بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از سایت وزین و بسیار بسیار ارزشمند شما و تقدیر از کسانی که در اعتلای راه اسلام ناب محمدی «ص« در این مرکز مشغول به فعالیتند. حقیر چند پرسش دارم که به ترتیب اعلام می نمایم امیدوارم با پاسخگویی دقیق آن عزیزان مورد کمک قرا گیرم:
1- ما در دنیا از لذات دنیوی سیر می شویم، سوال این است که ساختار آخرت را چگونه می توان توصیف کرد که طبق فرموده ی پروردگار در قرآن اهالی آنجا خواستار هیچگونه تغییری در آنجا نیستند: لا یبغونها حولا
نکته: در داستان شیطان و انسان به وضوح مشخص می شود که شیطان علیرغم مشاهده ی نعمات بهشتی و به خصوص نعمت عبادت خداوند که به گفته ی علما بزرگترین لذت است باز هم دچار گناه می شود و از دستور پروردگار تمرد می نماید. در حالی که این عملکرد شیطان مخالف با نص صریح این آیه است که از شدت شوق به بهشت و پرورگار اثری از گناه در بهشت مشاهده نمی شود.
2- استاند به وجود دو پروردگار با وجود مشاهده ی غلبه ی شرور در عالم - مقصود سلاطین و حاکمان است- بر خیر و خوبی هادر برخی کتاب ها و شبهات مطرح شده وجود دارد، چه پاسخی داریم؟
3- با توجه به اینکه گفته می شود قرآن در لوح محفوظ بوده است مسئله ی آیات ناسخ و منسوخ که در ححال حاضر پایه گذار بسیاری از شبهات علیه آیین مقدس اسلام است چه توجیهی دارد؟
4-در خصوص اثبات پروردگار در قرآن داریم که انسانها « لا یخلقون ذبابا» نمی توانند حتی پشه ای خلق کنند، این آیه را چگونه باید تفسیر کرد بعلاوه آنکه در حال حاضر اسنانها توانسته اند به پیشرفت های اعجاب انگیزیز در سطح ساخت ماشین های پیشرفته برسند یا حتی در ژنوم انسان ها دست ببرند و ...
5- در حال حاضر اعجازهای فراوانی از سوی ائمه ی هدی صورت می پذیرد که موجب اسلام آوردن عمیق بسیاری از افراد شده است، چرا در زمان حیات این بعد که می توانسته بر روی عوام مردم بسیرا موثر باشد رخ نداده یا کمتر رخ داده است؟ چرا از این نوع اعجازها برای تاثیرگذاری بر روی پادشاهان ظالم اموی و عباسی رخ نداده تا به سمت ائمه بیایند؟
6- احادیثی در حوزه ی پزشکی وجود دارد که در حال حاضر با قواعد علمی همخوانی ندارد مثلا در جایی دیدم که امام معصوم به کسی فرموده اند دوای درد تو هندوانه است و تا جایی که می توانی هندوانه بخور که برای تو هیچ عارضه ای ندارد در حالی که امروزه کشف شده است که این میوه در صورت استفاده ی زیاد منجر به بیماری دیابت می شود. اگر امام برای مدت معدودی فرموده اند چرا در متن حدیث نیامده است؟ اگر در متن حدیث نیامده و یا این دستور برای آن شخص خاص بوده است می توان بر سایر احادیث نیز این اشکال را وارد کرد و بسیاری از آنها را از کارکرد دور داشت.
