با سلام چرا نماز صبح دو رکعت است یا طواف هفت دور فلسفه اش چیست ایا میشود تمام احکام دین رو قیاس به عقل گرفت و بیان داشت چون فلان مطلب به عقل من جور در نمی اید پس صحیح نمیباشد طبق قاعده کل ما حکم به العقل حکم به الشرع؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قاعده " كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْع" از قواعد فقهي بوده و مراد آن است اگر در مسئله اي دليلي نقلي وجود نداشته، ولي دليل عقلي قطعي وجود داشته باشد، دليل عقلي براي استنباط حكم شرعي كفايت مي كند و براي مرجع تقليد حجت است. البته اين در صورتى است كه عقل به مصلحتي كه استيفائش لازم و يا مفسده اي كه احترازش لازم است، به ‏طور قطع و يقين پى ببرد. در اصطلاح به «ملاك» واقعى به‏ طور يقين و بدون شبهه دست يابد، و گرنه با صِرف ظنّ و گمان و حدس و تخمين نمى‏توان نام حكم عقل را بر آن نهاد. قياس در فقه به همين جهت باطل است كه ظنّى و خيالى است، نه عقلى و قطعى.
در اسلام دستورى براى استعمال دخانيات نداريم، نه دستور مثبت و نه دستور منفى. نه به ما گفته‏اند استعمال دخانيات حلال است و نه گفته‏اند حرام است. اصلًا آن وقت دخانياتى نبوده. در اين جا اگر عقل و علم براى استعمال دخانيات ضررهاى مهمى كشف كردند، مثلًا اگر كشف شود و علم ثابت كند كه استعمال دخانيات واقعاً ضرر و زيان دارد، عمر آدم را كم مى‏كند، ضايعه ايجاد مى‏كند- چون مى‏دانيم ضايعه ايجاد كردن را اسلام اجازه نمى‏دهد- مثلًا در ريه واقعاً ضايعه ايجاد مى‏كند، تا چه رسد به اينكه ثابت بشود كه مثلًا منشأ سرطان است؛ اگر مفسده در اين جا كشف شود، مجتهد به حكم آشنايى‏ كه با سيستم قانونگذارى اسلام دارد و مى‏داند هرجا كه ضرر مهم و قابل توجه براى جسم وجود داشته باشد، اسلام آن را اجازه نمى‏دهد، به حكم عقل فتوا مى‏دهدحرام است.
اين قاعده مي‏گويد آنچه از ناحيه عقل به صورت يقيني اثبات شود، شارع - كه خداوند متعال است - نيز به آن حكم خواهد كرد. قاعده بيانگر اين حقيقت است كه عقل مي‏تواند در كنار كتاب و سنت ،منبع اصيلي براي شناخت دين تلقي شود
در مواردى كه عقل به مناط احكام دست نمى‏يابد، ولى مى‏بيند كه شارع در اين جا حكمى دارد، حكم مى‏كند كه قطعاً مصلحتى در كار بوده و گرنه شارع حكم نمى‏كرد. پس عقل همان‏طور كه از كشف مصالح واقعى حكم شرعى را كشف مى‏كند، از كشف حكم شرعى نيز به وجود مصالح واقعى پى مى‏برد. به صورت كلي مي گوييم:" كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْع و " كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الشَّرْع حَكَمَ بِهِ الْعَقْل".(1)
حال با توجه به روشن شدن اين قاعده مي گوييم: اين قاعده براي فقها و در جايي است كه حكم مسلم و قطعي نوع عقلا در مسئله اي وجود داشته باشد. حال از آن جا كه شارع خالق عقل و عُقلا است، محال است حكمي مخالف آن داشته باشد.
مصداق قاعده، اين نيست كه هر كس بتواند با عقل محدود و خاص خويش واقعيات و حكمت هاي تمامي مسائل ديني را بفهمد يا با صرف عقل محض، به دين اسلام برسد، بلكه مصداق قاعده عقل محضي است كه هر انساني آن را درك مي كند، بر اين اساس در مقام فرض عقل در برابر دستورات و احكام اسلامي سه رويكرد و واكنش مختلف دارد:
1.برخي از دستورات ديني موافق عقل بوده كه در آن مي توان به نوع دستورات اخلاقي مثل بدي ظلم، خوبي صدق و راستي و... اشاره نمود كه در اصطلاح عقل پذير نام دارد. 2. برخي ديگر از احكام عقل گريز بوده و بدان معنا است كه عقل در آن ها اصلاً راهي نداشته و از دائره عقول محدود و عادي بشر خارج است. برخي از احكام اسلامي از اين دسته اند، مانند حكمت دو ركعت بودن نماز صبح، هفت دور بودن طواف، فهم ذات خداوند، چگونگي دقيق عالم آخرت و... عقل در رابطه با آن ها سكوت كرده و اظهار نظر نمي نمايد. البته براي تعداد ركعات نماز،هفت دور بودن طواف(2) و...حكمتهايي بيان شده است كه همه آنها در حد گمان است و هيچ كس ادعا نمي كند به فلسفه اصلي حكم پي برده است و منطقي ترين دليل ما بر پذيرش اين احكام الهي آن است كه اين دستورات به عنوان تكليفي ديني از مجاري منطقي و قابل اعتماد شريعت به ما رسيده، در نتيجه عمل به اين دستور همانند هر دستور ديگر تعبدي شرعي، لازم و منطقي و معقول است، هر چند عقل از درك فلسه هاي آن عاجز باشد.
3. دسته سوم كه در اصطلاح عقل ستيز نام دارد، دستوراتي است كه مخالف عقل بوده و عقل با آن ها تضاد دارد. به اعتقاد ما چنين حكمي در اسلام وجود ندارد.
پي نوشت ها:
1. مطهري، مجموعه آثار، چ صدرا،1370ش، تهران، ج 20، ص54.
2. براي كسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه به آدرس " http://www.soalcity.ir/node/2146" مراجعه نمائيد.
موفق باشید.