باسلام لطفابفرمایید1- باتوجه به اینکه مادین ومذهب خودراازپدرومادرگرفته ایم آیانوعی تقلیدنیست مثلا بچه ای که درآمریکاباآن شرایط به دنیامی آیدودرآن محیط وباطرز تفکرآنهابزرگ میشودچه گناهی داردوچطورمیشودبه او خرده گرفت
2-جه راحلی برای دین گریزی درحال حاضردرجامعه ماوجوددارد3-ازدواج حضرت آدم وحوا وازدیادنسل ازآنهاچگونه بودبافرض براینکه بچه های آنهاقادربه ازدواج باهم نبودند4-فلسفه گریه برای امام حسین بعداز1400سال چیست 5-بحث اجباراگردرپذیرش اسلام وجودندارد چرادرصورت مسلمان نبودن بایدعذاب آخرت راچشید

پرسش: مسائل اعتقادي
باسلام لطفابفرماييد
1- باتوجه به اينكه ما دين و مذهب خودرا از پدر و مادر گرفته ايم آيا نوعي تقليد نيست. مثلا بچه اي كه در آمريكا با آن شرايط به دنيامي آيد و در آن محيط و با طرز تفكر آنها بزرگ مي شود چه گناهي دارد و چطورمي شود به او خرده گرفت.
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تاثيرات گوناگون محيط و مكان تولد و زندگي و محيط تربيتي در مورد مسيري كه فرد در زندگي خود برمي گزيند، حقيقتي غير قابل انكار است و بديهي است كه انتخاب دين و اين يكي از مهمترين مسائل تاثير گذار بر هر فرد در زندگي اوست؛ اما بايد توجه داشت كه همه اين ويژگي هاي خانوادگي و اجتماعي فرد را ملزم به انتخاب يك مسير خاص در زندگي نمي كند.
از نظر جهان بيني اسلامي همه انسان‏ها از آزادي، اختيار و قدرت بر تصميم‏گيري برخوردارند كه خودشان سرنوشت خويش را رقم مي‏زنند و به مقتضاي عقل و قدرت اختيار خود بايد بر اساس فكر و دانش و درك خود به حقيقت- هر چه كه باشد- رسيده و بدان ايمان بياورند. در اين زمينه تكليف براي مسلمان زاده و مسيحي زاده و يهودي زاده و ... مساوي است.
ما به روشني موارد متعدد نقض را در اين زمينه مي يابيم كه به رغم همه علل محيطي و ژنتيكي و تربيتي و ... باز عنصر اختيار فرد و كنش هاي خودخواسته نقش بسزايي در تعيين جهت حركت فرد در مسير زندگي ايفا مي كند. همه اين علل و عوامل نمي تواند نوعي جبر و عدم اختيار را براي فرد رقم بزند؛ در نتيجه چه بسيارافرادي كه در محيط هاي غيراسلامي رشد كرده اند، اما بعدها با تامل و تفكر خود دين سنتي خود را رها كرده و مسلمان شده اند.
در نگاه دقيق اسلامي اعتقاد به اسلام يا هر دين ديگر نمي‏تواند سنتي و تقليدي باشد؛ بنا بر اين هر كسي وقتي به مرحله رشد عقلي و تكليف رسيد، پذيرش اسلام‏ از جانب او بايد به سبب دليل باشد، نه از روي تبعيت و تقليد؛ از اين رو مراجع معظم تقليد در اول توضيح‏المسائل مي‏نويسند: تقليد در اصول دين جايز نيست.
در واقع آنچه به شكل موروثي به فرد مي رسد دين حقوقي است نه دين حقيقي او و بر اين اساس كم نيستند افرادي كه در محيط اسلامي رشد كرده اند، اما عميقا و دقيقا به آموزه هاي اسلامي باور و ايمان ندارند.
اسلام از اساس، تقليد از دين آبا و اجدادي را محكوم مي كند: «و چون به ايشان گفته شود كه از آن چه از سوي خدا فرود آمده است، پيروي كنيد، گويند: نه، به همان راهي مي‌رويم كه پدران ما مي‌رفتند. حتي اگر پدران شان بي خرد و گمراه بوده­اند!». (1)
معناي اين كلام آن نيست كه بايد ديني غير از دين پدران انتخاب نمود، بلكه چه بسا راه و دين پدران حق باشد، اما در هر دو صورت بايد با انتخاب و تحقيق خود انسان باشد. حال چه نتيجه اين تحقيقات منصفانه و درست اسلام باشد يا هر دين ديگري مهم نيست؛ مهم آن است كه انسان به دور از پيش داوري و با انصاف و عقلانيت به دين و آييني معتقد گردد كه بتواند در قيامت بر گرويدن به آن در پيشگاه خداوند دليل بياورد؛ پس نمي توان به وضعيت اعتقادي و حسن عاقبت خود در يك كشور اسلامي چندان دلخوش نمود.
