با سلام؛
چه طور است که وقتی حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه به عایشه در حدیث طیر مشوی دربارهی جنگ او با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام خبر میدهند و خود عایشه نیز از این واقعه بسیار بیزاری جسته و دعای مرگ خود قبل از آن روز را میکند ولی با این حال او این روز به این کار یعنی مخالفت و جنگ با حضرت دست میزند؟
با تشکر.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
متاسفانه انسان ها آگاهانه راه باطل را مي روند و شيطان هم به تدريج انسانها را به قعر ضلالت و گمراهي مي كشاند.
او در روزي كه در محضر پيامبر بود و اين سخن را از پيامبر شنيد، گمان نمي كرد به اين حد تنزل و سقوط كند كه با علي بن ابيطالب براي دنيا بجنگد و ...؛ از اين رو وقتي شنيد، خودش از اين سرانجام متنفر شد و آرزو كرد كه كاش بميرد و چنين اتفاقي برايش نيفتد. ولي بعدها به تدريج چنان تنزل كرد و قلبش قسيّ شد كه با وجود يادآوري ام سلمه ديگر نلرزيد و آرزوي مرگ نكرد و از اقدام دست نكشيد.
ما هم اين گونه ايم كه اگر كسي از آينده فضاحت باري كه بدان خواهيم رسيد، خبر دهد به يقين او را تكذيب مي كنيم و سقوط خود به آن درجه از فضاحت را باور نمي كنيم و به جهت نفرتي كه از آن درجه فضاحت داريم آرزو مي كنيم كه كاش قبل از آن سقوط بميريم ولي به تدريج به آن درجه سقوط مي كنيم و عين خيالمان هم نخواهد بود.
ديديد همين خانم به راحتي جنگي برپا كرد كه خون هزاران مسلمان ريخته شد. كه امير مومنان در نهج البلاغه فرمود شما لشكر يك زن شديد ( و فريب او را خورديد).البته اهل تسنن هم نمي توانند جنگ جمل را منكر بشوند. اما متاسفانه در صدد توجيه برآمدند. غافل از آن كه ريختن به ناحق خون هزاران مسلمان توجيه بردار نيست.
موفق باشید.