7- ما همواره از اعجاز ائمه در شفای بیماران سخن می گوییم حال آنکه در کشورهایی که فاقد اعتقاداتی چنین هستند نیز از این دست اعجازها رخ می دهد و به همین دلیل برخی دانشمندان می گویند این اعجازها تنها به دلیل قرار گرفتن در شرایط عجز و ناامیدی و فشار فراوانی است که جسم بر خود وارد می کند و رطی به اعجاز ائمه ندارد،چه دلیل و توجیهی در این خصوص وجود دارد؟
7- در قرآن آیه ای وجود دارد که می فرماید: ولا تعلم نفس بای ارض تموت» در حالی که در احوالات ائمه ی هدی و حتی برخی عرفا مشاهده می شود که آنها از زمان مرگ و محل دفن نیز خبر داده اند این چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ اگر از لطف خداست چرا خداوند در ادامه ی آیه یا در جای دیگری از این نکته سخنی نفرموده اند؟
8- در احوالات ائمه وارد است که مثلا حضرت زهرا هنگام شهادت امام حسین ناله و زاری فرمودند و مواردی از این دست که بسیارند با توجه به اتصاالت روحی فوق العاده قوی این عزیزان به عالم ملکوت و امکان ارتباط با هم و نیز با توجه به اینکه می دانستند ای بلاها همگی درجات عرفانی والا و به قولی زینب «س» جز زیبایی نیست چه دلیلی برای این نوع عکس العمل ها می توانیم داشته باشیم؟
9- چرا غرور به علت الطاف معنوی وارده از سوی خداوند بد است؟ ببینید قطعاو با توجه به نکته ی امر بین الامرین انسان باید دارای ویژگی هایی باشد تا موجب در کنف حمایت معنوی خداوند و دریافت فیوضات الهیه گردد، پس اگر کسی با توجه به لطف خداوند و شایستگی های صادری از خود تواسنت به مقامات والای معنوی برسد چرا نباید از این مسئله خوشحال و مغرور گردد؟ غرور نه به معنای تفاخر بلکه به معنای لذت بردن از لطف خداوند و نزدیکی هر چه بیشتر به او و افزایش کرامت نفس
پرسش: چند پرسش اعتقادي- تاريخي و ....
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشكر از سايت و زين و بسيار بسيار ارزشمند شما و تقدير از كساني كه در اعتلاي راه اسلام ناب محمدي «ص« در اين مركز مشغول به فعاليتند. حقير چند پرسش دارم كه به ترتيب اعلام مي نمايم اميدوارم با پاسخگويي دقيق آن عزيزان مورد كمك قرا گيرم:
1- ما در دنيا از لذات دنيوي سير مي شويم، سوال اين است كه ساختار آخرت را چگونه مي توان توصيف كرد كه طبق فرموده ي پروردگار در قرآن اهالي آنجا خواستار هيچگونه تغييري در آنجا نيستند: لا يبغونها حولا
نكته: در داستان شيطان و انسان به وضوح مشخص مي شود كه شيطان عليرغم مشاهده ي نعمات بهشتي و به خصوص نعمت عبادت خداوند كه به گفته ي علما بزرگترين لذت است باز هم دچار گناه مي شود و از دستور پروردگار تمرد مي نمايد. در حالي كه اين عملكرد شيطان مخالف با نص صريح اين آيه است كه از شدت شوق به بهشت و پرورگار اثري از گناه در بهشت مشاهده نمي شود.
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم بهشت جلوه رحمت خداست و رحمت خدا بيكران است پس جلوه هايش نيز بيكران مي باشد و داراي تنوع بيكران مي باشد و تكرار و خستگي در آن راه ندارد.
آيه اي كه آورده ايد صحيح نيست صحيح آن عبارت است از:
خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً (1)
آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمىكنند!
پس آيه دلالت ندارد كه بهشتيان خواستار تغيير در بهشت نيستند. بلكه به اين معنا است كه آنان از بهشت روگردان نبوده و خواستار جاي ديگر نمي باشند. زيرا در بهشت هر چه بخواهند، هست:
يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ(2)
(اين در حالى است كه) ظرفها (ى غذا) و جامهاى طلايى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند و در آن (بهشت) آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است و شما هميشه در آن خواهيد ماند!
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ (3)
آنها مىگويند:«حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم چه نيكوست پاداش عمل كنندگان!»
اما شيطان:
او در بهشت عدن نبود كه آن بهشت براي پاداش انسان هاي با ايمان و مطيع خدا آماده شده است.
