با سلام من پسری 21ساله هستم که چند وقتیه به یه پسر علاقه مند شدم و حاضرم به خاطرش هرکاری بکنم حتی خودکشی.خودمم از این اوضاع راضی نیستم ولی هرکار میکنم از ذهنم خارج نمیشه,بهشم گفتم دوستش دارم ولی خیلی طبیعی رفتار کرد و نه جواب مثبت داد نه منفی.منظورم از جواب خدایی نکرده سکس نیست,منظورم اینه که باهام بیشتر دوست شه.اگه لطف کنید راهی بهم معرفی کنید یا بتونم از فکرش در بیام یا بتونم توجهشو جلب کنم.با تشکر
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ناگفته پيداست كه هرگونه گام نهادن در مسير جلب توجه ايشان بسيار آسيب زاست و شرايط روحي رواني شما را روز به روز وخيم تر خواهد كرد. بي شك جلب توجه يك انسان كاملاً معمولي، امري از اساس بيهوده و باطل است. به راستي چرا ما بايد عمر گران مايه خود را صرف چنين مسائل بي ثمر و پر آسيب نماييم. همان طور كه مي دانيد علاقمندي شما چيزي جز وابستگي عاطفي يا همان عشق مرضي (كه با كاهش عملكرد طبيعي همراه است) نيست. و عشق مرضي نيز چيزي جز يك فكر يا رفتار وسواسي نيست. يك فرد وسواسي نمي تواند ذهن خودش را از ده بار آب كشي يك شي به ظاهر نجس رها سازد و همواره به اين مي انديشد كه براي كسب آرامش آن شي را ده بار تطهير نمايد. نشخوار ذهني اين موضوع يك آن دست از سر او بر نمي دارد و فرد ناخواسته به صورت مكرر به آن چيز مي انديشد. وسواس فكري- عملي ريشه در اضطراب بالاي فرد دارد و فرد با هر حمله اضطرابي در پي يك آرامشگر دروني يا بيروني بر مي آيد. مثلاً با شستن و تطهير سعي در جلب آرامش و كاهش اضطراب خود مي نمايد. مشابه همين مساله در عشق مرضي شما در حال اتفاق افتادن است. وقتي اضطراب به شما حمله مي كند چرخه وسواسي ذهن شما فعال مي گردد و سعي مي كنيد با ديدار عيني يا ذهني آن پسر به آرامش برسيد. پس هر حمله اضطرابي ذهن شما را ناخودآگاه به آن پسر و ياد و خاطره و تصوير او معطوف مي گرداند. اين افراد معمولاً از عزت نفس و خودارزشمندي پاييني برخوردارند و همين امر باعث مي گردد خود را ناديده بينگارند و همه چيز را در آينه معشوق خود ببينند. اگر ما از خودارزشمندي لازم برخوردار باشيم اصلاً نيازي به جلب توجه يك انسان كاملا معمولي (و سر تا پا كمبود و نقص) در خود حس نمي كنيم.
در هر صورت حذف كامل رابطه بايد در دستور كار شما قرار بگيرد چرا كه هرگونه تجديد رابطه حتي در حد يك نگاه ساده اين چرخه وسواسي را قوي تر و مستحكم تر مي نمايد و باعث وخامت روحي رواني حال شما مي گردد.
هر چند ترك عشق مانند ترك يك باره مواد (عشق مرضي نوعي اعتياد عاطفي است) باعث عوارض ترك مي گردد، ولي تحمل اين عوارض ترك به مراتب بهتر از تداوم اعتياد عشقي مي باشد. واقعيت اين است كه اين پسر هيچ موضوعيتي براي شما ندارد و نقش اين پسر را هر پسر ديگري مي توانست ايفا كند. فرق اين پسر با ساير پسرها اين است كه وي در يك شرايط اضطراب بسيار بالا به شما آرامش داده است و همين باعث اين پيوند شرطي ميان اضطراب و آرامش ناشي از ديدار وي گشته است.
در شرايط فعلي هرگونه خوددرماني براي شما بسيار آسيب زا به نظر مي رسد و بايد براي برون رفت از اين رفتار محنت زا از كمك متخصصان بهره جوييد. توصيه اكيد مي گردد از طريق روان درماني (با مراجعه به يكي از روانشناسان باليني استان تان يا شهر تهران) و دارودرماني (با مراجعه به روان پزشك) به حل ريشه اي مشكل خود اقدام نماييد. مسلماً هر روانشناس باليني از عهده درمان عشق بر نمي آيد و شما بايد با پي جويي بيشتر به اين فرد رهنمون گرديد. پس همان طوركه اضطراب و وسواس در فرايند ايجاد عشق مرضي موثرند درمان ايندو سهم بسزايي در درمان عشق مرضي دارند.
موفق باشید.