اما در هر حال ممكن است گفته شود همه اين ها درست، اما در نهايت درصد عدم آشنايي غير مسلمانان به اسلام و آموزه هاي آن و در نتيجه تغيير دينشان بسيار بيش تر است و احتمال باقي ماندن اين افراد در كفر و دوري از حقيقت قابل مقايسه با فرد متولد در محيط اسلامي نيست كه در اكثر موارد با تحقيق و بررسي نيز به حقانيت دين خود مي رسد؛ آيا اينجا بي عدالتي اتفاق نيفتاده؟
در برابر اين پرسش با تامل و دقت روشن مي شود كه اين اشكال ناشي از نگاه سطحي و نادرست ما به حقيقت عدالت خداوند است؛ اصولا بايد ديد معيار و ضابطه نتيجه گيري نهايي در مورد افراد چيست و نتيجه نهايي براي افراد در محاسبه الهي چگونه رقم مي خورد؟
ما معتقديم محاسبه خداوند در خصوص افراد گوناگون و عدالت لحاظ شده، در اين فرايند از چنان پيچيدگي برخوردار است كه به راحتي نمي توان آن را دريافت؛ اين امر تا حدي دقيق است كه حتي دو انسان با يك محيط رشد و شرايط زندگي و والدين مشترك را نيز نمي توان يافت كه امتحانات الهي، تكاليفي كه از آن ها انتظار مي رود، سختي و آساني مسئوليت هايي كه در زندگي بر عهده آن ها نهاده مي شود، نمره قبولي آن ها و نحوه محاسبه الهي در قيامت در برابر اعمال شان يكسان باشد.
در مورد افراد ديگر كشورها و محيط هاي كاملا دور از تعاليم اسلامي هم مساله به همين نسبت است، يعني وضعيت مسئوليت و تكاليفي كه خداوند از من و شما و ديگر افرادي كه در كشورهاي اسلامي و در متن دين حق و شريعت واقعي رشد يافته اند، مي طلبد، با انسان هايي كه در مناطق مختلف ديگر همچون كشورهاي غير اسلامي يا اقوام بدوي زندگي مي كنند، كاملا متفاوت است. هيچ گاه همساني و همانندي وجود ندارد.
به اين دليل است كه خداوند در قرآن مجيد مي‌فرمايد:«وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا ؛(2) هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم مگر اينكه فرستاده اي را براي شان مبعوث كرده(و حجت را بر آن ها تمام كرده) باشيم»يعني ميزان و معيار در مطالبه عقيده و عمل صحيح از افراد و در نتيجه عذاب و ثواب در محاسبه اين اعمال، وجود ارشاد و هدايت و تبيين مسير صحيح توسط پيامبران الهي و مانند آنان است.
اين حقيقتي است كه در روايات ما هم مورد اشاره قرار گرفته حتي از انسان هايي نام برده شده كه به خاطر تمام نشدن حجت بر ايشان در قيامت يا برزخ به نوعي مورد محاسبه و آزمون قرار مي گيرند و بابي در اين زمينه در كتاب هاي روايي باز شده تحت عنوان كساني كه حجت بر آنان تمام نشده است.(3) و اگر اين قبيل افراد در يافتن حقيقت كوتاهي نداشتند، ولي شرايط محيطي هيچ گاه به آنان اجازه تحقيق و رسيدن به حقيقت را نداد نمي توان آن ها را گمراه و قطعا جهنمي دانست.
در هر حال از نگاه اسلام همه انسان ها، چه مسلمان زادگان و چه كفار و پيروان ساير اديان الهى وظيفه دارند درباره دين حق و شريعت حقيقي زمان كنوني تحقيق كنند. دستورهاى اديان را با هم مقايسه كرده، به حقيقت دست يابند. زندگي خود را بر اساس آن تنظيم نمايند، در نتيجه چه بسا ايمان بي تحقيق و تقليدي بسياري از مسلمانان هم در آخرت ثمر چنداني براي آن ها نداشته، آن ها را با چالش و مشكلات بسياري مواجه نمايد.
