با سلام
قران کریم در جواب این که میگفتند قران سحر است و پیامبر ساحر، چه پاسخی داده ؟ اگر پاسخی غیر از قران هم دارید بفرمایید.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مشركان و كفار مكه در ابتداي بعثت پيامبر اسلام(ص) تهمت هايي از قبيل شاعر، ساحر، كاهن، مجنون و... را به ايشان مي زدند و وقتي پيامبر(ص) كلمات وحي و قرآن را بر آنها تلاوت مي كرد، آن كلمات را گاهي شعر، گاهي سحر، گاهي افسانه و نيز قرآن را كلماتي كه پيامبر(ص) از خود ساخته و يا سخن شيطان مي دانستند. خداوند پاسخ هاي متعددي به آنها داده است كه مهمترين آنها مبارزه طلبي و دعوت آنها به آوردن مثل قرآن است كه در آيات مختلفي ذكر شده است. در اينجا آياتي كه مي فرمايد مشركان قرآن را سحر مي دانستند با آياتي كه جواب آنها را مي دهد را ذكر مي كنيم:
1- «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً في قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ»(1)؛ و اگر ما كتابى بر تو فرستيم در كاغذى كه آن را به دست خود لمس كنند، باز كافران گويند: اين نيست مگر سحرى آشكار.
خداوند در جواب آنها مي فرمايد: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ (2)؛ (اى پيغمبر) پيش از تو هم امم گذشته پيغمبران خود را سخت استهزاء كردند، پس آنان را كيفر اين عمل دامنگير شد. بگو كه در روى زمين بگرديد آن گاه بنگريد كه عاقبت سخت آنها كه تكذيب كردند چگونه بود.
2- «... وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ (3)؛ و نيز گفتند: اين قرآنش هم جز آنكه خود فرابافته (و به دروغ به خدا نسبت مىدهد) چيز ديگرى نباشد. و كافران چون آيات حقّ براي آنها آمد گفتند كه اين كتاب جز آنكه سحرى آشكار است چيز ديگرى نيست.
جواب خداوند: «وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذيرٍ وَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلي فَكَيْفَ كانَ نَكيرِ»(4)؛ در صورتى كه ما هيچ كتاب و سندى كه آن را بخوانند (و به آن سند تكذيب تو كنند) و يا رسولى پيش از تو (كه به قول او بر ردّ تو دليل آرند) بر اين مشركان نفرستاديم. و كفار پيش از اينان هم پيغمبرانشان را تكذيب كردند و اين كافران امت تو به عشر آنچه به آن گذشتگان داديم (از ثروت و جاه) نرسيدند، پس آنها كه رسولان مرا تكذيب كردند چگونه به عذاب من گرفتار شدند.
3- «وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ»(5)؛ و چون حق به سوى آنها آمد گفتند: اين (قرآن) سحر است و ما به آن ايمان نداريم. و باز گفتند: چرا اين قرآن بر آن مرد بزرگ قريه مكّه و طايف نازل نشد؟
جواب خداوند: «أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»(6)؛ آيا آنها بايد فضل و رحمت خداى تو را تقسيم كنند؟ در صورتى كه ما خود معاش و روزى آنها را در حيات دنيا تقسيم كردهايم و بعضى را بر بعضى به درجاتى برترى دادهايم تا بعضى از مردم (به ثروت) بعضى ديگر را مسخر خدمت كنند، و رحمت خدا از آنچه (از مال دنيا) جمع مىكنند بسى بهتر است.
4- «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبينٌ»(7)؛ و هر گاه آيات روشن ما را بر مردم تلاوت كنند آنان كه كافر شدند. چون آيات الهى آمد گويند كه اين كتاب سحر آشكارايى است.
جواب خداوند:«قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبين»(8)؛ بگو: من از بين رسولان، اولين پيغمبر نيستم و نمىدانم كه با من و شما عاقبت چه مىكنند؟ من جز آنچه بر من وحى مىشود پيروى نمىكنم و جز آنكه با بيان روشن (خلق را آگاه كنم و از خدا) بترسانم وظيفهاى ندارم.
5- « إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ»(9)؛ اوست كه فكر و انديشه بدى كرد و خدايش بكشد كه چقدر انديشه غلطى كرد. باز هم خدايش بكشد كه چه فكر خطايى نمود. پس باز انديشه كرد. و رو ترش كرد و چهره در هم كشيد. آن گاه روى گردانيد و تكبر و نخوت آغاز كرد. و گفت: اين (قرآن) به جز سحر و بيان سحرانگيزى كه (از ساحران گذشته) نقل مىشود هيچ نيست. اين آيات گفتار بشرى بيش نيست.
اين آيات درباره وليد بن مغيره نازل شده و خداوند جواب او را كه قرآن را سحر خوانده چنين مي دهد: «سَأُصْليهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقي وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ»(10)؛ من اين (منكر و مكذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافكنم. و تو چگونه توانى يافت كه سختى عذاب دوزخ تا چه حد است؟ شراره آن دوزخ از دوزخيان هيچ باقى نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند. آن آتش بر آدميان رو نمايد. بر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موكّلند.
پي نوشت ها:
1. انعام(6) آيه7.
2. همان، آيه11.
3. سبأ(34)آيه43.
4. همان، آيه45.
5. زخرف(43)آيه30و31.
6. همان، آيه32.
7. احقاف(46)آيه7.
8. همان، آيه9.
9. مدثر(74) آيات 18-25.
10. همان، آيات26-30.
موفق باشید.