شيطان از جنياني بود كه عبادت كرد و خداوند او را رفعت درجه داد و به زمره ملائكه راه يافت. او به جاي اين كه شاكر باشد و با استمرار اطاعت و نديدن خود به اين تعالي و اوج گيري ادامه دهد، در مقابل فرمان سجده بر آدم گرفتار خودبيني شد و خود را از آدم برتر ديد و سجده بر او را سزاوار شخصيت خود نديد و در قبال فرمان صريح پروردگار عصيان و سرپيچي پيشه كرد و از مقام قرب رانده شد. او در بهشت برزخي كه مسكن آدم و همسرش بود با اجازه خدا به اغواي آنان همت گمارد و آنان را لغزاند و از آن بهشت به زمين فرود آورد. زيرا تقدير خدا بر اين بود كه آدميان در زمين بندگي كنند و شايستگي ورود به بهشت جاويد را بيابند.
پي نوشت ها:
1. كهف(18) آيه108.
2. زخرف(43) آيه71.
3. زمر، آيه 74.
پرسش: چند پرسش اعتقادي- تاريخي و ....
2- استناد به وجود دو پروردگار با وجود مشاهده ي غلبه ي شرور در عالم - مقصود سلاطين و حاكمان است- بر خير و خوبي هادر برخي كتاب ها و شبهات مطرح شده وجود دارد، چه پاسخي داريم؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اعتقاد ما بر اين است كه اتفاقات عالم هستي اعم از خير و شر (به ظاهر شر) تمامي از افعال يك خالق متعال مي باشد. اما در مقابل شبهاتي مطرح مي شود. مانند آنكه چگونه از خير محض شر صادر مي شود و به عبارتي چگونه امكان دارد از يك پروردگار ، هم خير صادر شود و هم شر؟...
چينش اين عالم به گونه اي است كه موجودات آن از هم گسسته و مستقل نيستند، بلكه اگر تك تك اجزاي اين عالم را بررسي كنيم در مي يابيم كه تمام آن نظير حلقه هاي يك زنجير چنان به هم پيوسته هستند كه يك نظام آفرينشي زيبا را شكل داده اند؛ آن بوته گلي كه در گلدان گذاشته شده آن درختي كه در باغچه سبز شده، آن بچه اي كه در گهواره قرار گرفته، و همه چيزهايي كه دور و برمان هستند، چگونه به وجود آمده اند؟ مثلاً يك بوته گل، آيا بدون اين كه ما به آن آب بدهيم سبز مي شود؟
پس بقاء اين بوته گل به آبي بستگي دارد كه ما به آن داده ايم، و بدون آن تخمي كه كاشته شده يا نشائي كه غرس شده اين گل به وجود نمي آمد؟ خود اين گل از اكسيژن و يا از گازهاي ديگري كه در هوا موجود است استفاده مي كند و اگر اينها نباشند اين گل نمي تواند به وجود خودش ادامه دهد و البته وجود اين گل به نوبه خود نيز در تغيير هوا مؤثر است؛ يعني نسبت گازها را تغيير مي دهد؛ اگر اكسيژن مي گيرد، اكسيژن كم مي شود و اگر گازهاي ديگري را مي گيرد اكسيژن بالا مي رود؛ پس همين گل با هواي مجاورش در ارتباط است نه هوا مستقل از اين بوته گل است و نه اين گل مستقل از هوا است. همين رابطه بين حيوانات ديده مي شود.