در نتيجه اگر ما در مكان ديگري به دنيا مي آمديم. هرچند احتمال پيروي از دين آن منطقه بر ما محتمل تر بود. اما امكان تحقيق و بررسي عقلاني در مورد حقيقت و كشف حقيقت از جانب ما وجود داشت و در غيراين صورت باز نوع تكليف و مسئوليت ما در برابر حقيقت همانند وضعيت كنوني كه در اين كشور و در اين محيط ديني متولد شديم نبود؛ به علاوه در همين وضعيت هم بر هر مسلمان زاده اي كه به حكم سنت خانوادگي عنوان مسلمان يافته است لازم است كه در جستجوي حقيقت برآيد و دين حقيقي خود را با تحقيق و بررسي و يقين به دست آورد كه اين دين حقيقي هيچگاه ارثي نخواهد بود.
پي نوشت ها:
1. مائده (5) آيه 104.
2. مائده (5) آيه 73.
3. علامه مجلسي، بحارالانوار، دارالكتب الاسلاميه، تهران، بي تا، ج 5، ص 289، حديث 2و 3، باب اطفال و كساني كه در دنيا بر آن ها حجّت تمام نشده است.
پرسش: 2-چه راحلي براي دين گريزي در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از چند جنبه مي توان پرسش را بررسي كرد:
1 - آيا واقعاً گرايش به مذهب و دين ميان جوانان كم شده است؟
2 - به فرض اثبات مدعا، علل آن چيست؟
3 - راه هاي رويارويي با آن كدام است؟
-ملاك كم تري و بيش تري:
«كمتر شدن» در پرسش با چه زماني مقايسه شده است؟ آيا نسبت به پيش از انقلاب يا پس از پيروزي؟ سال هاي مربوط به دوران جنگ هشت ساله؟ هر وضعيتي پاسخ خود را دارد.
اگر گفته شود نسبت به پيش از انقلاب، معلوم مي شود كسي كه سوال مي كند از اوضاع ايران در پيش از انقلاب و «فرهنگ شدن فساد اجتماعي» در عرصه هاي مختلف اطلاع صحيحي ندارد.
-علل دين گريزي:
عوامل متعددي براي دين‌گريزي يا دين‌زدگي مي‌‌توان پيدا كرد كه به يك سري از آن‌ها اشاره مي‌‌كنيم. قبل از ورود به بحث بايد ابتدا علل دين گريزي جوانان را بشناسيم تا بتوانيم به فكر درمان و معالجه باشيم:
دين گريزي مي‎تواند از نقص در آموزش ديني، كمبودهاي خانواده و مدرسه، ناكار آمدي مبلغان ديني سوء استفاده دولتمردان دولت اسلامي و فساد اجتماعي ناشي شود.
- راه حلهايي در مقابل دين گريزي و دين زدگي:
الف. راه‌حلهاي خانوادگي:
يكي از بزرگترين مشكلات اين است كه خانواده‌ها با تكيه بر محيط اجتماعي از مسئوليت شانه خالي كرده‌اند و فرزندان را در اين مسأله رها كرده‌اند. لذا اين راه‌ حلها پيشنهاد مي‌شود:
1. والدين بايد طرح و برنامه براي تربيت مذهبي داشته باشند.
2. ضروري است والدين آگاهي‌هاي مذهبي و روانشناسي برخورد با فرزند را ياد بگيرند.
3. لازم است والدين مذهبي انتقادپذير باشند و از تحكم و زورگويي به جوان پرهيز كنند.
4. برنامه نيايش در خانواده‌ها وجود داشته باشد.(1)
5. والدين مذهبي نبايد جوان را به خاطر عمل نادرستش شديداً سرزنش كنند.
«زيرا بسياري از كارهاي جوانان ناشي از شورو هيجان دوران جواني است پس نبايد عمل آنها را فوراً حمل بر شرارت نمود. لذا بايد جو اعتماد و خوش بيني به جوان وجود داشته باشد».(2)
6. والدين مذهبي بايد محبت خود را به فرزندان ابراز كنند.
7. خود والدين مذهبي بايد در خانه با يكديگر تفاهم داشته باشند و احترام يكديگر را حفظ كنند.
8. پرهيز از روشهاي آمرانه و تحكم آميز براي پذيرش عقيده.(3)
9. در ارتباط با جوان از افراط در عبادت بايد پرهيز كرد.
10. والدين مذهبي تفريح خانوادگي را همراه فرزندان خود جدي بگيرند و فاصلة خود را با فرزندان كم كنند.
