اى مردم،ايمان زنان ناقص است، برخوردارى زنان از سهم الارثناقص است، عقول آنان ناقص است، دليل نقصان ايمان زنان بازنشست آناندر روزهاى قاعدگى از نماز و روزه است، دليل نقصان عقول آنان تساوىشهادت دو زن با يك مرد است، دليل نقصان برخوردارى آنان از سهم الارثاين است كه نصف سهم الارث مردان است. از زنهاى پليد بترسيد و از خوبانآنان برحذر باشيد، در كارهاى نيكو از زنان اطاعت مكنيد، تا در كارهاىزشت طمعى نورزند.
بعد فراغه من حرب الجمل، في ذم النساء مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِِْيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ: فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ مِنْهُنّ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الاََْنْصَافِ مِنْ مَوارِيثِ الرِّجَالِ؛ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَكُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَلاَتُطِيعُوهُنَّ فِي المَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي المُنكَرِ
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي اين كه به صورت اجمالي با نظر قرآن در مورد جايگاه زن آشنا شويم و يك روايت يا سخن ما را به خطا سوق ندهد، توجه به چند نكته لازم است:
1.بنا بر متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن از همان خمير مايه اي آفريده شده كه خمير مايه آفرينش مرد بوده است.(هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها)(1)
2.مخاطب قرآن نه مرد بلكه انسان اعم از زن و مرد است.(ناس، بني آدم،انسان)
3. از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلكه برتر و مقرب تر نزد خدا(كه حقيقت برتري است) مردان و زناني اند كه تقواي بيش تري دارند.(انا خلقناكم من ذكر و انثي و...ان اكرمكم عند الله اتقاكم)(2)
4. هر دو مسئوليت اجتماعي دارند:(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر )(3)
5. متاسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده؛ نتوانسته در جامعه حتي در زماني كه حكومت به نام اسلامي(جز دوره محدود رسول خدا و امام علي) بوده، به درستي رشد كند. بسياري از دستور عمل هايي كه از معصومين صادر شده، ناظر به واقعيت هاي موجود اجتماعي است.
6.امامان زنان و دختران خود را تربيت كرده، آنان را مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند. سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد. آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند كه از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد. اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده بوده است.
7. معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و...اهميت زياد مي دهد. اين اخلاق ذاتي اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحكام زندگي خانوادگي و اجتماعي است، ولي در جوامعي كه حكومت حق و عدل حاكم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده مي شود، به طوري كه اين اخلاق كه مي توانست عاملي براي حفظ استحكام خانواده و اقوام اجتماع باشد، به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل مي گردد.
8. از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند. بايد يكديگر را امر به معروف و نهي از منكر كنند. چون مسووليت اداره خانواده به مرد سپرده شده، مسئوليت او بيش تر است. علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فكري و اعتقادي خانواده اش هم مسئوليت دارد. بعضي از دستور ها از باب مسئوليتي است كه دارد، و اين توهين به زن و فرزندان نيست. بلكه متعهد كردن مرد نسبت به آنان است.
حالا با توجه به اين چند نكته مقدماتي كه گفته شد، به نگاه دو باره به سخناني كه آورده ايد مي پردازيم:
در جامعه اي كه افراد به خصوص زنان تربيت نشده اند، زنان بد كه ادعاي ايمان و خداباوري و خداترسي و... ندارند ، در شهوت و زينت و تفاخر و تفرعن و...غرقند . زنان مدعي ايمان و خداباوري و خداترسي هم چون تربيت نشده اند، گرچه به مراتب كمتر، ولي باز از آفات در امان نيستند. اگر جامعه نسبت به تربيت و رشد انساني و فكري و عقلي افراد به خصوص زنان كه عقب ماندگي بيش تري دارند، عنايت لازم به خرج مي داد، ديگر از هيچ كس به خصوص از زنان لازم نبود حذر و دوري شود، زيرا همه آمر به معروف و ناهي از منكر و ياور بر حق و عدل بودند. بايد بدانان پناه برد، نه اين كه از آنان بر حذر بود ،همچنان كه امامان از زنان تربيت شده خود، بر حذر نبودند.
اگر زناني كه مدعي ايمان و خدا و دين و...هستند، ولي تربيت شده نيستند، بر امور خانواده حاكم كنيم و راهنمايي ها و دستور صحيح نادر آن ها را به عنوان اطاعت انجام دهيم، جرات پيدا كرده و در بقيه امور هم دخالت كرده، خانواده را به سوي قهقرا سوق مي دهند. اما اگر زناني تربيت شده و عاقل و با فهم و تدبير و عالم باشند، اطاعت از آنان نه تنها بد نيست. بلكه اطاعت نكردن از آنان ناپسند است. زيرا اگر ميدان پيدا كنند، خانواده را به سوي سعادت و خوشبختي سوق مي دهند.
در زمان امام، غالب زنان تربيت نشده بودند. از اين رو بهتر بود به آنان كمتر ميدان داده شود و اين به مصلحت آنان بود.
در مورد سخن دوم، طبيعي است كه وقتي افرادي تربيت نشده باشند و خوهاي بد در آنان رشد داده شده باشد، اگر تحريك و عصباني شوند، خطرناك خواهند بود، چون به آساني همه حريم ها را زير پا مي گذارند. پلي براي باز گشت به جا نمي گذارند. امام در اين سخن به اين حقيقت هشدار مي دهد كه در جامعه كه افراد تربيت نشده اند، زنان به خصوص كه از تربيت دورتر بوده اند، اگر عصباني شوند، بسيار خطرناكند. پس آنان را تهييج و تحريك نكنيد.
زناني كه در اجتماع رشد داده نشده اند و همه همشان لباس و زينت و آرايش و... بوده، طبيعي است كه اگر مورد مشاوره قرار گيرند، رايشان رشد دهنده و بالا برنده نيست.
اين روايات با توجه به واقعيات موجود جامعه صادر شده، نه اين كه مقام و موقعيت زن از ديدگاه اسلام را بيان كند. براي درك مقام و موقعيت زن از ديدگاه اسلام بايد به رفتار اهل بيت با زنان تربيت شده، اين خاندان و جامعه ايماني نگاه كرد.
پي نوشت ها:
1. اعراف(7)آيه179.
2. حجرات(49)آيه13.
3. توبه(9)آيه71.
موفق باشید.






