با سلام و احترام . بنده مردی هستم 28 ساله و دارای شخصیت مذهبی و با شغل کارمندی و کم و بیش آزاد هم نسبت به تأمین معیشت زندگی ادامه حیات میدم. حدود 4ماه است که با خانمی 21 ساله مذهبی نامزد کرده ام و طریقه ازدواج هم کاملا بصورت خانوادگی بوده و از طریق میل باطنی هر دو طرف صورت گرفته، حدود 15 روز از دوران نامزدی نمیگذشت که بین ما رابطه معاشقه ای صورت گرفت که به نوعی سر منشاءآغاز استرسهای خانومم گردید که رفته رفته بیشتر شده و تا اینکه تقریباً از 1ماه پیش بود که حس کردم اطرافیان ( غیر از خانواده )برای ایشان گزینه های مختلفی رو برای ازدواج معرفی میکنن و تا اینکه بنده 3 روز پیش علت بروز مجدد ناراحتی ایشون رو جویا شدم و البته با اصرار فراوان به گفتن جمله ی " مگه میشه عاطفه کسی رو که تو دلم افتاده رو درآورد؟ "پرداخت و پی بردم که از طریق دوستان همکلاسی دانشگاه پیشنهاد ازدواج به ایشون داده شده و حالا دچار مشکل شده ام که دنبال راهنمایی و ارائه بهترین راهکار برای رفع مشکل اعم از جدایی و یا کمک به ایشون در غالب ایجاد شرایط مناسب برای گرفتن تصمیمی صحیح ، اقدام کنم؟
البته بنده هم بخاطر شنیدن این جمله از ایشون دچار تردید شده ام، برای بنده چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قطعاً شما دو راه بيشتر نداريد: 1. تداوم رابطه تا به ازدواج منتهي گردد 2. جدايي
اگر شما به هر دليلي خواهان گزينه اول باشيد قطعاً بايد خود را براي بسياري مسائل آماده كنيد و ماه ها و سال ها در صدد تغيير مثبت افكار و عواطف ايشان باشيد. البته اين تغييرات بسيار دشوار است و چه بسا شدني نباشد. اين عواطف به خاطر بار هيجاني بالايشان به همين راحتي دست از سر ايشان بر نمي دارند و به احتمال زياد بعد از هر گونه اصطكاك شما با ايشان (بعد از ازدواج احتمالي) به ذهن ايشان خطور مي كند. از سوي ديگر شما كه با شنيدن همين يك جمله در ازدواج با ايشان دچار ترديد شده ايد قطعاً بعد از ازدواج كه خبري از عشق و عواطف اوليه نيست ترديد شما جدي تر خواهد شد. دودلي و ترديد ايشان بسيار ريشه اي تر و پر دامنه تر از ترديد فعلي ايشان است و احتمالاً ايشان در ساير مسائل زندگي هم دچار شك و ترديد خواهد شد. متأسفانه مذهب شما هم نتوانسته در امر جلوگيري از اين معاشقه آسيب زا و گناه آلود به شما كمك چنداني بكند و شما بي دليل بر پيچيدگي موضوع افزوده ايد. در هر صورت از آن جا كه امكان اتخاذ تصميم به جدايي از سوي طرفين در آينده نزديك يا دور وجود دارد، بهتر است از دست خوردگي عاطفي بشتر اين دختر جلوگيري كرد. هر چقدر بر تعداد ماه هاي آشنايي شما با ايشان افزود شود به همان ميزان بر دست خوردگي عاطفي طرفين افزوده مي شود و اين مساله، موفقيت ازدواج هر دوي شما را با فردي ديگر (غير از خودتان) به مخاطره خواهد انداخت.
اساساً كش دادن مساله خواستگاري مالامال از آسيب هاي رواني است و نبايد بي هيچ دليل روشني خود و ديگري را به يك بيمار رواني مبدل ساخت.
اگر افق روشني فرا روي خود نمي بينيد در اسرع وقت به اين خواستگاري پايان دهيد و با يك بازسازي و احياي مجدد روحي- رواني- عاطفي به ازدواج با دختر ديگري بينديشيد. قطعاً اين گونه نيست كه همه دختران اين مرز و بوم سابقه خاطرخواهي (به نحو شدت يافته) داشته باشند و شما با توجه به وفور دختران دم بخت مي توانيد به يك مورد مناسب رهنمون گرديد.
به خود بقبولانيد كه فرايند ازدواج يكسري استانداردهاي زماني خاص خودش را دارد و نبايد با خواستگاري ها و نامزدي هاي فرسايشي اين استاندارهاي را زير پا گذاشت. از نظر ما روان شناسان خواستگاري سنتي يكي از بهترين و كم آسيب ترين شيوه هاي خواستگاري مي باشد و شما براي نيل به يك ازدواج موفق بايد از سه مرحله الف. جلسات معارفه رسمي (با حضور يا آگاهي والدين طرفين) ب. تحقيات محلي ج. مشاوره پيش از ازدواج گذر كنيد.
ناگفته پيداست به صرف چند خط نامه شما نمي توان به ارائه راه كار كارآمد و همه جانبه نگر پرداخت و شما در صورت لزوم بايد از يك مشاور ازدواج به صورت حضوري نيز مدد بگيريد.
موفق باشید.






