دارى هستند.* و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّى است از سوى پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد; و خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به سوى صراط مستقیم هدایت مى کند. (حج/ 53 و 54)
** اسلام معتقد است كه حكومتهاي جبار و مستکبر، نه تنها مدعى‌اند که بر جسم و جان مردم، حکومت دارند که مى‌خواهند بگویند قلب مردم هم در اختیار ما و متعلق به ما است، و مردم باید با اجازه ما تصمیم بگیريد،
بعضى مانند فرعون مصر، ناشیانه به هنگام دستپاچگى، تفكر استبدادي خود را بر زبان جارى مى کنند، و بعضى مرموزانه و با استفاده از وسائل تبلیغاتى و ارتباط جمعى و انواع سانسورها عملاً این حق را براى خود قائلند و معتقدند نباید به مردم اجازه اندیشیدن مستقل داد، بلکه، حتى گاهى به نام آزادى اندیشه، باید این سلب آزادى را بر مردم تحمیل کرد. (طه 71)
و (اي پيامبر) از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهاى آنها اعتنا منما، بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامى و مدافع (تو) باشد.(احزاب/48)

أَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم در حكومت اسلامي به حكم قرآن و روايات معصومين بايد آزادي بيان آراء و عقايد در زمينه هاي مختلف عقيدتي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و ... باشد و بايد افراد هنگام بيان عقيده و بعد از آن امنيت داشته و از تعرّض مصون باشند. اما آزادي دروغگويي، جعل، وارونه نمايي و ... نيست و دروغ و جعل و كتمان و وارونه نمايي گناه و جرم بوده و به حكم قانون ممنوع است و اگر كسي مرتكب شد، بايد توسط افراد مجري قانون بازداشت شده و در محكمه عادلانه محاكمه و در صورت محكوم شدن، كيفر گردد.
مسئولان جمهوري اسلامي هم اين مبنا ها را قبول دارند و اگر در جايي و مواردي توسط بعض مجريان اقدامي خلاف اين مباني صورت مي گيرد را نبايد به سرعت به پاي نظام نوشت. در هر جايي و هر كشور تخلف از قانون و تعدي از آن از سوي مجريان ممكن است صورت پذيرد. مهم اين است كه با اين تجاوز و تعدي ها مبارزه شود و تعدي كنندگان منع شوند و تنبيه گردند و رويه نشود.
عنوان جرم بايد قانوني باشد يعني در قانون به آن عنوان و به مصداق و معناي آن تصريح شده باشد و عنوان هاي نامعين نبايد مورد استناد باشد. عنوان هاي «تبليغ عليه نظام» و «تشويش اذهان عمومي» اگر در قانون آمده اند و تعريف شده و حدودشان معين گرديده، مي توانند مستند اتهام و كيفر خواست باشند و در غير آن صورت عنوان هاي من درآوردي بوده و نبايد مستند اتهام و بازداشت و كيفر خواست شوند و چنانچه با عنوان هاي من درآوردي افراد بازداشت يا محكوم شوند، بايد به مراجع بالاتر شكايت ببرند و اجازه ندهند مجريان از قانون فراتر روند.
براي اين كه مملكت در مسير صحيح باشد هم قانون بايد صحيح و واضح باشد و هم مجريان از اجراي قانون فراتر نروند و در اجرا دچار تفريط و تبعيض نشوند و هم مردم بايد در مقابل مجريان متجاوز از قانون ايستادگي كنند.
در مورد مسجد ضرار (1) كه نوشته ايد، بنا به تاريخ و تفاسير منافقان در زمان جنگ تبوك از رفتن به جنگ به بهانه هاي مختلف تخلف كردند و به توصيه ابوعامر راهب كه از دشمنان پيامبر و ساكن روم بود، مسجدي ساختند تا پايگاه آنان شده و محل توطئه و تفرقه انگيزي باشد و پيامبر با بازگشت از تبوك نقشه هاي آنان را افشا كرد و مسجدشان را به آتش كشيد. (2) اما با فرد يا افراد معيني برخورد نكرد و كسي را حد نزد يا تبعيد ننمود و ...
