با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و سوگواری های شما

واقعا نمی دانستم که سوالم را در کدام دسته موضوعی قرار دهم . شما سوالم را در هر گروهی که باید باشدبرای پاسخ ارجاع دهید . متشکرم.
برای بنده ماه محرم که می رسد و مخصوصا روز عاشورا همه چیز در این دنیا رنگ می بازد. دنیایی که با بهترین اولیای مقربش چه کرد. دنیایی که برای مولایمان علی علیه السلام به اندازه آب بینی بزی ارزش نداشت. دنیایی که شهدا و صالحین به راحتی از آن دل کندند و رفتند چون در نگاهشان ناچیز بود.
این احساس در ماه محرم و صفر برای بنده صد چندان می شود طوری که دیگر انگیزه ای برای زندگی ندارم. نه از با خانواده بودن نه از علم آموزی و سر کلاس حاضر شدن نه از با دوستانم بودن نه از زیبایی های ظاهری دنیا نه از کار و نه هیچ چیز دیگر در این دنیا لذتی نمی برم وعملا واقعا انگیزه ای ندارم. فقط در نماز و دعا و وقتی به مسجد می روم و یا مجلس عزای امام حسین مقداری از آن حس کم می شود. خدا را شکر تا اینجای جوانیم خداوند بسیار به بنده لطف ومرحمت داشته (یعنی کم و کاستی تححمل نا پذیری هم نداشته ام که از فشار یک تنکنایی به ستوه آمده باشم) احساس می کنم هیچ چیزی در این دنیا ارزش کار وتلاش و زمان صرف کردن ندارد غیر لحظاتی که به یاد خدا هستیم و مناجات با او.
می دانم که نباید این طور باشد. ائمه معصومین هزاران بار بیشتر از امثال من سراپاتقصیر بی ارزشی این دنیا را می دانستند ولی زندگی می کردند و شکایت نمی کردند که زودتر عمرشان به سر برسد. سوالی که از خدمتتان داشتم این است که واقعا چه طور ممکن است این تعادل را ایجاد کرد که علی رغم داشتن آن حس ناچیز شمردن دنیا در عین حال انسان انگیزه خود برای ادامه زندگی را ازدست ندهد و لطمه ای به فعالیت هایش وارد نشود.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ به سوالا شما بايد گفت براي رسيدن به مقصودي كه داريد بايد نوع نگاه خويش را مانند پيشوايان قرار دهيد. نوع نگاه اهل بيت عليهم السلام به دنيا، استفاده صحيح و به جا از نعمت هاي الهي است. ويژگي اين نوع نگاه آن است كه راه معنويات و رسيدن به قرب الهي را بر روي انسان نمي بندد و تمام توجه و فكر و انديشه و استعداد و تلاش انسان را متوجه خود نمي نمايد و راهزن انسان نمي گردد. توضيح مطلب اين كه:
در امور دنيايي توجه انسان استقلالي نباشد، يعني به گونه‏اي نباشد كه گويا در پشت آن هيچ حقيقت و معنويتي وجود ندارد. اما اگر نگاه انسان به ماديات نگاه ابزاري بود، يعني توجه كند كه امور دنيا براي زندگي مادي انسان و ادامه بقاي او امر ضروري است، ولي فراتر از حدّ ابزار واقعيتي ندارد و وسيله‏اي جز براي رسيدن به اهداف والاي انساني و الهي نمي‏باشند، ماديت در خدمت معنويت انسان قرار مي‏گيرد.
لذا قرآن خطاب به كساني كه دنيا را به طور كلي مذمت مي كردند مي فرمايد:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَه كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(1) ؛ بگو چه كسي زينت هاي دنيا را حرام كرده است، آن چيزهايي كه خداوند براي بندگان مومن خود قرار داده است و خالص اين نعمت در جهان آخرت است.»
نيز مي فرمايد: وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ (2)؛ از آنچه خداوند به تو داده است، براي سعادت در جهان آخرت بهره گير و نصيب و بهره خود را از دنيا فراموش نكن».
و آيه اي كه بيان شد، مي تواند تأييد اين باشد كه انسان در عين استفاده از نعمت هاي دنيا، مي تواند آن ها را در جهت سعادت اخروي خود به كار گيرد. لزومي به جدايي معنويت از ماديت نيست. در دل ماديت و ثروت ، مي توان سعادت اخروي را نيز جستجو و تأمين كرد. در اين صورت است كه انسان انگيزه خود براي ادامه زندگي را ازدست نمي دهد و لطمه اي به فعاليت هايش وارد نمي شود.
امير مؤمنان (ع) در اين باره تعبير جامع و جالبي دارند؛ در نهج البلاغه مي‏فرمايد: من ابصر بها بصرته و من ابصر اليها اعمته؛ (3) هر كه به دنيا و امور مادي، به نظر ابزاري و وسيله‏اي بنگرد، دنيا او را بينا مي‏سازد . هر كه به نظر استقلالي و ميل به آن نظر افكند، دنيا او را بينا مي‏سازد.
چه بسيار انسان‏هايي كه با وجود داشتن ثروت فراوان، مرد حق و بنده خالص خداوند مي باشند. براي مال و ثروت و ماديّات بيش از ارزش آن ها، ارزش قايل نمي‏شوند و هرگز آن را هدف اصيل و مقصد نهايي نمي‏شمرند، به آن دل نمي‏بندند و چنين ترنم دارند:
آن چه كه نپايد، دلبستگي را نشايد.
بر عكس فراوانند آناني كه در عين فقر و تنگدستي سخت دلبسته و وابسته به دنيا مي‏باشند. به آن فريفته گشته‏اند. مال و ثروت دنيا به جان آن ها بسته است. پيامبر بزرگ الهي حضرت سليمان (ع) با وجود آن دستگاه پادشاهي عظيم و آن همه خَدم و حشَم و خدمتگزار و قصر با شكوه و لشكريان فراوان و مركب سريعي چون باد و خدمتگزاراني قوي و نيرومند از جنّيان، باز بنده صالح خداوند بود. هرگز اين نيرو و قدرت و سلطنت را از آنِ خود نمي‏دانست. خود را بنده كوچك خدا مي‏دانست . از اين قدرت و نيرو براي پيشبرد اهداف الهي و هدايت انسان‏ها و سركوب طاغيان و عاصيان استفاده مي‏نمود.
بنابر اين چنان چه انسان با اين ديد به دنيا بنگرد كه پلي براي عبور و محلي براي جمع آوري توشه اخروي است، قطعا ناملايمات آن نيز برايش زيبا و نيكو خواهد شد. شايد با همين ديد بود كه زينب كبري سلام الله عليها بعد از واقعه كربلا در پاسخ يزيد معلون فرمود: ما رايت الا جميلا.
پي نوشت ها:
1. اعراف (7) آيه 32.
2. قصص (28) آيه 77.
3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 82.
موفق باشید.