سلام. من یه سوال در مورد خدا و عدل الهی دارم.
ما مطمئن هستیم که قیامت و نظام جزا و پاداش وجود دارد. و همین طور در قرآن آمده که خدا به همه چیز واقف است و همه چیز را می داند(سرنوشت). اما از نظر من عدل خدا،سرنوشت و نظام جزا و پاداش با هم در تناقض هستند و نمی شود که همهی اینها وجود داشته باشد.{(مثلا: شمر قاتل امام حسین باشد) و قبل از متولد شدنش این سرنوشت برایش مقدر شده.. و همین طور (مثلا) امام حسین که زمان به دنیا آمدن پیامبر گلویشان را بوسید زیرا می دانست قرار است چه شود} همه ی اینها یعنی سرنوشت، یعنی این خداست که قبل تولد ما تعیین کرده چه سرنوشتی داشته باشیم. پس عادلانه است که خدایی به این عادلی و مهربانی انسانی را به خاطر کاری که خود در آن دخیل نبوده (و به معنای واقعی بنده است) مجازاتی سخت کند؟؟؟؟
بعضی ها در جواب این سوال به قدرت تفکر و انتخاب انسان اشاره می کنند و خود را توجیه می کنند ولی \\\"سرنوشت\\\" یعنی اگر خدا قدرت انتخابی هم به ما داده، خود می داند که ما در نهایت کدام راه را برمی گزینیم.
متشکر می شوم اگر جواب این سوال مرا بدهید...با تشکر.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مساله آگاهي خداوند از آنچه قرار است در آينده رخ دهد - كه در انتهاي پرسش مطرح شد - با مقدر بودن امور از جانب او - كه در ابتدا مطرح شد - با هم تفاوت دارد؛ در واقع علم پيشين خداوند به حوادث آينده يك حقيقت است و تقدير و قضاي الهي در مورد حوادث و رويدادهاي آينده حقيقتي ديگر ، كه تلاش مي شود هر دو مختصرا توضيح داده شود.
در مورد علم پيشين خداوند بايد گفت اين علم خداوند به نتيجه و نهايت كار تعلق گرفته نه اين كه قرار است عالم بر اساس علم خداوند رقم بخورد؛ در واقع خداوند از ازل مي داند كه در اين عالم چه حوادثي بر مبنايي علل و عوامل خود محقق مي گردد .
علم پيشين خداوند همانند آگاهي پيشين پزشكي است كه مي‏ داند فلان بيمار در آينده دچار فلان بيماري خواهد شد يا با توجه به وضع فعلي اش روند بهبودي يا پيشرفت بيماري اش به كجا منتهي مي گردد. دانستن اين مسايل از طرف پزشك تأثيري در به وجود آمدن يا نيامدن بيماري و روند خاص پيشرفت يا درمان آن ندارد.
آيا اگر معلمي از قبل بداند كه كدام دانش آموز در امتحان نمره بدي مي آورد، در امتحان او تاثيري خواهد داشت؟ مسلما خير، زيرا نتايج ضعيف دانش آموز معلول علت هاي خاص خود مانند كاهلي و تنبلي خود او است كه اطلاع قبلي معلم ربطي به آن ها ندارد؛ به همين شكل علم خداوند به حوادث آينده هم ما را مجبور به حركت به سمت همان اهداف نمي كند ، در نتيجه در اين انتخاب مسير جبري روا داشته نمي شود تا پاداش يا عقاب در برابر آن ناعادلانه باشد .
پس منوط بودن عاقبت فرد به علم الهي به هيچ وجه به معني تاثير علم خداوند بر كيفيت و كميت اعمال فرد نيست بلكه خداوند تنها مي داند كه هر فرد در هر موقعيت زماني و مكاني چه تصميم و انتخابي خواهد داشت. در نتيجه ما در موقعيت خاص انتخاب رفتار پيش رو واقعا اختيار داريم و همان را انتخاب مي كنيم كه خداوند مي داند.
اما خداوند در كنار اين علم پيشين تقدير و اراده اي هم در عالم دارد كه غير از علم پيشين اوست؛ يعني خداوند قضا و قدر و به تعبير عرفي سرنوشتي را هم در عالم و براي همه ما مقدر كرده است، اما آيا اين امر هم با تلاش و انتخاب هاي اختياري ما منافات دارد؟ در پاسخ بايد گفت خير؛ توضيح آنكه:
اصولا در مورد سرنوشت، دو تفسير وجود دارد، تفسير نخست مى گويد: سرنوشت هر كس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعيين شده؛ بنابراين هر كس با سرنوشت معيّنى از مادر متولد مى شود كه قابل دگرگونى نيست. هر انسانى نصيب و قسمتى دارد كه ناچار بايد به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و كوشش‌ها براى تغيير سرنوشت بيهوده است. بنا بر اين تفسير، ‌بديهى است كه انسان موجودى مجبور و بى اختيار است.
بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد اين تفسير مورد تأييد اسلام نيست. قبول و پذيرش آن، تمام مفاهيم مسلّم اسلامى از قبيل: تكليف، جهاد، سعى و كوشش و استقامت، قيامت، حسابرسي و غيره را به هم مى ريزد.