البته پيامبر حاكم جامعه بود و شايد مصلحت ببيند در موردي از جرم افرادي چشم بپوشد و آنان را محاكمه و كيفر نكند. اما حق ندارد افراد را بدون محاكمه و فراتر از قانون كيفر دهد.
بنا بر اين در مملكت بايد قانون حاكم باشد و اين قانون هم از جانب مجريان و حاكمان در هر سطحي كه هستند و هم از جانب مردم رعايت گردد. جرم و مجازات هم بايد قانوني باشد يعني در قانون جرم تعريف و حد و حدودش معين و ابلاغ شده و اگر كسي مرتكب جرم قانوني شد، مطابق قانون و به حكم دادگاه عادل و علني (جز در موارد نادري كه قانون معين كرده) محاكمه و محكوم شود و كيفر گردد.
خوشبختانه قوانين جمهوري اسلامي غالبا و قريب به اتفاق مطابق موازين حق نوشته شده و مجريان هم غالبا بر درست عمل كردن همت دارند و اگر مواردي ناخواسته خبط و خطايي رخ مي دهد بايد اصلاح شود و موارد محدودي هم كه خطا صورت مي گيرد بايد با اعتراض و پيگيري مواجه شود.
انظلام و ظلم پذيري هم به اندازه ظلم كردن قبيح بوده و زمينه هاي حاكم شدن فساد و تباهي را فراهم مي آورد.
البته شما در نامه تان در مواردي سخن صحيح نگفته ايد مثلا نوشته ايد:"اگر مشركان، كافران و منافقان با فيلمها يا با سخنانِ فريبنده و مخفيانه و يا با فعاليتِ آشكار در تلويزيون، دانشگاه، روزنامه ها و...، در حال گمراه كردن مردم هستند، و يا اينكه منافقان در هنگام جنگ، جلسات شبانه بر ضد مسلمانان تشكيل مي دهند، تا وقتي كه با دشمن همدست و متحد نشدند، مومنين بايد آنها را به حال خود واگذارند."
طبيعي است كه اين سخن غلط است. زيرا هيچ عقلي نمي گويد حكومت ها اعم از حق يا باطل به مخالفان خود اجازه دهند با فريب و اغوا و آشكار و پنهان مردم را نسبت به حكومت بدبين كنند و بشورانند يا در زمان جنگ جلسات سري عليه نظام و به سود دشمنان محارب داشته باشند. طبيعي است كه فريب و اغوا و همراهي با دشمن جرم است و هر حكومتي با مجرمان بايد برخورد كند.
بله اهل نهروان خليفه مسلمانان را بر خطا مي دانستند و به نظر آنان اقدام به حكميت شركي بود كه خليفه مرتكب شده بود و اين را اظهار مي كردند و از مردم مي خواستند كه با توجه به اقدام خليفه در قبول حكميت، او را مشرك بشمارند و امام مي فرمود اين عقيده آنها است و باطل است اما داشتن اين عقيده باطل و اعلام و دعوت به آن جرم اجتماعي نيست كه ما بدان جهت آنها را بگيريم و ببنديم و شلاق بزنيم و از حقوق اجتماعي محروم كنيم. اما همين افراد وقتي به بي گناهان تعرض كردند و آنها را به زور به عقيده خود فراخواندند و اگر فراخوانده شده اجابت نكرد، او را كشتند و براي تحميل عقيده دست به شمشير شدند، امام خون آنان را مباح وجنگ با آنها را لازم شمرد و ...
پس مجاز بودن عقيده و بيان و دعوت به آن به معناي مجاز بودن توطئه و اغواگري و جعل و ... نيست. نظام اسلامي بايد اجازه دهد عقيده هاي حتي باطل و مخالف آشكار شود و بيان گردد و در محيطي سالم وجوه بطلان آنها را روشن كند تا مردم بصيرت يابند و در مصونيت قرار گيرند. بصيرت مصونيت آور، به دانستن باطل و وجه بطلان آن است نه ناآگاهي از باطل و ندانستن وجه بطلان.
