سلام می خواستم درباره ی این حدیث که ((اعدی عدوک النفسک التی بین جنبیک)) بپرسم که چرا خدا یک دشمن به این بزرگی در درون ما آفریده است؟ آیا معنی این حدیث این است که ما دردرونمان تمایل به پستی ها داریم؟ وجودیک مانع از طرف خدا (چون نفس راخدا آفریده)جلوی پای انسان برای رسیدن به کمالات امری درست است ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
«قَالَ النَّبِيُّ (ص) أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك»(1)؛ دشمنترين دشمنانت، همان نفس تو است كه با خود دارى.
مراد از نفس در اين حديث شريف، غرايض و تمايلات نفساني از جمله شهوت و غضب و... است كه وجود آنها براي رسيدن انسانها به كمال ضروري است. منتهي بايد اين غرائض تحت فرمان عقل قرار بگيرند و به اندازه و بجا به كار گرفته شوند تا تبديل به دشمن نشوند. پس مسلما معناي اين سخن اين نيست كه انسان ها تمايل به پستي ها دارند و خداوند دشمني را در درون آنها قرار داده است، بلكه پيامبر اكرم(ص) با اين بيان خواستند در واقع هشداري به ما انسان ها بدهند كه مواظب هواي نفس و تمايلات دروني تان باشيد كه اگر به حال خود رها شوند، دشمن ترين دشمن ها هستند.
شهيد مطهري از قول سعدي درباره اين حديث مي نويسد: «سعدى در گلستان مىگويد: از عارفى معنى اين حديث را پرسيدند كه چرا پيغمبر(ص) فرمود: اعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ نفس خودت از همه دشمنها با تو دشمنتر و از همه نسبت به تو خطرناكتر است؟ آن مرد عارف اينطور جواب داد: براى اينكه اگر تو به هر دشمنى نيكى كنى و آنچه مىخواهد به او بدهى با تو دوست گردد، الّا نفس كه هرچه بيشتر خواسته هايش را به او بدهى با تو دشمنتر مىگردد.
مراد هركه برآرى مطيع امر تو گشت خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت مراد
پس به چشم يك دشمن به نفس نگاه كردهاند و اين نفس همان «خود» است؛ مىگوييم: نفس پرستى يا خودپرستى.(2)
اين نفس كه دشمن دانسته شده است، همان نفس امر كننده به بدي است كه حضرت يوسف از آن به خداوند پناه برد:«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»(3)؛ و من نفس خويش را از عيب و تقصير مبرّا نمىدانم، زيرا نفس امّاره انسان را به كارهاى زشت و ناروا سخت وا مىدارد جز آنكه خداى من رحم كند، كه خداى من بسيار آمرزنده و مهربان است.
و همين نفس امر كننده به سوء اگر كنترل شده و درست تربيت شود، آمر به خير و خوبي خواهد شد و انسان را به جايگاه والا و بهشت ابدي نائل مي گرداند و نفس اماره به نفس مطمئنه تبديل مي گردد. خيلي از انسان ها و اولياء الهي بودند و هستند كه همين نفس و غرائض نفساني در درون آنها وجود داشته، ولي آنها با كنترل آنها و مراقبت از آنها، توانستند آن دشمن را مهار كرده و به كنترل خود درآورند و تسليم خود سازند و سرانجام همين نفس سركش و دشمن، مطيع آنها شده و آنها را به خير امر مي كند. در حديثي از رسول اكرم(ص) چنين آمده است: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ لَهُ شَيْطَانٌ قَالُوا وَ لَا أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ لَا أَنَا إِلَّا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَانَنِي عَلَيْهِ فَأَسْلَمَ فَلَمْ يَأْمُرْنِي إِلَّا بِخَيْرٍ»(4)؛ هيچيك از شما نيست، مگر اينكه براي او شيطاني است گفتند براي شما هم يا رسول الله(ص)؟ فرمود و من هم مگر اينكه خداوند مرا كمك كرده بر آن پس آن تسليم من شده و مرا به خوبي امر مي كند.
اين حديث هر چند در مورد شيطان است ولي نفس انسان يكي از چراگاههاي مهم براي اوست و شيطان بر انسان تسلط نمي يابد مگر بواسطه همين شهوت و غضب و حرص و طمع كه در نفس وجود دارد. پيامبر اكرم و اولياء الهي با كنترل و تربيت اين غرايض راه تسلط شيطان را بسته اند و در نتيجه نفسشان تسليم شده و آنها را به خير امر مي كند.
بنابراين بله انسان ها با دشمن دروني به نام هواي نفس مواجهند و راه تسلط بر آن، جهاد و خود سازي طبق تعاليم قرآن و سنت است. خداوند در قرآن مي فرمايد:«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»(5)؛ اما هر كس از عظمت پروردگارش ترسيد و نفس را از هوى بازداشت، بهشت جايگاه اوست.
در روايتي ديگر هم پيامبر اكرم(ص) جهاد با نفس و كنترل شهوات را جهاد اكبر و بهترين جهاد دانسته اند: «...قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ ثُمَّ قَالَ (ص) أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ»(6)؛ سوال شد يا رسول الله(ص) جهاد بزرگتر چيست؟ فرمودند جهاد نفس سپس فرمودند بهترين جهاد، جهاد كسي است كه با نفسش كه همراه اوست جهاد كند.
علماي اخلاق راههاي مختلفي براي مبارزه با اين دشمن دروني بيان كرده اند از جمله اينكه:
با زنجير «تقوا» آن را محكم ببند و چند چيز را مرتب بر او بخوان:
1- جلوگيرى از شهوتها كه حيوان سركش با كم شدن غذايش نرم خواهد شد.
2- عبادتهاى سنگين را بر دوشش بيفكن كه حيوان اگر بارش سنگين و آذوقهاش كم گردد، خوار گشته، رام مىشود.
3- از خدا كمك بخواه و به سوى او تضرع نما تا تو را در جنگ با نفس يارى دهد.
هر گاه اين سه كار را انجام دادى، به خواست خداوند متعال، نفس، فرمانبردار مىشود. تا جايى كه مىتوانى مالكش شوى و لجام بر او افكنده از شرّش در امان بمانى. اما اگر رهايش سازى، مگر مىتوانى در امان باشى و سالم بمانى با اينكه خودت انتخاب هاى بد و پستى حالاتش را مشاهده مىكنى.(7)
پي نوشت ها:
1. ورام بن أبي فراس، مجموعه ورام، انتشارات مكتبه فقيه، ج1، ص59.
2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، (انسان كامل)، ج23، ص 228.
3. يوسف(12)آيه53.
4. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج67، ص40.
5. نازعات(79)آيه 40و41.
6. شيخ صدوق، الامالي، انتشارات كتابچي، ص467.
7. غفارى ساروى، حسين، آيين بندگى و نيايش(ترجمه عدة الداعي)، انتشارات بنياد معارف اسلامي، ص547.
موفق باشید.






