با نام خدا و سلام بر شما , بنده ناچار هستم که شبهاتی که منکرین وجود خدا مطرح می کنند از شما بزرگواران گرامی بپرسم تا پاسخ جامع و مستند و قانع کننده هم برای موافق هم مخالف هم خود فرد شبهه افکن داده شود, از شما متشکرم که تقریبا همیشه کاملا مناسب پاسخگو بودید و بنده و دوستان استفاده کردند . شبهه ی خود منکر به وجود خدا را در ذیل کپی می کنم .
سوال :
بمن بگید الله کجاست . اگر الله جا نداره !! پس در هیچ جایی هم وجود نداره .
توضیحات:
لازم به ذکر است که ما به لطف خداوند یک گروه تخصصی در فیسبوک داریم به نام فقط خدا , که به تازگی بنا بر سیاست های بنده حتی یک کمونیسم هتاک هم در کنار ما مدیر این گروه شده که اختیارات 100% به ایشان داده شده به این آدرس : https://facebook.com/groups/comunism
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از اينكه شما نسبت به اينگونه مسائل دغدغه داشته و سعي در اصلاح باورها و اعتقادات ديگران داريد، بسيار متشكريم.
ابتداء توجه داشته باشيد كه جا و اصطلاحاً مكان عبارت است از سطح داخلي جسمي كه مماس با سطح خارجي جسم ديگر باشد.(1) معناي اين عبارت اين است كه مكان حقيقي هر چيز عبارت است از مقداري از حجم جهان مادي كه مساوي با حجم جسم منسوب به مكان باشد.
بر اين اساس مكان از خواص اجسام است و شي مجرد داراي مكان نيست و از آنجا كه به اعتقاد ما خداوند فاقد جسم و صفات جسماني است و به عبارتي مجرد تام است، مكان براي او معنا ندارد.
نكته مهم در اين زمينه آن است كه خداوند براي وجود خارجي نيازي به مكان ندارد و عدم نيازمندي به مكان به معناي نفي وجود خارجي نيست؛ در واقع مكان به موجودات مادي جسماني اختصاص دارد و هر موجودي كه جسم نبوده و صفات جسماني نداشته باشد، در خارج نيازي به مكان ندارد و اين به معناي نفي وجود خارجي نيست. آن چنانكه موجوات مجرد ديگري نيز وجود دارند كه عين وجود داشتن خارجي، نيازمند مكان نمي باشند مانند روح انسان كه در خارج نيازمند مكان نيست.
البته توجه داشته باشيد كه موجودات مجرد، داراي اقسام و مراتبي هستند، برخي از مراتب آن مجرد تام و محض بوده كه به هيچ عنوان حالت منتظره اي براي آنها وجود نداشته و در نتيجه مكان و... براي آنها معنا ندارد مانند خداوند اما برخي از آنها مانند روح حالت انتظار و در نتيجه تغيير و تكامل وجود دارد لذا روح، ذاتاً مجرد ولي در مقام فعل مادي است، به ناچار فعل و انفعال،تغيير و كمال به واسطه ابزار مادي صورت مي گيرد لذا در ماده به عنوان ابزاري براي تكامل روح، زمان، مكان و.... معنا دارد يعني ماده طي فرايند زماني خاص، روح را شاد، عالم و... مي كند. اما براي همين روح في حد نفسه،زمان،مكان،تقسم و ديگر خصوصيات مادي معنا ندارد.
خلاصه آنكه وجود خداوند به گونه اي است كه در خارج نيازي به مكان ندارد. بلكه موجود مجرد وغير جسماني اي است كه بر همه چيز احاطه و به عبارتي در همه جا حضور دارد و ديگر اين سؤال كه در كجاست و يا در چه زماني است معنا نخواهد داشت آيه " وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليم "(2) مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست" اشاره به همين حقيقت دارد كه خداوند فراتر از مكان است كه اين چنين موجودي در همه جا هست منتهي نه بدين معنا كه در مكان حلول كند
از امام صادق (ع) نيز نقل شده است كه فرمود." إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِزَمَانٍ وَ لَا مَكَانٍ وَ لَا حَرَكَةٍ وَ لَا انْتِقَالٍ وَ لَا سُكُونٍ بَلْ هُوَ خَالِقُ الزَّمَانِ وَ الْمَكَانِ وَ الْحَرَكَةِ وَ السُّكُونِ وَ..."(3) براستى خداى تبارك و تعالى متصف بزمان و مكان و حركت، و انتقال و سكون نيست. بلكه او است خالق زمان و مكان و حركت و سكون...."
پي نوشت ها :
1. آيت الله مصباح يزدي، آموزش فلسفه، چ اميركبير، بي تا، ج 2، ص 144.
2.بقره(2)آيه 115.
3. شيخ صدوق، امالي، كمره اي، محمد باقر، چ اسلاميه، تهران 1376 ه ش، ص 279.
موفق باشید.