حتي اگر سراغ موجودات بي جان برويم مي بينيم هر پديده اي در اثر فعل و انفعال پديده قبلي به وجود آمده است و به نوبه خود در پديده هاي اطراف خود اثر مي گذارد و ماده پيدايش پديده هاي بعدي مي شود؛ خورشيد بر آب مي تابد آب بخار، بخار ابر، و ابر باران مي شود و زمين هاي مستعد از اين باران، گل و هزاران نعمت ديگر به بار مي آورند و البته زمين هايي كه استعداد جذب خود را از دست داده اند از اين باران، سيلي ويران كننده مي سازند. اين نظامي است كه بر اين جهان حكم فرما است؛
نظام همبستگي و تأثير و تأثر و اين چيزي است كه احتياج به برهان فلسفي ندارد، هر كس به اندازه معلومات خود مي تواند اين نوع ارتباط و زيبايي وحدت نظام را بشناسد. البته هر قدر معلومات ما دقيق تر و وسيع تر باشد به عمق اين همبستگي و نيكويي نظام آفرينش بيشتر پي مي بريم؛ بنابراين نمي توان گفت در اين دنيا چند خدا وجود دارد؛ مثلاً گفت آب و باران خدايي و سيل و زلزله خدايي ديگر دارد. مگر سيل چيست؟ بله اگر سيل و زلزله از نظامي و باران و تابش نور خورشيد و گردش آن و … از نظامي ديگر تبعيت مي كرد و آن ها محكوم دو نظام بودند مي توانستيم چنين حرفي را بپذيريم.
بر اين اساس عالم در مجموع خير بوده به گونه اي كه جنبه خير آن بر جنبه شر غلبه دارد و همگي مي تواند از منشأيي واحد و مطابق نظام علي و معلولي نشات گيرد در واقع سنت خداي واحد در اين عالم بر آن تعلق گرفته كه هر امري از طريق اسباب و علل عادي خود محقق شود. آن چنانكه از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود" أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً "َ(1) خدا خوددارى و امتناع فرموده كه كارها را بدون اسباب فراهم آورد. پس براى هر چيزى سبب و وسيلهاى قرار داد."
خداوند براي امور مختلف از جمله سلطه حاكمان زور و ...، علل و اسباب متعددي قرار داده است. لذا ممكن است گروهي با زور و فريب، ملتها را از مسير اصلي خارج كرده و خود به عنوان حامان مستبد قدرت را به دست گيرند و در نتيجه سلطه حاكمان شر بيشتر از حاكمان خير باشد و چه بسا با روند صحيح و خواست و اراده ملتها اين امر تغيير كرده و سلطه حاكمان خير بيشتر باشد. آن چنانكه در سال هاي اخير اراده برخي ملتها بر اين امر تعلق گرفته است.
در نتيجه اولاً فرض پذيرش غلبه سلاطين جور و شرور آنها، به معناي غلبه شرور در كل وقائع عالم نيست تا اين امر دليل بر دو خالق باشد. ثانياً مطابق آنچه بيان شد امور به ظاهر شر در عالم از جمله سلطه حاكمان جور، دلائل و اسباب خاص خود را داشته كه با خداي واحد تنافي ندارد.
پي نوشت:
1. شيخ كليني، الكافي، چ اسلاميه، بي تا، بي چا، ج 1، ص 184.
پرسش: چند پرسش اعتقادي- تاريخي و ....
3- با توجه به اينكه گفته مي شود قرآن در لوح محفوظ بوده است مسئله ي آيات ناسخ و منسوخ كه در ححال حاضر پايه گذار بسياري از شبهات عليه آيين مقدس اسلام است چه توجيهي دارد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
شبهات مذكور از اينجا نشأت گرفته كه وجود نسخ در قرآن با علم الهي و وجود قرآن در لوح محفوظ متضاد پنداشته شده و منشأ پيدايش اين پندار نادرست عدم درك صحيح از معناي نسخ است. يعني اينگونه فرض شده كه شخص نسخ كننده، چون به مضرات و آثار سوء عبارت نسخ شده خود آگاه نبوده و علم نداشته، سپس آگاه شده و آن را با عبارت ديگري نسخ كرده است. با روشن شدن معناي نسخ و حقيقت نسخ اين شبهه زائل مي گردد.
