با توجه به استدلالات و براهین مرحوم آخوند خراسانی که در جواب آیت الله نائینی تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت را غیر شرعی میداند آیا کتاب یا استلالی در نقد رای ایشان وجود دارد که به آن مراجعه کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
گزارش اكبر ثبوت، از انديشۀ آخوند خراساني، يكي از مستنداتي است كه مخالفان نظريۀ ولايت فقيه در توجيه مدعاي خود به آن چنگ مي‌زنند و آن را نشانه‌اي بر مخالفت آخوند با حاكميت ولايت فقها مي‌دانند بعضي از نويسندگان، بر‌اساس اسناد و گزارش‌هايي، ادعا كرده‌اند كه آخوند خراساني، منكر حاكميت سياسي فقيهان بود و مشروعيت حكومت و امور حسبيه را در عصر غيبت از آن مردم مي‌دانست، اما دلايل ياد‌شده، داراي ايرادات سندي و دلالي است و نمي‌تواند ادعاي مورد نظر را ثابت كند.
ما به پنج دليل نمي‌توانيم به گزارش اكبر ثبوت اعتماد و اطمينان كنيم:
۱. ناسازگاري «گذشت زمان طولاني» و «دقيق بودن گزارش.»
اكبر ثبوت، مطالب ياد شده را كه ضمن گزارش بسيار مفصلي و همراه جزئيات بسيار (روايات، اشعار، ضرب‌المثل‌ها، اسامي، رويدادهاي تاريخي و …) است، در دهه ۱۳۴۰، از شيخ آقابزرگ شنيده و نوشته است. براساس اعتراف خود ايشان، «در يورش‌هاي مكرر ساواك»‌ در سال‌هاي۱۳۵۱ ـ ۱۳۵۲، ‌بسياري از نوشته‌ها و آنچه از بزرگان به يادگار داشت، از دست رفت و ايشان نيز به دليل «عمق فاجعه» و «كثرت گرفتاري» و «عدم فرصت» به «تحرير مجدد آنها نپرداخت»، تا آنكه در سال ۱۳۵۹، ضمن مباحثات با برخي افراد، ايشان را‌ «به ياد آنچه از شيخ آقابزرگ شنيده بود»‌ انداخت و موجب شد «با كمك يادداشت‌هاي غارت ‌نشده و آنچه از شنيده‌ها به ياد داشت»، مقالة مفصلي در چند قسمت بنويسد. اين مقاله به چاپ نرسيد و «نسخه پاكنويس‌شده ‌آن، اين قدر دست به دست گشت تا گم و گور شد». دوباره ــ پس از حدود ۲۲ سال ــ در سال ۱۳۸۱، در گفت‌وگو با بعضي از افراد، سخن به آخوند خراساني و مشروطيت كشيده شد. اين مسئله در ادامه سبب شد مقداري از پيش‌نويس مقاله‌اي كه در سال ۱۳۵۹، نوشته بود، پيدا شود. «اين گونه، طرح اوليه كتاب ديدگاه‌هاي سياسي ـ اجتماعي آخوند خراساني و شاگردانش فراهم آمد» كه مطالب و گزارش‌هاي ذكر‌شده،‌ بخشي از مطالب آن نوشتار تفصيلي است.
پرسش اين است كه چه‌ ميزان مي‌توان به چنين گزارش تفصيلي كه تمامي آن جنبة نقلي و تاريخي دارد و آيات، روايات، اشعار و ضرب‌المثل‌هاي بسياري در آن ذكر گرديده و از سوي ديگر بسياري از آن از بين رفته و دوباره بازسازي شده است، اعتماد كرد؟ با توجه به آنكه ثبوت، بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه «هيچ نكته‌اي و حتي هيچ مستندي اعم از آيه و روايت و شعر و ضرب‌المثل و … بر محتواي آنچه از شيخ آقا‌بزرگ (و بزرگان ديگري كه نام برده‌ام) شنيدم، نيفزودم».
به سخن ديگر لازمه پذيرش گزارش ثبوت آن است كه اولاً بپذيريم شيخ آقابزرگ حافظة خارق‌العاده‌اي داشته كه پس از گذشت بيش از پنجاه سال (حدود ۱۲۸۶ تا حدود۱۳۴۰)، مطالب و گفته‌هاي تفصيلي آخوند در جلسات گوناگون را همراه جزئيات ــ حتي ضرب‌المثل‌ها، اشعار، اسامي افراد و اماكن و نقل‌هاي موردي تاريخي كه در بيانات آخوند مطرح شده ــ همچون يك ضبط صوت در خاطر سپرده و بدون استناد به ياداشت و صرفاً به كمك حافظه، براي آقاي ثبوت نقل كرده است؛ ثانياً آقاي ثبوت نيز چنين حافظه محيِّر‌العقولي دارد كه پس از گذشت حدود چهار دهه و با وجود از بين رفتن بسياري از نوشته‌هاي نقل‌شده، باز هم با جزئيات تمام، آن مطالب را در خاطر نگه داشته است!