ب: راه حلهاي آموزشي:
1. ارائه مفاهيم ديني بايد در قالب نو و جذاب مطرح شوند.(4)
2. ارائه مفاهيم ديني بايد غير مستقيم باشند.
3. روابط آموزش مذهبي بايد براساس انس و الفت، دوستي و محبت اطلاع و آگاهي و استدلال منطقي صورت گيرد.(5)
4. مسائل مذهبي بايد متناسب با دورة جواني مطرح شود در عين حال بايد آن را با زندگي تطبيق داد.
5. فلسفة اصول عبادي براي جوان مطرح شود.
6. عبور دادن منطقي جوانان از احساسات خام مذهبي به بينش مذهبي تثبيت شده كه با تعقل و تفكر همراه باشد.
7. ارائه كردن دين در قالبهاي تنگ و نارساي فكر بشري و تفسيرهاي غيرواقعي موجب آسيب اساسي به دين و دينداري مي‎شود.(6)
8. اگر فهم و ارائه دين در مقام انكار نيازهاي طبيعي و ضروري زندگي بشر برآيد اين فهم آسيب زاست.
9. مطالب ديني بايد به تدريج و متناسب قدرت فهم مخاطب ارائه شود تا موجب دلزدگي نشود.
10. لزوم تسهيل و تيسير در هدايت و تربيت.
11. عقايد خرافي، غلو آميز، بي‎معنا و سست كه به دين بسته شده بايد حذف شوند.
12. ارائه مفاهيم ديني بر پايه منطق و استدلال بدون تحكم و زور.(7)
13. آموزشها بايد در حدي باشد كه جوان را در مقابل شبهات واكسينه كند و او توانايي دفاع از عقايد خود را داشته باشد. زيرا ضعف دفاع از دين و شكست در بحث ناچار جوان را تسليم رأي مخالف مي‎كند.(8)
14. دور نگه داشتن جوان از شبهات يا اگر درگير شبهات مي‎شود بايد جواب آن هم ارائه شود.
15. بايد از سخت گرفتن و احتياطها و حرام كردنهاي بي‌مورد پرهيز كرد.(9)
16. بهتر است تربيت دروني از بنياد، بدون تشويق و تنبيه بيروني باشد تا اين كه در درون ريشه دواند.
17. يافتن كوتاهترين راه؛ مؤثرترين روش و پايدارترين اثر تربيتي در شريطي فراهم مي‌آيد كه از قبل هم شرطي وجود نداشته باشد. هيچ قالبي ساخته نشده و هيچ برنامه‌اي تحميل و اقدام تصنعي صورت نگرفته باشد.
ج. راه حلهايي براي تربيت ديني در مدارس:
1. سرمايه گذاري بيشتر دولت و آموزش و پرورش براي بازنويسي كتب ديني در قالبهاي جذاب و هنري.
2. جذب و پرورش معلمان دلسوز و كاركشته در دروس ديني.
3. ارائه درس ديني در كنار اردوها و برنامه‌هاي جذاب.
4. مشاركت دادن جوانان در كارهاي دسته جمعي، گردشهاي علمي، تفريحي، تحقيقات و مطالعات گروهي با صبغه مذهبي.
د. راه‌حلهايي چند براي مبلغان ديني:
1. لازم است روحانيون حرفهايشان با عملشان يكي باشد و از دنياطلبي دوري كنند. زيرا جوان به اقتضاي طبعش كه آرمانگرا و عدالتخواه است بيش از هر قشر ديگري مراقب وضع زندگي روحانيون محترم است.
2. مبلغان و بزرگان ديني از اختلاف و چند دستگي دوري كنند؛ زيرا جوان اگر دريابد كه بين داعيان مذهب اختلاف و درگيري است اگر چه آنان براي اين اختلاف محملي بسازند براي جوانان پذيرفتني نيست.
3. روحانيون بايد ويژگي‌ها، روحيات و نيازهاي جوان را بشناسند و به مقتضاي آن تبليغ كنند.
4. از خشونت و تبليغ آن بپرهيزند. هر وقت و هر زمان كه پيشوايان مذهبي مردم كه در هر حال آنها را نماينده واقعي مذهب تصور مي‌كنند پوست پلنگ مي‌پوشند و دندان ببر نشان مي‌دهند و متوسل به تكفير و تفسيق مي‌شوند، مخصوصاً هنگامي كه اغراض خصوصي به اين صورت در مي‌آيد بزرگترين ضربت بر پيكر دين و مذهب به سود ماديگري وارد مي‌شود.(10)

هـ. راه حلهاي اجتماعي:
1. فضاي اعتماد و خوش بيني در جامعه نسبت به جوانان وجود داشته باشد.
