پدر من انسان بسیار بد اخلاقی است . همواره مادرم را تحقیر می کند و به او فحش های ناموسی میدهد. احترام نگه نمی دارد . شهوت شکم داردو به خودش در امور درمانی بسیار توجه می کند حال آنکه مادرم را نزدیک به 6 سال است که دکتر نبرده و مدام وی را تهدید به جدایی می نماید. مادرم از ابتدا تا کنون سختی های زیادی کشیده و هم اکنون پیر و فرتوت شده و حالا که پدرم به جایی رسیده دچار غرور شده. پدرم در اثر کوچک ترین بیماری شدیداً احساس نا امیدی و یاس می کند. دو بار تا به حال با وی وارد بحث جدی شده ام و به وی تذکر داده ام که هر بار مرا از خانه بیرون کرده است.براردان دیگرم هم همین گونه اند و جرات حرف زدن ندارند . دیگر همه خسته شده ایم و نمی دانیم چکار کنیم . خواهشمندم راهنمایی فرمایید و اعلام فرمایید که در اینگونه موارد که ناخداگاه صدا ها بالا می رود به پدر بی احترامی شده است. در برخی موارد به او می گویم بیا نزد عالمی برویم که هیچ کس را قبول ندارد. در مواقعی چنان احساساستی می شود که قربان ائمه و رهبر و هر چه سید هست می شود و در مواقعی نظیر مشاهده ظلم و فقر در جامعه به همه دشنام می دهد. تضاد دررفتارش به وضوح وجود دارد. مادرم با خانواده اش به خاطر اخلاق تند ایشان قطع رابطه نموده و سایر اعضا خانواده(مجرد ها) هم دچار استرس وحشتناک و عدم تصمیم گیری در زندگی هستد. اجازه هیچ کاری را ندارند. مدام فحش می شنوند و تحقیر می شوند. با این پدر به نظر شما آیا آنها می توانند در آینده موفق باشند ؟ آیا ما فرزندان حق نداریم از مادر خود دفاع کنیم؟ آیا حقی بر گردن فرزندان هست که در چنین مواردی بر پدر خود تذکر جدی دهند. برخی وقت ها احساس می کنم که اگر چیزی نگویم خیانت کرده ام و وی ممکن است بیشتر در آخرتش متضرر شود و به همین خاطر و به دلیل کمک به مادر و خانواده ام با وی درگیری لفظی داشته ام. خواهش می کنم مرا راهنمایی فرمایید. با تشکر.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ضمن ابراز تأسف از شرايط به وجود آمده خاطر نشان مي سازم احتمالاً پدر شما از يك يا چند اختلال رواني در رنج است و وقتي پاي اختلال رواني به ميان مي آيد جايي براي نصيحت و پند و اندرز باقي نمي ماند. قطعاً در شرايط فعلي تذكر و موعظه بر پدر شما نه تنها كارساز نيست بلكه باعث تشديد اختلالات عاطفي رفتاري احتمالي ايشان مي گردد. شكي نيست كه تمام فرزندان ايشان مي توانند در آينده موفق باشند و همگي مي توانند به نحو شايسته و عاقلانه از مادر خود دفاع كنند. دفاع از مادر به معناي در افتادن با پدر نيست. بلكه شما مي توانيد با كار و تلاش شبانه روزي، خود را به سطحي از استقلال اقتصادي برسانيد كه هم از يك سو به بهداشت جسمي و امور درماني و پزشكي مادر بپردازيد و هم به بهداشت رواني ايشان كمك كنيد. مثلاً مي توانيد برنامه اي ترتيب دهيد كه مادرتان به سفر هاي زيارتي سياحتي يك روزه يا چند روزه رود (به تنهايي يا همراه پدر)، يا هر از گاهي براي او هديه اي ببريد و به نحوي تنوعي در زندگي او به وجود آوريد.
در زمينه بحث متضرر شدن پدرتان در آخرت نيز بايد گفت اصطلاح گناه فقط در دايره اختيار و اراده انسان مصداق مي يابد و با توجه به وجود احتمال اختلال رواني در پدرتان اين گونه نيست كه همه رفتارهاي ناشايست ايشان در حيطه اراده اش باشد.
البته ما سعي در توجيه شرعي و علمي رفتار غيرخداپسندانه ايشان نداريم، ولي عدالت خداوند اقتضاي اين دارد كه به حد وسع انسان ها به تكليف دهي و مواخذه بپردازد. شكي وجود ندارد كه پدر شما قلباً خواهان چنين رفتارهاي آسيب زايي نيست و در بسياري موارد كار از دست ايشان بيرون است.
اما فارغ از همه اين مسائل توصيه مي شود در اسرع وقت به همراه مادرتان يا به تنهايي به يك روانپزشك مراجعه نماييد. با شرح حالي كه شما از پدرتان مي دهيد، چه بسا ايشان بتواند به تجويز برخي داروهاي آرام بخش يا كاهنده اختلالات رواني بپردازد. به احتمال زياد پدر شما به هيچ وجه زير بار مصرف داروهاي اعصاب نمي رود و احياناً ‌شما مجبور شويد با صلاحديد روانپزشك به خوراندن مخفيانه آن ها به پدرتان گرديد. مثلاً بدون اين كه ايشان بويي ببرد داروها را در آب و غذاي ايشان بريزيد. اين احتمال وجود دارد كه مادر شما نيز نيازمند مصرف داروهاي روانپزشكي باشد كه مي توانيد مادر را متقاعد به مصرف آن ها نماييد. سعي نماييد جور ديگر به مسائل و مشكلات خانوادگي بنگريد و آن قدر در آن غرق نگرديد كه خودتان نيز در آينده راه پدر را پيش بگيريد. به چشم يك مريض نه يك فرد ستمكار به پدرتان بنگريد و با نگاهي همدلانه تر سعي در حل تدريجي مشكل ايشان از طريق مشاوره با متخصصين روان شناسي و روانپزشكي نماييد.
موفق باشید.