١ماه است ازدواج كرده ام. دختري ٢٢ ساله و مذهبي هستم. شوهرم مسائل ديني را كاملا رعايت نمي كند، همچنين با وجود كمك ها و خيراتي كه از والدين من ديده نمك نشناسي مي كند و هر روز و شب توهين و ناسزا روانه شان ميكند. مدام به پدرم بي احترامي مي كند. كاملا بي دليل. من نمي خواهم با كسي ادامه دهم كه حرمت پدري را كه ٢٢ سال زحمت مرا كشيده پايمال كند. به حرمت پدر از اينچنين همسر نمك نشناسي جدا شدن بهتر است يا تحمل توهين نا بجا به پدر و دوام در خانه ي همسر؟ اكنون ٤ روز است بعد از مشاجره به اجبار خود همسر به خانه پدر امده ام ولي هنوز به دنبالم نيامده .. تكليف چيست؟ لطفا كمكم كنيد
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
قطعاً شما در آمدن به خانه پدري، كار درستي نكرده ايد، چرا كه اين قهرها بسياري از زندگي ها را در سراشيبي طلاق قرار داده است. بي احترامي ها، حرمت شكني ها و نمك نشناسي هاي شوهرتان قطعاً بي دليل نيست و بايد با ريشه يابي اين مساله به اصلاح و درمان تدريجي و هوشمندانه آن پرداخت. مثلاً اين امكان وجود دارد كه يكي از دلايل مهم اين نمك نشناسي همانا محبت ها و كمك هاي غيردورانديشانه پدرتان باشد. بي شك هرگونه دست گيري و كمك به افراد، مفيد نمي باشد. بايد به تناسب شرايط و ويژگي هاي طرف مقابل به اين مهم اقدام كرد. شايد بهترين كمك پدرتان به شوهرتان اين بود كه تا حدامكان ايشان را به حال خود وامي گذاشت تا خودش گليمش را از آب بيرون كشد. با اين وصف تحمل بي احترامي ها و حرمت شكني هاي ايشان براي شما بسيار ساده تر و قابل هضم تر بود.
نكته ديگر اين كه ميزان اقتدار مثبت پدرتان بيشترين تأثير را در شدت و ضعف اين بي احترامي ها دارد. نكته ديگر اين كه در برخي موارد ضروري است به عمق دل شوهر نفوذ كرد و پس ذهن او را راهي گشود. اگر شما كمي عميق تر به روحيات آسيب ديده شوهرتان نظري بيفكنيد مي توانيد از چند گام جلوتر به اصلاح و ترميم اين روحيات ناسالم بپردازيد و بالتبع از خيلي بي احترامي ها پيشگيري كنيد. مثلاً پسري كه احساس بي ارزشي مي كند قطعاً به راحتي به بي ارزش سازي كارهاي ديگران و شخصيت ايشان مي پردارد. پسري كه از اضطراب و افسردگي در رنج است با هرگونه راه انداز و انگيزاننده اي (دروني يا بيروني) به هم مي ريزد و شروع به برون ريزي هيجاني از طريق فحش و ناسزاگويي به ديگران مي كند.
در برخي موارد دفاع هاي همه جانبه ما از پدرمان يا به رخ كشيدن احتمالي خدمات و الطاف ايشان يا تحقير ضمني شوهر به خاطر برخي ناداري ها و كاستي ها و ده ها مساله ديگر باعث تشديد پرخاشگري هاي كلامي و غير كلامي شوهرتان مي گردد. بهتر بود كه در درجه اول ببنيد ته ذهن و دل ايشان چه مي گذرد و با همدلي استراتژيك سعي در بهبود روزافزون اين ذهن و دلِ آسيب ديده مي نموديد. در برخي موارد ضروري است. حتي بدون مشاهده كوچكترين رفتار مثبت در ايشان به تعريف و تمجدي شوهر پرداخت و از طريق همين كار، سطح خودارزشمندي وي را بالا برد.
سعي نماييد هم به خودتان و هم به ايشان فرصت دهيد و نخواهيد در همان چند ماه اول به يك استقرار رواني - عاطفي و سازگاري زناشويي نايل آييد.
بهترين و كم آسيب ترين اقدام اين بود كه به جاي رفتن به خانه پدر در اسرع وقت به تنهايي يا به همراه ايشان به يك مشاور يا روان شناس باليني خانم مراجعه مي كرديد. قطعاً روانشناس كارآشنا بهتر از پدر شما مي توانست به مديريت تعارض زناشويي شما بپردازد و در ادامه مي توانست ايشان را مجبور به حضور در جلسات مشاوره حضوري نمايد. در هر صورت در شرايط فعلي چاره اي نداريد تا ايشان به دنبال شما بيايد يا اين كه با مراجعه انفرادي به مشاور از ايشان بخواهيد به رايزني تلفني با شوهرتان بپردازد. مواظب باشيد كه كوچكترين بي احترامي و درگيري و مشاجره بين والدين شما و ايشان رخ ندهد و از هر گونه دامن زدن به اين تنش به شدت خودداري كنيد.
موفق باشید.






