مثلا یکی از مواردی که ذکر می کنند این است که تعداد شهدای کربلا بیشتر از 72 نفر بوده و چون عدد یاران زرتشت در موقع کشته شدنش 72 نفر بوده و این عدد برای ایرانیان مقدس بوده است بنابراین این عدد توسط ایرانیان وارد فرهنگ عاشورا می شود. یا اینکه چون ایرانیان سلطنت طلب بوده اند بنابراین امامت را در بین فرزندان پیامبر به صورت موروثی قرار می دهند.دلایل رد این ادعاها چیست؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز بايد گفت: درباره تعدادشهداي كربلا اختلاف است . مشهور آن است كه هفتادو دو تن بوده اند(1)، ولي هشتاد دو(2) وهشتاد وهفت (3) و يك صد و چهل و پنچ وغير اين ها نيز شمرده اند.(4). بر اين اساس تعداد ياران امام حسين (ع) ربطي به زرتشت ندارد.
آنچه كه از متون تاريخي استفاده مي شود اين است كه عوامل ديگر درگرايش مردم ايران به مذهب شيعه موثر بودند. به عبارت ديگر عوامل نفوذ مذهب تشيع در مناطق مختلف از جمله ايران را مىتوان در موارد زير برشمرد:
1 - محبوبيت علويان؛ اين محبوبيت ميان مردم از دلايل اصلى نفوذ تشيع در مناطق مختلف به شمار مىرود.
2 - زهد و تقواى علمى و عملى شيعيان و در رأس آنان علويان و ائمه (ع) عاملى مؤثر در پيشرفت و نفوذ تشيع و افكار آن محسوب مىشود.
3 - مظلوميت علويان و شيعيان در برابر حاكمان ستم پيشه اموى و عباسى. يعقوبى نوشته است: پس از قيام و شهادت زيدين على كه سبب ايجاد مظلوميتى ديگر بعد از عاشورا، براى علويان شد، حركت و جنبش تشيع در خراسان شايع گرديد و تبليغات ضد اموى رواج گرفت.
4 - ظلم ستيزى و نگرش ضد ستم، عاملى ديگر در نفوذ تشيع ميان افكار عمومى مردم به شمار مىرود.(5)
اما درخصوص گسترش مذهب تشيع در ايران عوامل زير را به عنوان اصلىترين عامل مىتوان برشمرد:
الف- ظلم و ستم گستردهاى كه خلفاى اموى و عباسى بر شيعيان به ويژه علويان روا مىداشتند سبب مىشد كه آنان به سمت ايران هجرت كنند؛ چون مردم ايران به گرمى از آنان استقبال و پذيرايى مىكردند.
ب- مهاجرت برخى از امام زادگان به ايران، همانند هجرت حضرت معصومه (ع) به شهر قم و اعزام شخصيتهاى مهمى همانند حضرت عبدالعظيم حسنى از سوى ائمه (ع) به عنوان نماينده آنان به ايران و مسافرت محدثان امامى از كوفه به شهرهايى مثل قم و اهواز عاملى در خور توجه در اين زمينه به شمار مىرود.
ج- مهاجرت عرب ها و اشعريان به قم. طبق پاره اى از گزارش ها، اهالى قم از ربع آخر قرن نخست هجرى، شيعه شده بودند و اين به سبب مهاجرت تعدادى از اعراب و اشعريان به آن منطقه بوده است. در روايتى آمده است: جمعى از مواليان ابن عباس در نيمه قرن اول به قم آمدند و آن جا ساكن شدند. نيز گفته شده كه بعد از قيام مختار در سال 67 هـ ق، گروهى از بنى اسد به قم هجرت كردند. بنابر نظر يعقوبى، بيش تر عرب هايى كه ساكن قم شدند، از قبيله مذحج و پس از آن، اشعريان بودند. (6)موسى بن عبدالله سعد اشعرى كه تربيت شده كوفه است، نخستين كسى بود كه به قم مهاجرت كرد و مذهب شيعه را در آن جا گسترش داد. (7) مهاجرت ساير عرب ها به نقاط ديگر ايران همچون خراسان، نهاوند و قزوين، سبب نشر شيعه در ايران شد.
د- مظلوميت ائمه و علويان
ستم امويان و عباسيان به ائمه و علويان سبب گرايش مردم به تشيع شد. يعقوبى، با اشاره به قيام زيد بن على بن الحسين(ع) كه باعث شد علويان مظلوميت ديگرى بعد از حادثه كربلا به دست آورند، مى گويد: از آن پس در خراسان، تشيع شايع شد و تبليغات عليه بنى اميه رواج يافت. (8) عزادارى هاى فراوان ائمه، بويژه امام سجاد (ع)، در شهادت امام حسين (ع) نشانگر آن است كه ائمه (ع) از اين عامل بهره بردارى كافى را در جهت اظهار مظلوميت خويش مى نمودند و به تبع آن، براى جهت گيريهاى سياسى لازم در ضديت مردم با دشمنانشان، استفاده مى كردند.