۲. ناسازگاري مطالب با روزگار آخوند
چنان‌كه آقاي ثبوت از قول برخي افرادي كه مطالب و گزار‌ش‌هاي ايشان را خوانده‌اند، نوشته است: «اين حرف‌ها به آخوند و به روزگار او نمي‌‌خورد و متعلق به روزگار ماست». در واقع مطالب ياد‌شده را كساني مي‌توانند مطرح كنند كه انقلاب اسلامي، دوره جمهوري اسلامي و حاكميت سياسي فقها را درك كرده و با برخي نواقص و اشكالات اين نظام روبه‌رو شده باشند.
به ظاهر به دليل همين اشكال بوده است كه ثبوت، گفت‌و‌گوي نائيني با آخوند و اشكالات متعدد آخوند بر عملي شدن ولايت فقيه را در نوشته‌اي كه براي انتشار داده، ذكر نكرده است. محسن دريابيگي، كه با ثبوت مصاحبه نموده و نوشته ايشان را پس از مطالب مصاحبه ذكر كرده، در پاورقي نوشته است: «ثبوت در اصل نوشته خود، ديدگاه مرحوم آخوند را درباره شرايطي كه با توجه به آن بايد حكومت برپا كرد، به همراه شواهد تاريخي و … آورده، اما به درج آن در اين مجموعه راضي نشدند و به حذف آن دستور دادند؛ زيرا از منظر ايشان مطالب بايد پخته‌تر مي‌شد تا تصور نشود اين مطالب از خود نگارنده است».
روشن نيست منظور از پخته‌تر شدن يعني چه؟ اگر گزارش، تاريخي است و ايشان مطالب را از شيخ آقا‌بزرگ نقل مي‌كند، «پخته‌تر»‌ شدن چه معنايي مي‌تواند داشته باشد؟ مگر قرار بود كه تحليل‌ها و ديدگاه‌هاي خود ايشان ذكر شود كه به «پخته‌تر» شدن نياز داشته است؟! خوب است اكبر ثبوت توضيح دهند «پخته‌تر شدن» مطالب در اينجا چه معنايي جز «جعل و دست‌كاري» مطالب، جهت باورپذيرتر شدن نزد خوانندگان، مي‌تواند داشته باشد؟
۳. ابهام در گزارش‌‌
مطالب آقاي ثبوت درباره كيفيت دريافت مطالب توسط شيخ آقابزرگ تهراني ابهام دارد؛ اينكه آيا شيخ آقا‌بزرگ خود در جلسه حضور داشته يا با واسطه آن را شنيده است؟ يك جلسه بوده است يا جلسات متعدد؟ جلسه يا جلسات يادشده ميان خواص بوده (مثلاً مجلس فتواي آخوند) يا جلسة عمومي بوده است؟
از مطالب جزوه تكثيري برداشت مي‌شود كه اولاً شيخ آقابزرگ در مجلس فتواي آخوند خراساني بوده و پيشنهاد نائيني نيز در چنين مجلسي مطرح شده است؛ ثانياً مطالب آخوند در جلسات متعدد مطرح شده است نه در يك جلسه؛ ثالثاً شيخ آقابزرگ نيز در اين جلسات حضور داشته است. اين در حالي است كه در ميان اعضاي مجلس فتواي آخوند، نام آقابزرگ ذكر نشده است، و اساساً آقابزرگ در آن زمان، داراي چنين موقعيتي نبوده است؛ گرچه ايشان از شاگردان آخوند و ظاهراً از مشروطه‌خواهان بود.
ابهام ديگر در انتقادات منتسب به آخوند در پاسخ به پيشنهاد ميرزاي نائيني نهفته است: در گزارش منبع اول (مقالة تاج‌زاده) شش نقد، در نقل منبع دوم (مقالة كديور) حدود ده نقد، و در منبع چهارم ۲۱ نقد ذكر شده است. چگونه مي‌توان اين تفاوت را روشن كرد؟!