در خصوص معناي نسخ بايد بگوييم كه نسخ در لغت، به معناى رونويسى از نوشته (نسخهبردارى) و زايل كردن (از بين بردن چيزى كه پيشتر بدان عمل مىشد) يا ابطال چيزى و قرار گرفتن يا قرار دادن چيزى ديگر به جاى آن است. (1) اما بايد توجه داشت كه يك واژه اينگونه نيست كه صرفا در همان معناي لغوي كاربرد داشته باشد. بلكه بسياري از واژه ها در اصطلاحات علوم مختلف معاني و كاربردهاي مختلفي پيدا مي كنند. واژه نسخ نير هم از اين حالت مستثني نيست و لذا واژه نسخ در اصطلاح علوم قرآني صرفا به معناي باطل كردن و زائل كردن نيست. بلكه به معناي«از ميان برداشتن حكم ثابت شرعى با سرآمدن زمان آن است.» (2) يعني آيه اي كه نسخ شده در حقيقت و در علم خداوند متعال به صورت موقت وضع شده بود و ما از موقت بودن آن آگاه نبوديم و با آمدن آيه ناسخ به موقت بودن آن پي مي بريم.
به عبارت ديگر احكامى كه خداوند قرار داده، دوگونه است: بعضى دائمى و برخى ديگر موقتى است. گاهى موقتى بودن برخى احكام، آشكار است و گاهى بنا به مصالحى در ظاهر به شكل احكام دائمى بيان مىشود. بنابراين عدم ذكر موقتى بودن حكم، به معناى جهل و ناآگاهى نيست، بلكه خداوند با آنكه به موقتى بودن برخى احكام داناست، مصلحت در مخفى نگه داشتن آن است.(مانند پزشكي كه از اول مي داند اين دارو براي مدت موقتي است و بعد از گذشت زمان بايد عوض شود اما مريض از اين قضيه بي خبر است.)
اساسا در تشريع احكام الهى و بيان مسايل مربوط به شريعت، تنظيم و جريان كلى امور همواره با اين حكمت همراه است كه زمينه آزمايش افراد فراهم شود و انسان ها با استفاده از اراده و اختيار خود در جهت اطاعت از اوامر و نواهى الهى ـ كه در نهايت به تكامل آنها منجر مى شود ـ گام بردارند. مثلا خداوند مى توانست از ابتدا به پيامبر اكرم (ص) بگويد كه به طرف كعبه نماز بخواند، اما ابتدا بيت المقدس را قبله قرار مى دهد و آن گاه پس از مدتى آن را تغيير مى دهد. در تبيين فلسفه اين كار، خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
«وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ» (3)
«و ما، آن قبلهاى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مىكنند، از آنها كه به جاهليت بازمىگردند، مشخص شوند»
يعنى اين آزمايشى الهى بود تا از طريق آن، مؤمنان واقعى وكسانى كه تابع محض اوامر خدا و پيامبر (ص) هستند، شناخته شوند و مشخص شود كه چه كسانى تسليم امر ونهى خداوند هستند و چه كسانى قلباً ايمان نياورده و به دنبال بهانه گيرى اند.
از اين رو در بيان مسايل مربوط به شريعت اگر تمام مطالب شفاف وبدون ابهام مطرح شود، در بسيارى از موارد حكمت امتحان تحقق پيدا نمى كند.
پي نوشت ها:
1. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، 1410ق، ج4، ص 201.
2. آيت الله مصباح يزدي، قرآنشناسى، قم، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1380 ش، ج2، ص 228.
3. بقره(2) آيه 143.
پرسش: چند پرسش اعتقادي- تاريخي و ....
4-در خصوص اثبات پروردگار در قرآن داريم كه انسانها « لا يخلقون ذبابا» نمي توانند حتي پشه اي خلق كنند، اين آيه را چگونه بايد تفسير كرد بعلاوه آنكه در حال حاضر اسنانها توانسته اند به پيشرفت هاي اعجاب انگيزيز در سطح ساخت ماشين هاي پيشرفته برسند يا حتي در ژنوم انسان ها دست ببرند و ...
