میدانید دل ما می سوزد از اینکه می بینیم جوانان ما در دانشگاهها وسایر مراکزدنبال حقی هستند که سرچشمه آن را در علوم غربی می بینندوانسان را تنها منجی خود میدانند تا حرف از دین به میان می آیدمی گویند بازهم تفره رفتید چون از اسلام بعنوان سپر یاد می کنند برای فریب دادن عوام الناس عامل اصلی آن را بنده ضعف در خودسازی فرد ونیز عدم آگاه سازی توسط خطیبان می دانم پس جوابی قانع کننده بدهید باتشکر.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به دليل محدوديت هاي پاسخگويي تنها به بخش اول پرسشتان پاسخ خواهيم داد و پرسشهاي ديگر را در فرصتي ديگر به ما ارسال نماييد تا پاسخ آن ها را خدمتتان ارسال نمايييم.
ابتدا به بيان شاخصه هاي حكومت اسلامي و ديني مي پردازيم.
1. حكومت دينى سعادت ابدى انسان را نيز در نظر دارد و از اين رو علاوه بر ايفاى نقش ديگر حكومت‏ها؛ در جهت ايجاد زمينه‏هاى رشد و تعالى انسان نيز فعال است.
2. حكومت دينى حكومتى قانون‏گرا و متكى به قوانين معصومانه الهى است.
3. حكومت دينى، با زمامداران صالح اداره مى‏شود و لاجرم نسبت به خطر استبداد و فساد قدرت، مصونيت بالايى دارد.
توضيخ آن كه:
براي تشخيص حكو­مت ديني و معيار­هاي آن لازم است كه حكومت ديني­ با حكومت غير ديني سنجيده شود و مقايسه گردد كه چه تفاوتي بين آن دو وجود دارد. از چند جهت با نظام‏هاى غير دينى و لائيك (laic) بدين شكل تفاوت دارد.
1. تفاوت در اهداف: رژيم‏هاى نامبتنى بر دين - اعم از مردم‏سالار (Democratic)، فردسالار (Monarchy) و اليگارشى (Oligarchy) اساسى‏ترين هدف آن­ها، تأمين نيازمندى‏هاى دنيوى جامعه و شهروندان است و هدفى فراتر از آن در نظر ندارد؛ ليكن نظام دينى دو هدف را پيگيرى مى‏كند، يكى تأمين نيازمندى‏هاى اين جهانى و ديگر تأمين خير و سعادت اخروى و جاودانى.
مهم‏ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامى عبارت است از:
1. استقرار توحيد و خداپرستى در زمين و رهانيدن مردم از بندگى و فرمانبردارى غير خدا. (1)
2. رشد و تعالى علمى، فرهنگى و تربيتى انسان‏ها و رهايى آنان از نادانى و جهل.(2)
3. آزادسازى و رهايى توده‏هاى مردم و انسان‏هاى مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجيرهاى اسارت و بردگى.(3)
4. برپايى جامعه نمونه و مدينه فاضله آرمانى از راه اقامه قسط و عدل.(4)
5. اجراى كامل قوانين آسمانى اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، سياسى، نظامى و...).
2. تفاوت در مبدأ قانون‏گذارى: در نظام‏هاى نامبتنى بر دين، خاستگاه قانون، چيزى جز تمايلات، خواسته‏ها، منافع دنيوى و گرايش‏هاى فعلى و زودگذر آدميان نيست. در مقابل «حكومت دينى»، مبتنى بر اصل «توحيد» در ربوبيت است. منشأ اصلى قانون در اين نگرش، تنها خداوند است؛ خدايى كه خالق، مالك و رب انسان است. لذا از منظر فلسفه حقوق دينى تنها خداوند، حق تصميم‏گيرى در امور انسان را دارد. از طرف ديگر او از مصالح و مفاسد بشر، بهتر از هر كسى آگاه است و بهترين راه نيك‏بختى و خير برين را به او مى‏نماياند.
بنابراين تنها قانونى رسميت دارد كه از سوى خداوند و يا كسانى كه از جانب او مأذونند، جعل شده و با اصول و قواعد مورد قبول شارع، كاملاً سازگار باشد. لاجرم كاركرد مجارى قانون‏گذارى در چنين نظامى، عمدتاً كشف و استنباط قوانين الهى و تطبيق آن بر نيازمندى‏هاى زمان است.
3. تفاوت در زمامداران و كارگزاران: رهبرى هر جامعه‏اى، متناسب با ارزش‏ها و آرمان‏هاى آن جامعه و اهداف اساسى حكومت در آن، تعيين مى‏شود. در نظام‏هاى لائيك و سكولار، براى رهبرى، شرايط چندانى بيش از توانايى نسبى مديريت كلان اجتماعى لازم نيست؛ اما در نظام اسلامى شرايط ديگرى نيز لازم است. اصول شرايط رهبرى در اسلام - اعم از اصول اختصاصى و مشترك با ديگر انديشه‏هاى سياسى - عبارت است از:
1. صلاحيت علمى، توان مديريتي، صلاحيت اخلاقى
در اينجا بايد توجّه داشت كه حد اعلا و ايده‏آل همه اين خصوصيات، مرتبه «عصمت» است. از همين رو در درجه نخست، جامعه اسلامى بايد تحت رهبرى معصوم (پيامبر يا امام) اداره شود و در عصر غيبت، كسى كه از جهات ياد شده نزديك‏ترين فاصله را با معصوم دارا باشد، به نيابت از او عهده‏دار رهبرى جامعه خواهد شد. چنين كسى اصطلاحاً «ولى فقيه» ناميده مى‏شود. از اين رو در اصل پنجم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران آمده است: «در زمان غيبت حضرت ولى عصر(عجل‏الله تعالى فرجه) در جمهورى اسلامى ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است».
تذكر: شايد نظام مقدس جمهوري اسلامي به تمامي اهداف حكومت ديني نرسيده باشد. اما قطعا به آنها نزديك شده است و اين بي انصافي است كه بگوييم نتوانسته تا بحال دولتي اسلامي تشكيل دهد.
پي‌نوشت‌ها:
1. وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...( نحل (16)، آيه 36).
2. هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ(جمعه (62)، آيه 2).
3. ... وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ...(اعراف (7)، آيه 157).
4. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حديد (57)، آيه 25).
موفق باشید.