۴. سطحي بودن استدلال‌ها و ناسازگاري آن با مقام علمي آخوند
بسياري از استدلال‌ها و نقدهاي مطرح‌شده، سست، سطحي و عوامانه است و بسيار بعيد مي‌نمايد كه آخوند خراساني براي اثبات نظر خود، به چنين استدلال‌هاي كم‌مايه‌اي تمسك كرده باشد. به سخن ديگر، فردي كه كتاب دقيقي چون «كفاية‌الاصول» را نگاشته است، نمي‌تواند استدلال‌هايي چنين سطحي را مطرح كرده باشد؛ براي نمونه، لازمه بعضي از استدلال‌ها آن است كه اساساً هيچ حكومت ديني حتي در زمان ائمه معصومين‌(ع) و پيامبر‌(ص) نبايد تشكيل شود؛ زيرا تشكيل حكومت اسلامي و اجراي احكام اسلامي موجب مي‌شود اولاً حكومت‌هاي ديگر غيرحقّه نيز بخواهند بر مسلمانان و شيعيان فشار وارد آورند و ثانياً موجب تأسيس حكومت ديني از سوي آنها و شدت گرفتن تعصبات مذهبي مي‌شود! در بعضي از استدلال‌ها نيز ــ برخلاف منطق مسلم اسلام و ائمه معصومين و نيز حاكميت عملي پيامبر‌(ص) و امام علي‌(ع) ــ آشكارا، حكومت و سياست مساوي با فريب‌كاري و دروغ و استفاده از روش‌هاي نادرست معرفي شده است! همچنين استدلال شده است كه چون مشاغل حكومتي، زمينه دلبستگي‌هاي دنيوي و مادي را فراهم مي‌كند، فقيه نبايد به دنبال حكومت باشد؛ غافل از آنكه چنين تفكري، متأثر از انديشه‌هاي انحرافي تصوف و رهبانيت است و تكامل انسان در گرو مبارزه با همين دلبستگي‌هاست.
۵. متناسب نبودن زمان مشروطه با پيشنهاد حاكميت سياسي فقها
با آنكه به لحاظ نظري، مسئله ولايت و حاكميت سياسي فقيه، نزد فقها اصلي پذيرفته‌شده بود، در عصر مشروطه، مسئله حاكميت سياسي فقيه، موضوع محوري و محل نزاع نبوده است و (به دليل تصور امكان عملي نشدن آن در شرايط آن روز)، هيچ گروهي اين موضوع را الگويي اجرا شدني و عملي نمي‌دانست. مقصود جريان مشروعه‌خواه نيز از عنوان «مشروعه‌خواهي»، مسلماً حاكميت سياسي فقيه نبود، بلكه مرادشان تأكيد بر شريعت، حاكميت فقه شيعه در نظام مشروطه، نظارت علما بر قوانين اساسي و مجلس شورا، جلوگيري از مفاسد ديني و اخلاقي (در روزنامه‌ها و سخنراني‌ها) و… بود. در اين زمينه، لوايح متحصنين عبدالعظيم (انتشاريافته تحت مديريت و نظارت شيخ فضل‌الله نوري)، به اندازه كافي گوياست.(1)
به عبارت ديگر آنها خواستار آن بودند كه رويكرد نظام مشروطه، ديني و اسلامي باشد نه غربي و مغاير با دين و شريعت. در مطالب منتشره مشروعه‌خواهان، مطلبي دالّ بر آنكه آنها خواستار حاكميت عملي فقها باشند، نمي‌بينيم؛ البته برخي سخنان و نوشته‌ها از آنان وجود دارد كه به لحاظ نظري بر ولايت عامه فقها تأكيد مي‌كند، اما اين مطالب در قالب اشكال بر نظام مشروطه غربي مطرح مي‌شد كه پايه مشروعيت خود را بر خواست مردم قرار مي‌داد، نه آنكه در مقام عمل در پي حاكميت فقها باشند (تا به دنبال آن به آخوند و برخي از علماي ديگر نسبت داده شود كه آنها مفاسد عملي بر اين خواسته مشروعه‌خواهان مترتب دانستند و با آن مخالفت نمودند.)
جالب است كه ثبوت خود ــ به مناسبت بيان انگيزه تحقيق درباره ديدگاه‌هاي مربوط به انقلاب اسلامي ــ ‌ گفته است: علماي مخالف مشروطه، «به جاي آنكه در فكر تأسيس حكومت اسلامي به رهبري روحانيان باشند، راه چاره را همكاري با نظام سلطنتي و حمايت از آن در مقابل مشروطه‌خواهان دانستند».
بر گرفته از حاكميت سياسي فقيهان از ديدگاه آخوند خراساني، عليرضا جوادزاده،ناشر،موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره). و مجله (نشريه) حكومت اسلامي شماره تابستان 1389 - شماره 56
پي‌نوشت‌:
1. رك: محمد تركمان، رسائل، اعلاميه‌ها، مكتوبات، … و روزنامة شيخ شهيد فضل‌الله نوري، ج ۱، تهران: مؤسّسه فرهنگي رسا، ۱۳۶۲،‌ ص ۲۳۱ـ۳۶۲.
موفق باشید.