با سلام
چند وقتیه که در مورد انسان و خدا و راههای رسیدن به خدا تحقیق میکنم. اما این اواخر به بنبست خوردم و احساس پژمردگی میکنم و احساس نا امیدی میکنم.اما مشکلی که از اول داشتم و منو دیگه داره روانی میکنه این بود که همیشه به خودم میگم"من خدارو میخوام فقط برای مشکلاتم و من همه این مطالعات رو برای اینکه گرفتاریم حل بشه انجام میدم" اما نمیدونم ایا واقعا ایطور هست یا نه؟
مشکلم چیه؟ کجای کارم اشکال داره؟ از همه مهمتر باید چیکار کنم؟
لطفا کامل منو توجیه کنید.
ممنون

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اشتياق شما به امور معنوي و معرفتي امري به حق و به جا و بر طبق فطرت پاك انساني است و قابل تقدير است ولي بايد توجه داشته باشيد كه رسيدن به خدا جز با عبوديت و بندگي خاضعانه و خالصانه ممكن نيست.
اميرمؤمنان(ع) در مناجاتي عرض مي كند:«إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً» (1)؛ «خدايا! اين افتخار مرا بس كه بنده تو باشم و اين سر بلند مرا كافي است كه تو پروردگار من باشي».
از اين رو نبايد انگيزه انسان در پيمودن و سلوك بندگي، حل مشكلات و حتي رسيدن به كرامات و مكاشفات باشد. بلكه بايد چون مولا اميرالمومنين (ع)، هدف را خدايي شدن و آراسته شدن به صفات و كمالات الهي و خود را نديدن و يكسره جمال الهي را ديدن، قرار داد.
البته اين مطلب، با طرح حاجت‏ها از خداوند، به شرط آن كه موجب خودبيني و خودمحوري نشود، منافات ندارد. حتي در روايت آمده خداوند به حضرت موسي فرمود: يا موسي نمك غذايت را هم از من بخواه. پس درخواست از خداوند در هر زمينه اي براي رفع مشكل يا بهتر شدن اوضاع ايرادي ندارد.
ما طرح حاجت به درگاه ايزد منان مي بريم نه به خاطر خودمان بلكه چون خدا صاحب نعمت ما است. هر چه داريم، از او است و به او محتاجيم. توجه به اين جهت، ارتباط با خدا دل را آرام مي كند. قدرت تحمل مشكلات را بيش تر مي سازد. به نظر بزرگان دين، رابطه با خدا مهم است. حاجت گرفتن فرعي است.
خلاصه سخن، بنده خالص آن است كه بدون انتظار مزد و پاداش و تنها با انگيزه بندگي، رسوم و آداب بندگي را به جا آورد و گرنه اجير و كارگر است نه بنده:
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن كه خواجه خود صفت بنده پروري داند
در پيشگاه الهي و در راه بندگي هيچ زحمتي بدون اجر و پاداش نمي ماند و هيچ كوششي بدون نتيجه نيست، ولي اين غير از طمع داشتن به نتيجه در آغاز راه و حركت است. تصحيح انگيزه و پالايش آن از هواها و هوس ها و ناخالصي ها و داشتن هدف عالي و والا، از مسائل بسيار مهم در راه رسيدن به خداست.
بايد دانست كه راه رسيدن به قرب خداوند از ميان شريعت و احكام و دستورات الهي مي گذرد. به گفته بزرگان اين راه سرسوزني تخلف و سرپيچي از دستورات ديني و شرعي باعث دور شدن انسان از اين هدف و مقصد مي گردد.
براي مطالعه ر.ك:
1. رساله لب اللباب، علامه سيد محمد حسين حسيني طهراني.
2. تهذيب نفس، استاد ابراهيم اميني.
پي نوشت:
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج74، ص 402 .
موفق باشید.