2. از انتشار افكار متضاد و پراكنده كه باعث تحير و سرگرداني جوان مي‌شود جلوگيري شود، ‌يا اين كه براي هر كدام جوابي قانع كننده ارائه گردد (توسط كتابهاي خوب و اساتيد خوب).
3. تضادهاي بين دين و ارزشهاي حاكم بر جامعه را با راه حلهاي منطقي حل كرد.
4. ارائه منطقي اين مطلب كه دين با عقل و علم منافاتي ندارد و دين در تضاد با دستاوردهاي علمي نيست.
و. راه حلهايي مربوط به دولتمردان:
1. دولتمردان اسلامي در عدالت اجتماعي و برآوردن آن تلاش كنند.
2. دولتمردان از استفاده ابزاري از دين دست بردارند.
3. دولتمردان ديني استفاده از خشونت را كنار بگذارند.
4. دولتمردان حقوق شهروندان را رعايت كنند و به آنان ستم نكنند: «و لا تكوننّ عليهم سَبعاً ضارياً تغتنم اكلُهم»(11)
5. فضاي انتقاد سالم را بايد فراهم كنند.
- منابعي براي مطالعه و كسب اطلاعات بيشتر:
1. جوانان و مشكلات فكري، مجموعه سخنراني در سمينار وحدت حوزه و دانشگاه، نشر خرم.
2. رهزنان ديني، آسيب شناسي دين و دينداري در نهج البلاغه، مصطفي دلشاد تهراني، انتشارات دريا.
پي نوشت ها:
1. زرهاني، سيد احمد، تاجيك اسماعيلي، عزيزالله، نگاهي به نقشهاي تربيتي، خانه و مدرسه، انتشارت انجمن اوليا و مربيان، چ چهارم، 1380.
2. پور علي فرد، محمد مهدي، نكته‌اي دربارة روش تربيت ديني نسل جوان و نوجوان، ج 1، انتشارات شاكر، چ اول، 1376، ص 31.
3. ايازي، محمد علي، زمينه‌هاي دين آوري و دين گريزي از ديدگاه قرآن، گلستان قرآن، ص 84.
4. دكتر كريمي، عبدالعظيم، رويكرد نمادين به تربيت ديني، با تأكيد بر روشهاي اكتشافي، انتشارات قدياني، چ 2، 78، ص 123 و 124.
5. خدا ياري فرد، محمد، مسائل نوجوانان و جوانان، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، چ 3، 1373.
6. دلشاد تهراني، مصطفي، رهزنان دين، آسيب شناسي دين و دينداري در نهج البلاغه، انتشارات دريا، چ 1، 1379.
7. مكارم شيرازي، ناصر، جوان و مشكلات فكري، مجموعه سخنرانيها در سمينار وحدت حوزه و دانشگاه، نشر خرم، چ 1، 1370.
9. حائري شيرازي، محي الدين، جوان و مشكلات فكري، مجموعه سخنراني در سمينار وحدت حوزه و دانشگاه، نشر خرم، 1375، ص 119.
10. مطهري، شهيد مطهري، علل گرايش به ماديگري، انتشارات صدرا، قم. ص 92.
11. نهج البلاغه، نامه 53.
پرسش: مسائل اعتقادي
3-ازدواج حضرت آدم و حوا و ازدياد نسل از آنها چگونه بودبا فرض بر اينكه بچه هاي آنها قادر به ازدواج باهم نبودند4- فلسفه گريه براي امام حسين بعد از1400سال چيست 5- بحث اجبار اگر در پذيرش اسلام وجود ندارد. چرا در صورت مسلمان نبودن بايد عذاب آخرت را چشيد.
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد كيفيت ازدواج فرزندان آدم و حوا چند قول وجود دارد:
1. با توجه به علم باستان شناسي و با توجه به مكالمه فرشتگان با خدا،(1) فهميده مي شود كه قبل از حضرت آدم انسان هايي شبيه به حضرت آدم زندگي مي كرده اند. ممكن است فرزندان آدم و حوا با افرادي از انسان نماهاي پيشين ازدواج كرده باشند. اين نظريه هيچ تأييدي از قرآن و روايات ندارد.
2. خداوند براي فرزندان آدم همسراني از حوريان يا جنيان فرستاد.