استاد مطهرى مى گويد: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهي،‌انكار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نيرو و اراده و اختيار بشر است، چنين قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد». (1)
اما در تفسير دوم از سرنوشت، در عين حال كه دست تقدير الهي در زندگي انسان و قضا و قدر الهي را مردود نمي داند، نقش انسان را در تعيين سرنوشت زندگي او مي‌پذيرد. در اين تفسير، نقش انسان نه تنها مغاير با سرنوشت نيست، بلكه جزئي از همان سرنوشت است. در سرنوشت و تقدير انسان - چه مومن باشد و چه كافر- چنين است كه او سرنوشت خود را تعيين نمايد. در واقع اختيار داشتن انسان جزئي از تقديرات الهي است.
بشر در كارهاي ارادي خود مانند سنگ نيست كه او را از بالا به پايين رها كرده باشند و تحت تأثير عامل جاذبة زمين خواه ناخواه به طرف زمين سقوط كند. نيز مانند گياه نيست كه تنها يك راه محدود در جلوي او هست و همين كه در شرايط معيّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذايي را جذب و راه رشد و نمو را طي مي‌كند. هم چنين مانند حيوان نيست كه به حكم غريزه كارهايي انجام دهد. بشر هميشه خود را در سر چهار راه هايي مي‌بيند. هيچ گونه اجباري كه فقط يكي از آن‌ها را انتخاب كند ندارد و ساير راه‌ها بر او بسته نيست. انتخاب يكي از آن‌ها به نظر و فكر و اراده او مربوط است؛ يعني طرز فكر و انتخاب او است كه يك راه خاص را معيّن مي‌كند. (2)
اين كه از يك طرف مسئله تقدير الهي مطرح است و از طرف ديگر اختيار انسان، به اين معنا است كه خداوند مقرّر كرده كه انسان با اختيار و اراده خود، يكي از راه‌ها را انتخاب كند و آن راهي كه انسان با ارادة خود انتخاب كرده، همان است كه مقدّر است.
انسان فقط يك نوع سرنوشت ندارد، بلكه سرنوشت هاي گوناگوني در پيش دارد كه ممكن است هر كدام از آن‌ها جانشين ديگري گردد، مثلاً اگر كسي بيمار شود و معالجه كند و نجات پيدا كند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نيز اگر معالجه نكند و رنجور بماند و يا بميرد، آن نيز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
اميرالمؤمنين (ع) از كنار ديوار شكسته و كجى برخاست. پرسيدند: از قضاى الهى فرار مى كني؟ فرمود: از قضاى الهى به قدر او پناه مى برم. (3) «يعنى درست است كه تا قانون عليت كه منتهى به فرمان خداست، نباشد، ديوار شكسته سقوط نخواهد كرد، اما همان خداوند به من عقلى داده كه آن خود يك حلقه از سلسله قانون عليت است و يك عامل بازدارنده در برابر اين گونه حوادث. البته ديوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلى سقوط مى كند. اما من مى توانم به قدر الهى پناه ببرم؛ يعنى با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گيرى كنم كه اگر ديوار سقوط كند روى من نيفتد».(4)
در قرآن آيات زيادى وجود دارد كه به صراحت اختيار انسان و نقش اراده او را بيان داشته است؛(5)
استاد مطهري مي‌گويد: "از نظر جهان بيني الهي، جهان هم شنواست و هم بينا،‌ ندا و فرياد جاندارها را مي‌شنود و به آن‌ها پاسخ مي‌دهد. به همين جهت دعا يكي از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جريان هايي را مي‌گيرد و يا جريان هايي به وجود مي‌آورد. به عبارت ديگر، دعا يكي از مظاهر قضا و قدر است كه در سرنوشت حادثه اي مي‌تواند مؤثر باشد يا جلو قضا و قدري را بگيرد". (6)
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: "دعا، قضاي الهي را بر مي‌گرداند، اگر چه قضاي الهي محكم شده باشد. از اين رو زياد دعا كن كه آن كليد هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است". (7)البته دعا يكي از عوامل تغيير تقدير اوليه است و انواع و اقسام تلاش هاي بشر مي تواند در اين تغيير تقدير نقش ايفا كند ؛ آنچه مسلم است كسي به زور حسين يا يزيد نمي شود و اين علمكرد و انتخاب خود انسان هاست كه از آن ها افرادي شايسته و درستكار يا بدكار و ناشايست مي سازد و خداوند كسي را به زور عبد و مطيع يا گنهكار و عاصي نمي نمايد .
جهت آگاهي بيش تر مي‌توانيد به كتاب "علم پيشين الهي و اختيار" نوشته محمد سعيدي مهر؛ همچنين كتاب "انسان و سرنوشت" از استاد مطهري مراجعه فرماييد.

پي‌نوشت‌ها:
1. شهيد مطهري، مجموعة‌آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374ش، ج1، ص 384.
2. همان، ص 385.
3. شيخ صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق، ص 369.
4. ناصر مكارم شيرازي، پيدايش مذاهب، تنظيم مسعود مكارم، محمد رضا حامدى‏، بي تا ، ص 31.
5. نجم (53) آية 39.
6. استاد مطهري، مجموعة آثار، همان، ج 1، ‌ص 406.
7. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش، ج 2، ص 470.
موفق باشید.