در حوزه اجتماع حكومت بايد از گناهاني كه امنيت روحي و رواني افراد را به خطر مي اندازد، جلوگيري كند. اما در حوزه خصوصي افراد، حكومت حق دخالت و تجسس ندارد و افراد بايد بتوانند در خانه و خلوت خود گناه كنند تا با خودنگه داري در زمره با تقوايان به حساب آيند و قانون هم به افراد حكومت حق تجسس در احوال فردي و حوزه خصوصي افراد براي كشف جرم را نمي دهد جز در مواردي كه امنيت اجتماع در خطر باشد.
اين جلوگيري از جرم در حوزه اجتماع، اجبار و تحميل دين نيست تا با آيه "لا اكراه في الدين" منافات داشته باشد، بلكه تامين امنيت اجتماعي افراد است كه وظيفه حكومت مي باشد. دين باور و عمل نشأت گرفته از باور است كه تحميل پذير نيست و اقدام براي تحميل آن هم نه تكليف است نه مفيد. پس اين كه نوشته ايد:"خدا مي خواهد كه دشمنان، آزادانه كارهاي خلافشان را انجام دهند" به اين معنا است آنها مي توانند در حوزه خصوصي دروغ بگويند، گناه كنند، تحريف حق كنند و ...، اما اگر اين كارها در حوزه اجتماعي باشد و مصداق جرم قانوني شود، ممنوع است. ما نمي توانيم و حق نداريم در حوزه خصوصي افراد وارد شويم و تجسس كنيم كه آيا مشروب مي خورند و آيا تارك نماز هستند و بعد كه معلوم شد، به زور مانع مشروب خوري آنان شده و آنان را به نماز خواندن وا داريم. ولي در حوزه اجتماع خوردن مشروب و مست شدن جرم است و حكومت موظف است با مجرم برخورد كند و اگر كساني براي تحقق اين جرم اجتماعي برنامه ريزي مي كنند، مانع آنها شود.
پرسشگر محترم ما در اصل كلام با شما موافقيم كه در حكومت اسلامي بايد افراد باور هاي خود را در كمال آزادي، بيان كنند و بدان دعوت نمايند و حكومت هم بايد زمينه هاي دعوت به حق و بيان بطلان عقايد و روشهاي غلط را فراهم كند تا حق و باطل به خوبي آشكار شود و مردم كه به حسب فطرت حق طلب هستند، راه يابند و معدودي هم كه باطل خواه هستند بر باطل خواهييشان حجت حاصل گردد:
لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة(3)
تا آنها كه هلاك (و گمراه) مى‏شوند، از روى اتمام حجّت باشد و آنها كه زنده مى‏شوند (و هدايت مى‏يابند)، از روى دليل روشن باشد.
نكته ديگر اين كه برداشت ها از آيات و روايات مختلف است و كساني از آيات و روايات شدت برخورد را برداشت مي كنند و جمعي قائل به تسامح و آسان گيري هستند و ...؛ پس نظرها به طور طبيعي مختلف است از اين رو در جامعه بايد آنچه صورت قانون به خود گرفته معيار اجرا و عمل باشد و نظريه ها آزادانه مطرح شود و جرح و تعديل شود ولي تا قانون نشده، ملك عمل نباشند.
سوم اين كه بايد اجازه و منع و جرم و مجازات و ... ، همه و همه قانوني باشد يعني در قانون به صرحت جرم ذكر شده و مشخص گرديده و حدود و ثغورش بيان شده و مجازاتش نيز معلوم و معين باشد تا در اجرا سليقه ها و نظرها جاي قانون را نگيرد.
اگر موارد فوق لحاظ شود فكر كنيم بيشترين اشكال شما هم برطرف شود و بالاخره در هر كشوري هم تا حدودي نابساماني وجود دارد و ما هم آرزو داريم روز به روز از دامنه نابساماني ها كاسته شود.
پي نوشت ها:
1. توبه(9) آيه107.
2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، اسلاميه، 1374ش، ج8، ص110.
3. انفال(8) آيه42.
موفق باشید.