5- در حال حاضر اعجازهاي فراواني از سوي ائمه ي هدي صورت مي پذيرد كه موجب اسلام آوردن عميق بسياري از افراد شده است، چرا در زمان حيات اين بعد كه مي توانسته بر روي عوام مردم بسيرا موثر باشد رخ نداده يا كمتر رخ داده است؟ چرا از اين نوع اعجازها براي تاثيرگذاري بر روي پادشاهان ظالم اموي و عباسي رخ نداده تا به سمت ائمه بيايند؟
6- احاديثي در حوزه ي پزشكي وجود دارد كه در حال حاضر با قواعد علمي همخواني ندارد مثلا در جايي ديدم كه امام معصوم به كسي فرموده اند دواي درد تو هندوانه است و تا جايي كه مي تواني هندوانه بخور كه براي تو هيچ عارضه اي ندارد در حالي كه امروزه كشف شده است كه اين ميوه در صورت استفاده ي زياد منجر به بيماري ديابت مي شود. اگر امام براي مدت معدودي فرموده اند چرا در متن حديث نيامده است؟ اگر در متن حديث نيامده و يا اين دستور براي آن شخص خاص بوده است مي توان بر ساير احاديث نيز اين اشكال را وارد كرد و بسياري از آنها را از كاركرد دور داشت.
7- ما همواره از اعجاز ائمه در شفاي بيماران سخن مي گوييم حال آنكه در كشورهايي كه فاقد اعتقاداتي چنين هستند نيز از اين دست اعجازها رخ مي دهد و به همين دليل برخي دانشمندان مي گويند اين اعجازها تنها به دليل قرار گرفتن در شرايط عجز و نااميدي و فشار فراواني است كه جسم بر خود وارد مي كند و رطي به اعجاز ائمه ندارد،چه دليل و توجيهي در اين خصوص وجود دارد؟
7- در قرآن آيه اي وجود دارد كه مي فرمايد: ولا تعلم نفس باي ارض تموت» در حالي كه در احوالات ائمه ي هدي و حتي برخي عرفا مشاهده مي شود كه آنها از زمان مرگ و محل دفن نيز خبر داده اند اين چه توجيهي مي تواند داشته باشد؟ اگر از لطف خداست چرا خداوند در ادامه ي آيه يا در جاي ديگري از اين نكته سخني نفرموده اند؟
8- در احوالات ائمه وارد است كه مثلا حضرت زهرا هنگام شهادت امام حسين ناله و زاري فرمودند و مواردي از اين دست كه بسيارند با توجه به اتصاالت روحي فوق العاده قوي اين عزيزان به عالم ملكوت و امكان ارتباط با هم و نيز با توجه به اينكه مي دانستند اي بلاها همگي درجات عرفاني والا و به قولي زينب «س» جز زيبايي نيست چه دليلي براي اين نوع عكس العمل ها مي توانيم داشته باشيم؟
9- چرا غرور به علت الطاف معنوي وارده از سوي خداوند بد است؟ ببينيد قطعاو با توجه به نكته ي امر بين الامرين انسان بايد داراي ويژگي هايي باشد تا موجب در كنف حمايت معنوي خداوند و دريافت فيوضات الهيه گردد، پس اگر كسي با توجه به لطف خداوند و شايستگي هاي صادري از خود تواسنت به مقامات والاي معنوي برسد چرا نبايد از اين مسئله خوشحال و مغرور گردد؟ غرور نه به معناي تفاخر بلكه به معناي لذت بردن از لطف خداوند و نزديكي هر چه بيشتر به او و افزايش كرامت نفس
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با عرض پوزش به دليل حجم انبوه سوالات پرسشگران از اين مركز، امكان پاسخگويي به سوالات متعدد يك پرسشگر وجود ندارد؛ لذا از پاسخگويي به بيش از سه سوال معذوريم ؛ لطفا باقي سوالات را در نوبت هاي بعد با رعايت همين تعداد ارسال فرماييد.
موفق باشید.