ه-ورود امام رضا(ع) به ايران
پس از آن كه مأمون بر برادرش امين پيروز شد، با توجه به علاقه مردم ايران به علويان، از موقعيت استفاده كرد و امام رضا(ع) را به وليعهدي فرا خواند. ابن خلدون مي گويد: «فراواني جمعيت شيعه در ايران سبب چنين دعوتي از سوي مأمون شد، به گونه اي كه مأمون لقب الرضا بن آل محمد را به او داد و دستور داد سپاهيان جامه سياه بركنند و سبز بر تن كنند.(9)خراسان يكي از نخستين مراكز تشيع در ايران بود. پس از استيلاي بني عباس بر خراسان، مردم به بني عباس گرايش يافتند. مردم مي پنداشتند ميان علوي و عباسي تفاوتي نيست. پس از ورود امام رضا(ع به اين منطقه، تشيّع واقعي و اعتقادي، گسترش پيدا كرد.(10) امام رضا(ع) از لحظه حركت از مدينه تا مرو هميشه از روشهاي گوناگون براي شناساندن شيعه بهره برد. مأمور آوردن امام به مرو مي گويد: امام در هيچ شهري از شهرها فرود نمي آمد، مگر اين كه مردم به سراغ او مي آمدند و مسايل ديني و اعتقادي خويش را از او مي پرسيدند. امام در طول مسير، احاديث را از طريق پدرا نش به حضرت علي (ع) و پيامبر(ص) مي رساند كه اين بهترين روش براي معرفي مكتب تشيّع و خنثي كننده توطئه هايي بود كه شيعه را خارج از دين مي شمرد. نمونه برجسته آن، حديث سلسله الذهب بود. ايشان در جمع مردم نيشابور بيان فرمود: من از پدرانم شنيدم و آنان از پيامبر شنيدند و او از خداوند باري تعالي شنيد كه فرمود: «لا اله الا الله قلعه محكم من است هر آن كس داخل آن شود از عذاب ايمن است». سپس با كمي تأمل فرمود: اين مطلب شروطي دارد كه يكي از شرايط آن، پذيرش ولايت من است. ايشان با اين بيان، شيعه واقعي و اعتقادي را معرفي كرد و به محبت مردم به علويان جهت داد.(11) آن حضرت حتي هنگام ورود به دربار مأمون كه وي از امام خواست خطبه بخواند، به معرفي ولايت خود و ائمه(ع) پرداخت و فرمود: ما به واسطه رسول خدا بر شما حق داريم و شما نيز از جانب پيامبر(ص) بر ما حق داريد. زماني كه شما حق ما را ادا كرديد، ما نيز بر خود لازم مي دانيم كه حق شما را به جاي آوريم. پس در زمينه حق شما، حق ما هم بايد ادا شود.(12)
حضور امام در مناظره يكي ديگر از كارهايي بود كه در پي آن، مكتب شيعه به درستي معرفي شد و استدلال مخالفان باطل گشت. مأمون براي محكوم كردن امام در جلسه هاي مناظره با بزرگان اديان ديگر به تشكيل چنين جلسه هايي دست يازيده بود. با اين حال، امام از همه آن ها سربلند بيرون آمد. پس از استقبال مردم از اين جلسه ها، مأمون دستور داد مردم را از در خانه امام دور كنند تا مبادا شيعه واقعي به مردم معرفي شود.(13) همچنين مجموعه نامه هايي كه امام براي توضيح مباني تشيع به افراد گوناگون مي نوشتند، در اين زمينه نقش داشت.( 14)
دراين باره به كتاب تاريخ تشيع در ايران و مقالات تاريخي، رسول جعفريان مراجعه فرماييد. همين طور درباره امامت كتاب بررسي كلي امامت ابراهيم اميني، و درباره اعتقادات زرتشت كتاب تاريخ اديان و مذاهب، عبد الله مبلغي، ج3، از ص 291 را ملاحظه كنيد.
پي نوشت ها:
1. محمد جرير طبري، تاريخ طبري، تحقيق جمعي از بزرگان شيعه، قاهره ،مكتبه التجاري الكبري 1358 ق، ج4، ص320؛ ابن اثير الكامل، بيروت، ج4، ص80؛ ابن كثير، البدايه و النهايه، بيروت، دار احياء التراثي العربي، ج8، ص189، شهاب الدين احمد، نويري، نهايه الارب في فنون الادب، قاهره، وزاره الثقافه، ج20، ص463.
2. موفق بن احمد خوارزمي،مقتل الحسين، تحقيق شيخ محمدسماوي، قم، انوارالهدي، چاپ اول، ج2، ص6.
3. مسعودي، مروج الذهب، بيروت، 1385 ق، ج3، ص73.
4. ابن جوزي، تذكره الخواص، بي نام، ص251.
5. رسول جعفريان تاريخ تشيع در ايران، قم، انتشارات انصاريان، 1384، چاپ چهارم، ج 1، ص 85 به بعد.
6. احمد بن ابى يعقوب، البلدان، بي نام، ص 374.
7. حسن بن محمد قمى، ترجمه حسن بن على قمى، تاريخ قم، تصحيح سيدجلال الدين تهرانى، نشر توس، 1361، ص 278.
8. يعقوبي، تاريخ يعقوبى، بيروت دارصادر، ج 2، ص 326.
9. تاريخ ابن خلدون، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ج2، ص383.
10. تاريخ تشيع، علامه محمد حسين مظفر، برگردان سيد محمدباقر حجّتي، نشر فرهنگ اسلامي، 1368، ج1، ص12.
11. تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، ص54.
12. اصحابي دامغاني، تاريخ انتشار تشيّع در ايران، نشر علامّه، 1350، ج1، ص251.
13. عيون اخبارالرضا، شيخ صدوق، جهان، 1378ق، ج2، ص170.
14. تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، ص 158-157.
موفق باشید.