اين نظر گرچه در روايات مؤيداتي دارد، ولي با ظاهر قرآن و اعتبار عقل مخالف است؛ زيرا حور و جنيان از جنس آدميان نيستند و نمي توانند از آدميان فرزند بزايند.(2)
3. فرزندان آدم خواهر و برادر با هم ازدواج كرده اند.
خداوند مى‏فرمايد: «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً؛ (3) از آن دو ( آدم و حوا) مردان و زنان فراوانى در روى زمين منتشر ساخت».
ظاهر آيه مى‏گويد كه نسل بشر فقط به وسيله اين دو تن به وجود آمده است. اگر غير از اين دو در بقاى نسل او دخالت داشتند، بايد مي فرمود: «وبث منهما و من غيرهما: به وسيله اين دو و غير آنان...».
در اين فرض مشكل ازدواج محارم هم پيش نمي آيد. زيرا اين حكم و حرمت آن شرعي و قراردادي است نه امري حقيقي و غير قابل تغيير؛ بنابراين، تا زماني كه حرمت آن از جانب خداوند ابلاغ نشده باشد، انجام آن ممنوع نيست و در آن زمان نيز اين حرمت هنوز از جانب خدا اعلام نشده بود.
امام سجاد (ع) به مردي قريشى جريان ازدواج هابيل را با "بلوزا" خواهر همزاد (دوقلو) قابيل و ازدواج قابيل را با "قليما" خواهر همزاد هابيل شرح مى‏داد؛ آن مرد گفت: آيا آنان خواهران خود را حامله كردند؟ اين كه عمل مجوسيان است؟
حضرت فرمود: اين مطلب را انكار مكن؛ زيرا جواز اين كار، در آن روز و حرمتش در امروز هر دو حكم خدا است. مگر خدا همسر آدم را از جنس خودش نيافريد و بعد او را بر وي حلال نكرد؟ اگر مجوسيان در ازدواج محارم محكوم است، چون با وجود نهي و حرمت، اين كار را مي كنند. (4)
علامه طباطبايى مى‏فرمايد: حكم ازدواج، يك حكم تشريعى و تابع مصالح و مفاسد است. حكم تكوينى نيست كه قابل تغيير نباشد. از اين ‏رو، ممكن است كه در ابتداى خلقت به جهت ضرورت بقاى نسل در جامعه محدود آن روز كه فقط دو برادر و دو خواهر بودند، از جانب خدا حرام نگردد. بعد كه ضرورت برطرف شد، حكم حرمت بيايد؛ به جهت اين كه ادامه جواز ازدواج، با توجه به گسترش نسل و ازدياد برادران و خواهران، موجب اشاعه فحشا و از بين رفتن غريزه عفت مي گردد.
افزون بر اين، نمى‏توان گفت فطرت با اين ازدواج مخالف است؛ زيرا متمايل نبودن طبع، نه از آن جهت است كه ذاتاً از آن تنفر دارد، بلكه به جهت آن است كه اين را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بين رفتن غريزه عفت مى‏داند. شاهد بر اين مطلب ( قبيح ذاتي نبودن اين عمل ) آن است كه ازدواج خواهر و برادر براى مدتى طولانى در بين مجوس شايع بوده است. (5)
نتيجه اين كه: احكام، وضعي و قرار دادي اند كه حكم و قرارداد آن به دست خدا است. اصل در احكام، جواز است؛ مگر اين كه خدا نهي كند. تا نهي نيامده باشد، جواز ابتدايي باقي است. به علاوه بسياري از اعمال در شرايع قبلي حرام يا حلال بوده اند كه در شريعت بعدي تغيير نموده اند.
با عرض پوزش به دليل حجم انبوه سوالات از اين مركز امكان پاسخگويي به سوالات متعدد يك پرسشگر وجود ندارد؛ در اين نوبت نيز سوالات متعددي از جانب شما ارسال شد كه از پاسخگويي به بيش از سه مورد معذوريم ؛ لطفا باقي سوالات را در نوبت هاي بعد با رعايت همين تعداد ارسال بفرماييد.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 30.
2. علامه طباطبايى، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، سيدمحمد باقر موسوي همداني، جامعه مدرسين، قم، 1374ه.ش، ج 4، ص 230.
3. نساء (4)، آيه 1.
4. ترجمه الميزان، همان، ج 4، ص 232.
5. همان، ص 229-230.
6. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1374 ش، ج 3، ص 328.

موفق باشید.